در آستانهی سالگرد ۲۲بهمن که یکی از بزرگترین تحولات سیاسی و اجتماعی در تاریخ معاصر ایران بوده است، طبعاً بهطور سنتی همهی نیروهای دستاندرکار آن رخداد تاریخی، به بازنگری یا بازخوانیِ نتایج و دستآوردهای آن روی میآورند. هر نیرویی بهوسع دستآوردهایش تلاش میکند نقد روزگار فعلی از آن قیام یا انقلاب ضد دیکتاتوری شاه را دریابد.
تفاوت اصلی در این نقد و بازبینی، میان نگرش حاکمیت و دارندگان منافع مشترک آن با نیروهای بیرون از حاکمیت است. هدف این یادداشت این که حاکمیت که سالی هزاران بار در بلندگوهای تبلیغاتیاش «انقلاب، انقلاب» میگوید ــ که منظورش «انقلاب اسلامیِ» مد نظر خودش است ــ هماکنون چه دستآوردهایی از همان انقلاب مد نظرش را در چنته دارد؟ مرز بین ریا و ابتذال با اصالت، دروغ با واقعیت، توهمپراکنی با مادهی ملموس و دجالیت با حقیقت، در نگاه به درون همین چنته آشکار میشود.
این بازبینی هماکنون با گذشت ۴۶سال از عمر حاکمیت ملایان، نه نیاز به تحلیل دارد، نه نیاز به برآورد یا احتمال؛ چرا که کارنامهیی مملو از عملکردهای حاکمیت پیش رو است. برای اینکه نخواهیم در این بازبینی به بیرون از حاکمیت مراجعه کنیم، یکی از دم دستترین شاهدان، گواهی ناگزیر و حسرتگونهی خودیهای نظام در پایان ۴۶ سالگیِ آن است. در این بازبینی، یک نخ مرکزی نشان داده میشود که بیشتر دستآوردهای مورد ادعای کارگزاران نظام، بر گرد آن تنیده شده است. این نخ مرکزی، دروغ و دروغ و باز دروغ است.
روزنامهی حکومتی اعتماد در شمارهی ۱۱بهمن ۱۴۰۳ تلاش کرده است در زیر عنوان «کارنامهای برای انقلاب»، سر چاه کارنامهی ۴۶سالهی نظام ملایان را بردارد. نخستین گزارش از این مشاهدات، چنین است:
«ظريفی میگفت اگر آمارهايی را كه مسؤلان در ۴۰سال گذشته، از موفقيتهای خود هر سال در دهه فجر دادهاند، جمعآوری و گزارش كنند، لابد ما بايد در رديف پيشرفتهترين و موفقترين كشورهای دنيا بوده باشيم. اما صرفنظر از اين تبليغات سالانه، ما مردم احساس هر سال دريغ از پارسال را داريم.»
باقی مشاهدات، جز آه و افسوس و حسرت برای شکست خوردن در همهی آرزومندیها و توهمپراکنیها پیرامون امام ریایی و کارگزاران قسمخورده به آن نیست. اعترافی به آن روی سکهی فروریختن پایگاه اجتماعی حاکمیت است. اعتراف به مجازات اتودینامیک ۴۶سال توسل به دروغ در آماردهی، دروغ در بیلان پیشرفت، دروغ و ریا در تنزهطلبی و شعاردادنهای پرهیمنه و حجیم اما بهعمق ۱ سانت! این هم اعتراف به جای گودیِ مشت درشت تاریخ بر کارنامهی ۴۶سالهی نظام:
«آنچه از صدر انقلاب بهخاطر میآوریم، چشمانداز ما از آينده، مسؤلان راستگو، بیآلايش و فقر ريشهكن شده بود. جرم و جنايت هر سال كم و زندانها خالیتر شوند. آزادی انديشه برقرار و رسانهها، مكانی برای عرضه نظرات و افكار مختلف باشند. اما اكنون هر سال كه میگذرد، از اين تصوير دورتر میشويم. در ۴۵سال گذشته، مسؤلان همواره خود را پيروز ميدان دانستهاند و ناكامیها را به گردن دشمنان انداختهاند، اما چرا هر حركت ما، به جای پيشرفت، به پسرفت منجر شده است؟ چرا مردمی كه منابع غنی و استعدادهای انسانی بینظيری دارند، احساس نارضايتی میكنند؟ بزرگترين مانع، گرفتار ماندن در شعارها بوده است. همه الگوهای مديريتیمان در لاپوشانی و كتمان و بدون صراحت بود.»
این کارنامه البته خیلی آبشسته و غسل داده شده، آن هم در جدالهای باندی درون حاکمیت رونمایی شده است. فقط شکستهای پیاپیِ داخلی و منطقهیی و بینالمللی در سال ۱۴۰۳ ــ که در حال حاضر نشان مسیر فروپاشی از درون را میدهند ــ
بهعلاوهی مشت درشت اکثریت قاطع مردم ایران در تحریم نمایشهای انتخاباتی همین سال،
بهاضافهی حاکمیت مدام در انتظار انفجار جامعهیی طبقاتیشده و محروم از حق زندگی و آزادی، مختصر نمونهها از کارنامهی نقد و بالفعل اشغالگران آخوندی هستند.