بر کسی پوشیده نیست که توسعه و پیشرفت هر کشور تابع مستقیمی از سیستم آموزشی آن کشور است بههمین دلیل نیز تمام کشورها تلاش میکنند تا با بکارگیری بهترین تکنولوژیهای روز، بهرهوری و راندمان علمی را در زمینه آموزش و پرورش تا ماکزیمم امکان بالا ببرند تا ضمن جلوگیری از ناهنجاریهای اجتماعی از قافله تمدن بشری نیز عقب نمانند.
اما در دیکتاتوری غارت و چپاول ولایت فقیه که از همان آغاز با سرقت انقلاب ضدسلطنتی شکل گرفت آموزش و پرورش نیز جزیی از همان نظام متحجر محسوب میشود که اساس آن بر سرکوب و غارت و دجالیت بنا شده است.
نتیجه این فرآیند ضد ملی و ضدانسانی وضعیت و شرایط مدارس را امروزه تا آنجا اسفناک و بحرانی کرده است که بسیاری از دانشآموزان، مدرسه و درس را رها کرده و به خیل انبوه بیسوادان و کمسوادان کشور اضافه میشوند.
نبود امکانات آموزشی، زیر بناهای فرسوده و سطح نازل آموزش و پرورش، سیاست خانهنشین کردن زنان و دختران، عدم اختصاص بودجه آموزشی از سوی حکومت، رکود شدید اقتصادی و بروز تنگناها و فقر شدید مالی در میان خانوارها، وجود دو میلیون کودک کار، مهاجرت گسترده روستائیان، حاشیهنشینی، نبود کادرهای خبره در زمینه مدیریت آموزشی و اخراج و سرکوب گسترده معلمان و کادرهای فرهنگی بدلائل مختلف سیاسی و اجتماعی تنها بخش کوچکی از دلائل رشد نرخ بیسوادی در جامعه را دارند.
این در حالی است که دیکتاتوری ولیفقیه همواره در تبلیغات حکومتیاش از کاهش افت نرخ بیسوادی سخن میراند. در تازهترین دادههای آماری از سوی مجامع بینالمللی، بانک جهانی شمار بیسوادان ایران را ۱۱.۶میلیون نفر اعلام کرد و بار دیگر دعاوی دجالگرانه رژیم مبنی بر کاهش نرخ بیسوادی را نقش بر آب کرد. اعلام و انتشار شمار آمار بیسوادان ایران از سوی بانک جهانی و سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد موسوم به یونسکو بازتاب وسیعی در سطح بینالمللی و شبکههای مجازی به همراه داشت بهصورتی که رسانههای حکومتی را هم وادار به واکنش نمود.
خبرگزاری حکومتی ایسنا ۲۵فروردین ۹۸با عنوان «این آمار هر آدم عاقلی را میترساند» با ابراز وحشت از گستردگی آمار بیسوادان کشور اینچنین اعتراف میکند:
«با خواندن این خبر، لبخند روی لبتان میماسدـ مرکز پژوهشهای مجلس طی گزارشی شمار بیسوادان مطلق کشور را نزدیک ۹میلیون نفر ارزیابی کرده است اما آمار نهادهای جهانی بالاتر از این رقم است. بانک جهانی شمار بیسوادان ایران را ۱۱.۶میلیون نفر میداند. آمارهای یونسکو نیز نشان میدهد ۲ درصد از جوانان زیر ۲۴ سال ایران هنوز بیسواد مطلق هستند؛ در حالی که میزان بیسوادی در همسایههای شمالی ایران (روسیه، آذربایجان، ارمنستان، ترکمنستان)، همچنین ترکیه تقریباً صفر، در عربستان، کویت و عمان حدود یک درصد و قطر حدود ۵درصد است. اگر با تردید به آمارهای یونسکو نگاه کنیم، بهصورت میانگین یعنی از هر ۹نفری که پیرامونمان میبینیم یک نفر «بیسواد مطلق» است».
اعتراف خبرگزاری حکومتی ایسنا به بحران بیسوادی در ایران ـ ۲۵فروردین ۹۸
راستی دردآور نیست در شرایطی که تمام کشورهای آسیای میانه، اروپا، بخشی از کشورهای آمریکای شمالی و شرق آسیا بیش از ۹۹درصد مردم باسواد هستند در میهن اسیر ما که از لحاظ منابع طبیعی و زیرزمینی یکی از غنی ترین و ثروتمندترین کشورهای جهان است میلیونها نفر بی سواد و کم سواد و جود داشته باشد. ابعاد فزاینده و اوضاع فاجعه بار دانش آموزان میهن تا آنجا وخیم و دردناک است که خبرگزاری حکومتی ایسنا ۳ دیماه ۹۷ بصراحت اعلام می کند: «در حال حاضر ایران در یونسکو جزو کشورهای دارای بیسواد قرار دارد که باید برای هر ایرانی یک درد را ایجاد کند».
این در حالی است که دیکتاتوری غارت و چپاول آخوندی با دجالیت خاص خود معیار و شاخص با سوادی را در پایینترین حد ممکن یعنی خواندن و نوشتن قرارداده است، در صورتی که بر اساس تعریف یونسکو «با سواد در هزاره سوم کسی است که همزمان سه شرط یا سه توانایی داشته باشد: تحصیلات عالی (دانشگاهی) داشته باشد، با کامپیوتر آشنا باشد و یک زبان بینالمللی را بداند». به این ترتیب به جرئت میتوان گفت بیش از نیمی از جوانان میهن بی سواد محسوب می شوند.
این نکته باعث شده است که خبرگزاری حکومتی ایسنا در ادامه اعترافاتش سیاستهای باصطلاح آموزشی دیکتاتوری جهل وغارت آخوندی را به صورت کامل زیر ضرب ببرد و این گونه از آنها پرده برداری نماید:
«این همه سال و با وجود سه برنامه راهبردی در راستای ریشهکنی بیسوادی چه کردهایم و چرا باید ۹ میلیون نفر بیسواد مطلق باشند؟ این آمار را بگذاریم کنار بخش بزرگی از ما که دچار «توهم سواد و دانایی» هستیم، کنار کسانی که مدرک جعل کردهاند، آموزش کمکیفیت دیدهاند و … این آمار هر آدم عاقلی را نگران میکند، میترساند!»
ابعاد فزاینده و رو به گسترش بی سوادی در میهن اشغال شده: در کلی ترین صورت عوامل اصلی گسترش خانمانسوز بی سوادی در میهن اشغال شده را در موارد زیر خلاصه نمود:
۱- فساد، اختلاس و دزدی نهادینه شده پیوندی ناگسستنی با دیکتاتوری غارت و چپاول آخوندی داشته و دارد. وضعیت اسفناک دانش آموزان در میهن اشغال شده، آن روی سکه آموزش و پرورش رژیمی است که در آن فساد تا بالاترین سطوح سردمداران آن نهادینه شده است و در یک قلم بیش از ۱۲ هزار میلیارد از صندوق فرهنگیان آن سرقت میشود. ارگان تروریستی سپاه قدس که میلیاردها دلار از ثروت عمومی را خرج بشار اسد و هادی عامری و مزدوران برون مرزی کرده است، در دعوای باندی بخشی از ابعاد نجومی این دزدی را فاش کرد و نوشت: «۸هزار میلیارد از ثروت این مردم را دزدیدهاند آن هم از یک قشر ضعیف و خدمتگزار و جامعهساز یعنی معلمان. اعضای این صندوق اکنون ۹۰۰ هزار نفر هستند. از جیب هر معلم، ۸میلیون و ۸۰۰هزار تومان دزدیده شد». (سایت حکومتی تسنیم ـ ۷آبان ۹۵)
۲- چنگ انداختن مافیای قاچاق حکومتی بر واردات نوشت افزار که رکود کامل تولید و تعطلیلی کارگاههای نوشت افزار را بدنبال داشته است یکی دیگر از موارد بسیارکوچک این فساد نهادینه شده حکومتی به شمار می آید. خبرگزاری حکومتی مجلس ارتجاع موسوم به خانه ملت ۲۵ مرداد ۹۷ با عنوان مافیای نوشت افزار وارداتی با حاشیه سود میلیاردی این چنین اعتراف می کند: «در واردات نوشت افزار خارجی به کشور با توجه به سودهای کلان در این بازار یک مافیای پر قدرت شکل گرفته است. برآوردهای صورت گرفته نشان میدهد که رقم گردش مالی در این حوزه فوق نجومی است و این بازار برای برخی افراد حاشیه سود بسیار بالایی دارد».
۳-فقر مالی خانواده ها و هزینه های هنگفت تحصیل در کنار تاریک بودن آینده این کودکان بعد از خاتمه تحصیلاتشان، آن زمان که با سیاستهای ضد میهنی رژیم آخوندی تلاقی پیدا می کند دانش آموزان و خانوادها را مجبور می نماید تا تامین مایحتاج خانه و کسب درآمد در سنین پائین را به پرداخت هزینه گزاف تحصیلی و گرفتن مدرک و پیوستن به خیل بیکاران ترجیح دهند. خبرگزاری حکومتی ایلنا ۳۱ شهریور ۹۷ اوضاع فاجعه بار دانش آموزان میهن را این گونه به تصویر می کشد: «به نظر میرسد اگر اوضاع به همین شکل ادامه داشته باشد، آمار ترک تحصیل و به طور خاص، ترک تحصیل دختران بالا خواهد رفت؛ خانوارهای کمدرآمد به خصوص در مناطق محروم و کمتر برخوردار در شرایط فعلی ترجیح میدهند فقط «زنده» بمانند؛ لاجرم بین گرسنه نماندن و تحصیل یکی را انتخاب میکنند و طبیعیست که انتخابشان از گرسنگی نمردن است».
۴-ورشکستگی دولت و کاهش روزافزون بودجه آموزش و پرورش: بودجه آموزش و پرورش در سال ۹۷، ۳۶هزار میلیارد تومان است. اگر حقوق متوسط ۲میلیون تومان برای ۱.۵میلیون معلم را محاسبه کنیم، این بودجه به زحمت حقوق معلمان را تأمین میکند و هیچ بودجهیی برای سایر بخشهای آموزش باقی نمیماند.
۵-گرانی و افزایش باورنکردنی قیمت لوازم التحریر: افزایش قیمت نوشت افزار آنهم در حالی که بسیاری از خانوادهها و بهویژه اقشار ضربهپذیر که با بیکاری، فقر و فلاکت روزگار خود را در حاکمیت غارتگر آخوندی طی می کنند رنج مضاعفی است که تمامی خانوادههای دانش آموزان را در بیم و هراس فرو برده است چرا که تهیه ابتدایی ترین وسایل و لوازمالتحریر برای کودکان و نوجوانان خود ناممکن می بینند. ارگان تروریستی قدس ۲۳ شهریور ۹۷ با عنوان گرانی لوازم التحریر و دستان خالی مردم این چنین اعتراف می کند: «قیمت لوازمالتحریر امسال ۱۰۰ درصد افزایش یافته و کالای ایرانی نیز پیدا نمیشود ... خانوادهها و دانشآموزان برای خرید مراجعه میکنند اما در نهایت بهخاطر گرانیها با چشمان گریان فروشگاه را ترک میکنند».
۶-مدارس دولتی و اخاذی مستقیم از مردم: حاکمیت غارت و چپاول آخوندی سالیان طولانی است که برای جبران کمبود بودجه، اخاذی مستقیم و بی پرده بخشی از مدارس را رسما تحت عنوان مدارس غیر دولتی در دستور کار خود قرار داده است. در این باره روزنامه همشهری ۳تیر ۹۷ با عنوان «دور باطل شهریههای میلیونی مدارس» به ابعاد نجومی اخاذی ارگانهای رژیم آخوندی از مردم اعتراف می کند:
«امسال هم مثل سالهای گذشته، از گوشه و کنار شهرها خبر دریافت شهریههای کلان از سوی مدارس غیردولتی به گوش میرسد، شهریههایی که از نرخ مصوب بسیار بیشتر است و از هیچ الگویی تبعیت نمیکند. شهریههایی که از هزینه تحصیل دکترا در دانشگاههای خصوصی هم بیشتر میشود. بهطور مثال شهریه تمامشده پیش دانشگاهی یکی از مدارس متوسطه دوم در تهران ۳۰میلیون و شهریه پایه سوم متوسطه مدرسهای در آذربایجان شرقی ۲۲میلیون تومان، بدون هزینه سرویس مدرسه و غذا اعلام شده است».
۷-سیستم آموزشی منحط و قرون وسطایی رژیم آخوندی: سایت حکومتی سلامت نیوز ۴ مهر ۹۷ در این باره این چنین اعتراف می کند: « در بیمار بودن سیستم آموزشی ایران و دور شدن آن از مسیر آموزش استاندارد شکی وارد نیست. حدود ۱۱میلیون بیسواد در ایران وجود دارد، آماری که حکایت از «کمکاری و اشتباهات عدیده در نظام آموزشی» کشور دارد و «باید از رسیدن سن مفاسد اجتماعی به ۱۱ – ۱۲ سال احساس شرم کرد».
۸-دیدگاه منحط جنسیتی آخوندی نسبت به سوادی آموزی زنان: اصلی ترین عامل بی سوادی زنان در میهن اشغال شده دیدگاه و نقشه مسیر حاکمیت پلید آخوندها در ارتباط با زنان جامعه می باشد چرا که از نظر آخوندها کار زنان خانه داری و فرزند آوری و پرورش آنهاست. روزنامه حکومتی قانون ۱۳دی ۱۳۹۵ در این باره به نقل از باصطلاح رئیس شورای فرهنگی و اجتماعی زنان رژیم می نویسد: «اینکه دختران با خانواده و همسرشان برخورد داشته باشند واجب تر است تا بخواهند انواع و اقسام فرمول های شیمی، فیزیک و ریاضی را یاد بگیرند».
۹-کودکان کار: گسترش فقر و عدم حمایت های اجتماعی پدیده کودکان کار در ایران را به یک فاجعه تبدیل کرده است.در همین رابطه روزنامه جهان صنعت ۱مهر ۹۷ با تاکید به آمار ۷ میلیونی کودکان محروم از تحصیل این چنین اعتراف می کند: «از هر ۳کودک و نوجوان ایرانی بین ۶ تا ۱۸سال، یک نفر ترکتحصیل کرده یا از ابتدا وارد چرخه آموزش و پرورش رسمی نشده است».
۱۰- ازدواج زود هنگام کودکان که رژیم تبهکار اخوندها مروج آن می باشد یکی دیگر از موانع اصلی بی سوادی کودکان می باشد. سایت حکومتی انتخاب ۲۷ شهریور ۹۶ مینویسد: « تنها در سال۹۴ بالغ بر ۳۷هزار دختر زیر ۱۵سال ازدواج کرده اند. تحقیقات نشان داده که ٢٧درصد قربانیان ازدواج زودهنگام، در سال اول تحصیل هستند».
۱۱-کودکان فاقد شناسنامه: در ایران نزدیک به ۵۰۰هزار کودک بدون شناسنامه وجود دارد که نه تنها از تحصیل بلکه از تمام مزایای اجتماعی محروم هستند.
۱۲-کمبود مدارس و مدارس فرسوده : خبرگزاری حکومتی تسنیم ۱۲ خرداد۹۷ در این زمینه این گونه اعتراف می نماید: «کمبود امکانات و فضای آموزشی، غیراستاندارد بودن مدارس، تحصیل دانش آموزان در مدارس کانکسی، فرسوده، تخریبی، خشتی و گلی و وجود مدارس دو شیفته تنها بخشی از مشکلات و سختیهای پیشِروی تحصیل دانشآموزان استان کردستان است».
۱۳- کمبود ۳۰۰ هزار معلم وسطح پایین حقوق معلمان سبب شده که آنان به دو تا سه شغل اضافی، از رانندگی آژانس تا دلالی بنگاه های ملکی و غیره روی آورند. این معلمان بی شک فرصت و انرژی رسیدگی به درس و تکالیف دانش آموزان را ندارند.
ملاحظه می شود حاکمیت فاسد و تبهکار آخوندی در شرایطی کودکان ایرانی را در این وضعیت اسفناک قرار داده است که اموال به یغما برده همین کودکان و خانوادهیشان را خرج مدرسهسازی در کشورهایی نظیر لبنان، سوریه، عراق و... میکند تا سیاست صدور تروریسم و ارتجاع در منطقه را پیش ببرد و به بهانه حفاظت از عمق استراتژیک، مستمسکی هم برای سرکوب مردم در داخل کشور و غارت اموالشان داشته باشد.