همزمان با ثبت بینالمللی نسلکشی مجاهدین در قتلعام ۶۷ و شکنجهها و کشتارهای هولناک رژیم ولایت فقیه در سالهای۶۰و ۶۱ در گزارش رسمی گزارشگر ملل متحد، تصاویر رفتار وحشیانه نیروهای سرکوبگر رژیم در این روزها جامعه ایران را تکان داده است.
چنانکه روز گذشته در همین ستون نوشتیم، این جنایتها نه «استثنا» و موارد اتفاقی، بلکه «قاعده» و موارد بیشمار در حاکمیت آخوندهاست.
گزارشگر ملل متحد برای تعریف کشتارهای دههٔ ۶۰، در کنار «نسل کشی» و «جنایت علیه بشریت»، از واژهٔ «جنایات سبعانه» استفاده کرده که در مورد جنایات اخیر نیز صدق میکند.
اما کلمات وحشیانه و سبعانه، برای تحلیل و درک این جنایتها کافی نیست. زیرا تکرار این جنایتها و باز تولید مزدورانی با این درجه از شقاوت، لازمهٔ «حفظ نظام» قرونوسطایی آخوندهاست و با همین منطق قابل فهم میشود.
منطق «حفظ نظام» که خمینی آن را «اوجب واجبات» رژیم تعریف کرده، نه فقط در سرکوب و سیاست داخلی بلکه در سیاست خارجی و صدور ارتجاع و تروریسم هم جاری و تعیینکننده است. بهنحوی که با مرور زمان و عالمگیر شدن عفونت سیاست «حفظ نظام» در جهان، از روزنامههای حکومتی تا ژنرالهای آمریکایی و تئوریسینهای مماشات آن را با بیان و زبان خودشان توضیح میدهند.
اخیراًیک روزنامهٔ رژیم متن گفتگوی کنت مککنزی فرمانده پیشین سنتکام را با عنوان «منطق ایران حفظ نظام است»، درج کرده و از قول این ژنرال آمریکایی مینویسد: «به باور من در برهه حساسی از تاریخ منطقه هستیم، شاید خطرناکترین وضعیت در تاریخ. اما برای اینکه درک کنیم ایران چه کاری ممکن است بکند یا نکند، ابتدا باید نگاهی به اهداف ایران بیاندازیم... اما اصلیترین اولویت ایران این است که نظام را حفظ کند و همین مسأله میتواند کمک کند تا اقدامهای آنها را پیشبینی کنیم... منطق استراتژیک اصلی دولت ایران، محافظت از رژیم دینسالار این کشور با همه ابزارها است... آنها غیرقابل پیشبینی نیستند. وقتی اولویتهای آنها را بدانید و بار دیگر میگویم که اولویت آنها حفظ نظام است، آنگاه قابل پیشبینی میشوند» (روزنامهٔ هممیهن ۲۷مرداد۱۴۰۳).
جنایات سبعانه در زندانها نظیر قتل محمد میر موسوی در زیر شکنجه در لاهیجان یا در سرکوب تظاهر کنندگان در خیابانها در قیام ۴۰۱و آبان ۹۸یا در شلیک موشک به هواپیمای اوکراینی، نشان دهندهٔ «منطق حفظ نظام» است. به همین دلیل است که رژیم هرگز نمیخواهد و نمیتواند چنین جنایتکارانی را مؤاخذه کند، بلکه آنها را تشویق هم میکند.
اگر خمینی ملعون در سال۶۷ حکم قتلعام همه مجاهدین سرموضع را صادر کرد و ثبت جهانی نسلکشی و رسوایی ابدی را به جان خرید، بهخاطر حفظ نظام بود، زیرا دجال ضدبشر در نیروی سیاسی و اجتماعی مجاهدین و نسل مسعود تهدید موجودیت نظام را میدید.
در همان زمان منتظری قائم مقام و جانشین ده سالهٔ خمینی که بهمراتب بالاتر از خامنهای و رفسنجانی بود، خطاب به اعضای هیأت مرگ، و همچنین خطاب به شخص خمینی گفت و نوشت که با این جنایت بزرگ ولایت فقیه منفور مردم میشود و دنیا ما را محکوم میکند. اما جواب خمینی در نامهیی که خطاب به منتظری نوشت، چنین بود:
«شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به مجاهدین میسپارید پس صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید».
این است منطق عریان «حفظ نظام» ولایت فقیه که خلق قهرمان ایران و مجاهدان راه خدا و خلق سرنگونی آن را اراده کردهاند و خلیفهٔ خونآشام از کابوس سرنگونی خلاصی ندارد.