مسمومیتهای سریالی دختران دانشآموز، روزبهروز، مدرسه به مدرسه و شهر به شهر در حال گسترش است. این جنایت عمدی، فجیع و قرونوسطایی بدون آنکه مانعی در برابر خود ببیند، دختران معصوم ایرانی را نشانه رفته است. گویی ایران، این کشور اسیر در زیر نعلین آخوندها، به مناسبات قبیلگی و عصر بردهداری برگشته است؛ به روزگاری که در آن نوزادان را بهجرم دختر بودن زنده بهگور میکردند.
«ماجرا از روز اول روشن بوده است»!
این جنایت آنچنان بیخ پیدا کرده است که یک سایت حکومت در مورد انتشار خبر عمدی بودن آن از سوی حاکمیت نوشته است:
«شرمتان باد! این چه جور اعلامی است برای خبری که چنین جنایت عظیمی را در خود دارد؟! چرا میگویید افرادی و نامشان نمیبرید؟! لابد این افراد معلوم شدهاند که شما رسماً اعلام میکنید.
اگر معلوم شدهاند چرا نام و نشانی از آنها نمیبرید؟! به کجا وصل میشوند این داعشهای وطنی که به جای ذکر اسمشان میگویید افرادی!»
نیاز نیست جای دور برویم. «بوکو حرام، هزارهگرا، داعش و طالبان وطنی»! (۱) از کرهٔ مریخ نیامدهاند. وانگهی این نامبردگان در برابر امالقرای بنیادگرایی، الف بچه هم محسوب نمیشوند. در محافل حکومتی همه میدانند مقصر کیست ولی نمیتوانند یا نمیخواهند بگویند. زیرا پای خامنهای و بیت او در میان است. «عباس عبدی» از آنجا که به احوال اندرونی بیت و بیتپرستان ولایی واقف است، این حال عجیب را اینگونه تفسیر کرده است:
«برخی از مسؤلان چنان سخن میگویند که گویی چند تکه سنگریزه در داخل دهان دارند و نمیتوانند چنانکه باید و شاید سخن بگویند. هنوز هم همانگونه سخن میگویند در نتیجه به نظر میرسد که ماجرا از همان روز اول روشن بوده و هیچ عقل سلیمی باور نمیکند که دستگاههای انتظامی و امنیتی ما آنهم در شهری چون قم نتوانسته باشند ماجرا را کشف کنند». ! (اعتماد. ۱۰اسفند ۱۴۰۱)
تاکتیک «آی دزد»!
در هراس از رخداد یک «جرقهٔ بزرگ»، خبرگزاری فارس، جلو جلو دویده تا وانمود کند که اوضاع در کنترل است:
«تعلل، ابهام و فضای مسموم ایجاد شده همانند فضای بعد از بستری شدن مهسا امینی در بیمارستان و عدم اطلاعرسانی به موقع فراجا است و میتواند با تحریک جریانهای داخلی و خارجی همانند جرقه بزرگ مورد نظر اندیشکدههای آمریکایی عمل کند. در نظر داشته باشیم که فضای فعلی کشور با نوسان شدید قیمت ارز همراه است و اپوزیسیون همزمان بر همراستا شدن اعتراضات اجتماعی ـ فرهنگی با مشکلات اقتصادی تلاش میکند».
پس تا آنجا که به اتاق فکر خامنهای و رسانههای مزدبگیر برمیگردد، میدانند که سرنگونی و قیام همهجانبه در کمین نشسته و حکومت به تار مویی بند است.
جالب اینجاست که یک روزنامهٔ وابسته به خامنهای، با تاکتیک «آی دزد»! پای مجاهدین را به وسط کشیده تا به زعم خود، خشم و نفرت عمومی را به سمت آنها کانالیزه نماید. این سیاست تازگی ندارد و بارها مورد مصرف قرار گرفته است.
«رجوی چندی قبل در توئیتی مسمومیت دانشآموزان را «جنایت سیستماتیک و ناشی از اراده حاکمیت» معرفی کرد و در اتهامی آشکار آن را بهعنوان «زنستیزی» در کشور عنوان کرد و با همین فرمان غیرمستقیم، رسانههای همسو با خود را که بهویژه در فضای مجازی بهصورت اکانتهای ناشناس فعال هستند سرخط کرد. عوامل دیگر مؤثر در اغتشاشات نیز با همین خط تحلیلی تلاش کردند تا از آن برای زمینهای جدید در جهت التهابآفرینی استفاده نمایند و مشابه دروغپراکنیهای زمان اغتشاشات دست به هجمه بزنند» (ایران. ۱۰اسفند ۱۴۰۱).
سوختبار برای قیام سراسری
با توجه به اینکه در این حکومت سگ صاحبش را نمیشناسد. با مقداری دقت در دادههای خبری و در کنار هم قرار دادن آنها میتوان پازلهای نامریی را کشف کرد. پیبردن به اینکه این جنایت عمدی برای ترساندن، بهانفعال کشاندن و انتقامگیری از قشر جوان و قیامآفرین ایران طراحی شده، چندان مشکل نیست. خودشان میگویند که این مسمومیتها از دانشگاه آغاز شده است و راست هم میگویند:
«سریال مسمومیتها ابتدا از دانشگاهها آغاز شد. دانشگاههای خوارزمی، صنعتی اراک و صنعتی اصفهان ۳ دانشگاهی بودند که موج مسمومیتها از آنجا آغاز شد. در پی این مسمومیتها ۱۲۰۰نفر دچار عوارض جسمانی شدند. در نهایت دلیل این مسمومیتها مصرف غذای سلف عنوان شد. بعد از دانشگاهها اکنون موج مسمومیتها به مدارس رسیده است. موجی که با شدت از قم آغاز شد و دامنه آن به دیگر شهرها نیز رسید» (فرهیختگان. ۱۰اسفند ۱۴۰۱).
واقعیت این است که قیام سراسری، برگی را در جامعهٔ ایران ورق زده است. دانشجویان و دانشآموزان بهعنوان قشرهای روشنفکر و محرک این قیام، دیگر به سرکوفتهای این حکومت تمکین نمیکنند. تیغ پاسداران سیاهی دیگر در مراکز آموزشی، دانشگاهها و مدارس برا نیست. وقتی با «حکومت اجباری، دین اجباری و حجاب اجباری» نمیتوان مانع انفجار نسل جوان و آگاه بهخصوص دختران دانشجو و دانشآموز شد، اتاق فکر نظام به تمهیدات دیگر روی میآورد. بهعبارت دیگر هر چه در چنتهٔ ضدبشری دارد بیرون میریزد؛ اما از این واقعیت غفلت دارد که دیگر در بر آن پاشنهٔ سابق نمیچرخد. سرکوب و سرکوفت نتیجهٔ عکس میدهد و سوختبار برای قیام فراهم میسازد.
سردادن شعارهای «مرگ بر حکومت بچهکش»، «مرگ بر خامنهای»، «بیشرف بیشرف»، «خامنهای ضحاک / میکشیمت زیر خاک» از سوی دانشآموزان شجاع بیانگر چنین عزم و روحیهای است. آنچه مسلم است قیام و آتش بیشتر تنها پاسخ قاطع و بازدارنده به این جنایت عمدی حکومتی است.
پانوشت:
(۱) بدیهی است که چنین نامهایی، اسم مستعار حکومت برای لاپوشانی اصل جنایت است. روزنامهٔ اطلاعات بهنقل از جمیله کدیور نوشته است:
خرابکاری از سوی طیفهای تندرو خودسر داخلی را که درصدد جایگزینی جمهوری اسلامی با خلافت یا امارت اسلامی از نوع طالبان و جلوگیری از تحصیل دختران دانشآموزند، نباید از نظر دور داشت. هفته قبل (۲۹ بهمن)، تصویری در برخی شبکههای اجتماعی منتشر شد که در آن از شبنامهای منتسب به گروه فداییان ولایت خبر میداد. خبر منتشره دربرگیرنده متنی مشکوک بود؛ مبنی بر اینکه درسخواندن دختران را حرام و ادامه آن را در ردیف محاربه با امام زمان دانسته و تهدید کرده در صورت تعطیل نشدن مدارس دخترانه، مسمومیت دختران را به سراسر ایران گسترش خواهند داد. هر چند اصل شبنامه در دسترس نیست، اما انتشار آن شبنامه و محتوای خبر منتشر شده نیز تاکنون از سوی محافل مرتبط تکذیب نشده است».