با ورود نظام ولایت فقیه به فاز سرنگونی، سلسلهٔ از قیامهای آتشین در تقدیر است و بیتردید رخ خواهد داد. این یک پیشبینی یا فرضیه نیست. نیاز به تخصص آکادمیک یا تحلیلهای پیچیدهٔ جامعهشناسی ندارد. هر کسی که اندک آشنایی با آمادگی انفجاری شهرهای ایران داشته باشد، میتواند وقوع آن را از هماکنون در ناصیهٔ تحولات سیاسی ـ اجتماعی به چشم ببیند.
نگاهی به فراپشت و تجربههای پیشین به ما مینمایاند که تولد قیام آبان۹۸ از مقطع اعلام گرانی بنزین تا بالغ شدن اعتراضات جوانان شورشی به درگیری با نهادهای دولتی، سرعتی معادل نور پیمود. شعارها از همان دقیقههای نخست راه به نفی تمامیت نظام دستاربندان برد و مرگ بر خامنهای ورد عمومی قیامکنندگان گردید.
مردم آزمودند که برای مقابله با حکومتی که جز با زبان گلوله و قهر با مردمش سخن نمیگوید باید از قهر استفاده کرد. باید برای قیام سازماندهی داشت. نباید در شرایط حاکمیت اختناق، چشم به «تظاهرات مسالمتآمیز میلیونی»! دوخت و به این سراب دلخوش کرد. برای افروختن قیام در یک شهر یا استان، عنصر تعیینکننده روحیهٔ شورشگری، ریسکپذیری، توان فداکاری و ظرفیت بالا برای کار جمعی، تیمی و گروهی است.
این تجربهها و دستآوردهای گرانقدر ـ در پرتو فعالیتهای اختناقشکن کانونهای شورشی ـ اکنون در مواجهه با این حکومت به فرمولهای راهگشا و فراگیر تبدیل شدهاند.
اقدامات حکومت برای مهار قیام
خامنهای و رئیسی با سونامی گرانی و بهطور خاص با دریغ کردن نان از سفرههای مردم و مشغول کردن آنها به این ابتداییترین نیاز زندهماندن، خیز قتلعام جدیدی را برداشتند تا به این ترتیب صورت مسألهٔ قیام از روی میز نظام برداشته شود؛ اما معلوم شد «قیام نان» بسا آتشینتر از «قیام بنزین» به سراغ آنان خواهد آمد. آنان گمان میکردند با طرحهای فریبکارانه مانند «دادن یارانه به مردم» یا «کالابرگ» میتوانند آب بر آتش اعتراضات بپاشند و از وقوع قیامی مانند آبان۹۸ پیشگیری کنند.
خامنهای و رئیسی بهموازات طرحهای فریبکارانه و وعدههای دروغین، با قطع و کند کردن یا ایجاد اختلال در اینترنت میخواستند بهزعم خود مانع از بههم پیوستن شعلههای قیام و گسترش جرقههای آن به دیگر نقاط ایران بشوند ولی شعلههای قیام فراتر از محاسبات آنها در فروزش بود.
در این رابطه حسین سلامی به بهانهٔ شرکت در یک «جشنوارهٔ بسیج» در مشهد، به طرح و تمهیدات ناکام استبداد دینی در مقابله با فضای مجازی در شرایط انفجاری امروز ایران اعتراف کرد.
«دشمن میخواهد در خانههایمان، پای گیرنده ماهواره، اینترنت و با شایعه، فراخوان تجمع و تحریک ما را شکست دهد ولی چون بسیج هست نمیتواند و مدام سرش به سنگ میخورد... بسیج، یارانه الهی برای مردم است که به کمک مردم میشتابد و بار سختی را از دوش آنها بر میدارد و باید آستانه مقاومت را بالا ببرد و راه گذار از سختیها را نشان دهد» (عصر ایران. ۲۲اردیبهشت ۱۴۰۱).
این اعتراف نشان میدهد که حاکمیت برای مقابله با قیام به نیروهای سرکوبگر خود آمادهباش داده یا دستکم آنها را برای شرایط قیام توجیه کرده بود.
طلایههای قیامی دیگر
بهرغم تمهیدات دجالگرانهٔ خامنهای و رئیسی، خوزستان از شورش باز نماند و بهدنبال آن دامنهٔ قیام به شهرهای دیگر کشیده شد. طنین این قیام در سراسر ایران، استبداد دینی را وادار کرد از طریق خبرگزاریهای خود به آن اذعان کند. بستن جاده با آتشزدن لاستیک و تصرف پایگاه بسیج ضدمردمی در جونقان تردیدی باقی نگذاشت که جامعهٔ ایران مترصد قیام و شورش است. جنگ و گریز جوانان با مأموران سرکوبگر حکومتی در اهواز، اندیمشک، دزفول، اصفهان، دورود، فشافویه تهران، ایذه و شهرکرد و یاسوج شرارههای سوزان و قدرتمند قیامی آتشین را به خامنهای و دولت سوگلی او چشاند.
هنوز شعلههای آتش جوانان در پایگاه بسیج ضدمردمی جونقان خاموش نشده بود که روز جمعه ۲۳اردیبهشت پردنجان از توابع جونقان با شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» آتش دوباره به جان شیخ انداخت و جوانان شورشی در فارسان با تهاجم به حوزه جهل و جنایت، نماد شیطان را سنگباران کردند و شورشگران در بهارستان فریاد برآوردند: «جمهوری اسلامی نمیخوایم نمیخوایم».
این پاسخ آتشین مردم اصفهان و چهارمحال و بختیاری به فریبکاری رئیسی جلاد است که در همین روز در لرستان و تهران هم طنین افکند.
این قیامی است خاموشی ناپذیر که تا برکندن ریش و ریشهٔ عمامهداران ریایی، این بدترین دشمنان ایران و ایرانی ادامه خواهد یافت.
آنچه دیدیم فقط طلایههایی از خشم ارتش گرسنگان بود.