بر در و دیوار ایران و بر صفحات شبکهٔ اینترنت این عبارت تکرار و تکثیر شده و میشود که «تحریم انتخابات، یک وظیفهٔ ملی است».
وظیفهٔ ملی، رسالت میهنی و وجدان بیدار و انسانی با برگزاری نمایش انتخابات ملایان چه رابطهای دارند؟ چگونگی پاسخ به این پرسشها، مسئولیت تکتک ما ایرانیان را در قبال چنین نمایشی تعیینتکلیف میکند.
نخست باید برای خودمان روشن کنیم که مفهوم نمایش انتخابات دوم اسفند حاکمیت ولایت فقیه چیست. این بازی سیاسی با مردم ایران یک هدف بیشتر ندارد. از نگاه حاکمیت، این انتخابات یک رفراندوم است که میخواهد با آن برای نظامش کسب مشروعیت کند. خامنهای میخواهد بر کشتار قیام بزرگ آبان ۹۸ و آثار اجتماعی سقوط دادن هواپیمای اوکراینی و تمام جنایات و اختلاسها و دزدیهای نظام طی عمر ۴۱ساله آن، مهر مشروعیت بزند. تمام تبلیغاتچیهای ولیفقیه هم با هزار زبان و بلندگو این هدف را اعلام کرده و بهخاطرش بساطهای گدایی رأی پهن نمودهاند.
باید به این نکته مهم توجه داشت که رژیم تاکنون با دستگاه و ماشین سرکوب عریانش خود را حفظ کرده است. ماشین سرکوبی که خامنهای تلاش میکند تیغ آن را با بستن شکافهای نظامش تیزتر کند. پس هر رأی یعنی یک گلوله به سینهٔ مردم و جوانان ایران! پس هر رأی یعنی انگشت در خون شقایقهای خرداد و آبان و دی بردن!
وضعیت فعلی به همهٔ مردم ایران در هر کجای میهن و جهان که باشند میگوید دیگر هیچ چیزی بین این حکومت و آنان ناشناخته نیست. حالا دههٔ ۶۰ نیست که این رژیم شب و روز اعدام و قتلعام کند و کسی خبردار نشود و مفهوم رأی به این حکومت را درک نکند. حالا ۲۰سال و ۱۰سال پیش نیست که این رژیم میلیون میلیون از جیب و سفرهٔ مردم ایران خرج رانت و دزدی و اختلاس در بانکها کند که ببرد سوریه و عراق و لبنان خرج حفظ نظامش کند و کسی از پشت و پسلههای آن خبر نداشته باشد. حالا همهٔ این جنایات سیاسی و اقتصادی برای همگان لو رفته و آشکار و افشا و مثل روز روشن شده است. حالا هر ایرانی میداند که ریشهٔ این همه بدبختی و مصیبت معیشت و بحران رزق و روزی فقط و فقط در بیت خامنهای و شورای نگهبان و سپاه پاسداران و دولت دستنشاندهٔ ولیفقیه است. حالا کدام ایرانی است که نداند علت و اساس اندامفروشی و تنفروشی و میلیونها کودک خیابانی، در هیولای نداری و فقری است که خامنهای و دولتهای او به جان مردم ایران انداختهاند؟
پس اگر از خودمان بپرسیم چرا باید به ادامهٔ این وضعیت رأی بدهیم، آیا به وظیفهٔ ملی، رسالت میهنی و وجدان بیدار و انسانیمان پاسخ ندادهایم؟ این پاسخ به ما میگوید که الآن با تمام سالهای قبل فرق دارد. این فرق در جامعهیی ایجاد شده که نسبت به پشت پردههای جنایتها و پروندههای دروغگوییهای این حکومت آگاهی پیدا کرده است. این تفاوت در حکومتی هم هست که دیگر حتی نمیتواند با قسمخوردگان به اصل ولایت فقیه هم کنار بیاید و آنقدر مستأصل و بیآینده شده است که میخواهد از هر رأی، گلولهای برای حفظ نظامش ذخیره کند.
پس دیگر هیچ چیزی بین مردم ایران و ولیفقیه و دولت او باقی نمانده که تعیینتکلیف نشده باشد. آنچه حالا و در همین یکی دو روز آینده باید تعیینتکلیف شود، مهر شرافت بر شناسنامهٔ هر ایرانی در تحریم قاطع نمایش حکومتی دوم اسفند است. اتحاد مهرهای شرافت و همبستگی تحریم قاطع، آن قدرت ملی و فراگیر است که حکومت ولایت فقیه با تمام ید و بیضای سرکوبگری و دجالیتش، هیچ غلطی علیه آن نمیتواند بکند.
هر ایرانی باید این پرسشنامه را جلو خودش بگذارد که: متولیان ولیفقیه، شناسنامهاش را برای کدام آینده مهر میزنند؟ شناسنامهاش را برای چند گلوله بر قلب مام وطن مهر میزنند؟ انگشتانش را برای چند دشنه بر گلوی آزادی، استمپ میزنند؟ از کوچه و خیابانی که برای رأی دادن میگذرد، چشمان چند صدهزار تیرباران شده، نگاه چند صدهزار زندانی، داغ چند میلیون مادر و مردمکان چند میلیون گرسنهٔ ایرانی نظارهاش میکنند که همگی قربانیان خمینی و خامنهای و دولتهای قبلی و فعلی هستند؟ از راهرو و تالارهای رأی دادن که میگذرد و بر فرش خون شقایقهای آبان و دی و مسافران هواپیمای اوکراینی که پا میکشد، متولیان ولیفقیه چگونه تمبر جلادان جمهوری اسلامی آخوندها را به برگهاش الصاق میکنند؟
پاسخ همهٔ اینها را شعور انتخابی، انسانی و ملی میدهد که این روزها در سراسر ایران و جهان ندا سر داده است که تحریم و «نه» بزرگ ملی، همان مهر شرافت بر شناسنامهٔ هر ایرانی است که آینده حتی چند صباح دیگر جمهوری جلادان را میسوزاند...