728 x 90

از سفره خالی تا خشم خیابان؛ واقعیت انقلاب گرسنگان در ایران امروز

فقر در ایران
فقر در ایران

«تنها انقلاب خطرناک، انقلاب گرسنگان است.

من از شورش‌هایی که دلیل آن بی‌نانی باشد،

بیش از نبرد با یک ارتش دویست‌هزارنفری بیم دارم.»

(ناپلئون بناپارت)

 

حاکمیت ملایان در ایران امروز،‌ با استمرار سیاست‌های انحصاری و فساد ساختاری، جامعه را نه‌فقط از عدالت که حتا از حداقل‌های زیست انسانی تهی کرده است. انحصار اقتصادیِ بیتِ ولایت فقیه و سپاه پاسداران، چنان سازوکارهای معیشتی را در انحصار خود گرفته که اصطلاح «گسل طبقاتی» دیگر صرفاً مفهوم جامعه‌شناختی نیست؛ به تعبیری دقیق‌تر، این گسل‌ها تبدیل به آتشفشانی خاموش، اما هولناک شده‌اند.

 

اقتصاد به‌مثابه میدان جنگ: وقتی شکم تُهی می‌خروشد

اقتصاد سیاسی‌شده در ایران امروز، نه‌فقط فاصله‌یی میان حاکمیت و مردم ایجاد کرده، بلکه به‌شدت قابلیت هرگونه ترمیم درونی را نیز از نظام سلب کرده است. اکنون طبقه‌ی حاکم با دروغ و ریا، چنگ بر منابع و قدرت انداخته و طبقه‌ی زیرین، نه‌تنها در فشار معیشت که در بن‌بست امید به تغییر، گرفتار است.

در همین رابطه، یک جامعه‌شناس حکومتی به‌نام امیرمحمود حریرچی لب به حقیقتی گشوده است: «گسل‌های طبقاتی، توسعه و آموزش را از کشور گرفته است.»[۱] این اعتراف هرچند با زبان آمار و جامعه‌شناسی صورت گرفته، اما معنای ساده‌اش این است: این ساختار نمی‌تواند خود را نجات دهد چون پایه‌های آن بر تبعیض و احتکار حقوق ملت بنا شده است.

پرسشی بنیادی در این نقطه سر برمی‌آورد: آیا شکاف‌های طبقاتی توان ایستادگی در برابر انفجار آتی جامعه را دارند؟ پاسخ را باید در خیابان‌های خالی، در سفره‌های مشتعلی که بی‌نان‌اند و در خشم فروخورده‌ی نسل‌های بازمانده از آرزوها جست.

 

ریاکاری دروغین «مبارزه با فساد»[۲] و چرخش واژگان قدرت

وقتی یک نماینده مجلس، با واژگانی عوام‌پسند، فریاد می‌زند که «گاهی فرعون‌ها در همین آب‌وخاک ریشه‌ی اقتصاد را می‌خشکانند»[۳] و فقر و فساد را به بیگانگان نسبت می‌دهد، بیش از آنکه فریادی از سرِ دغدغه باشد، تلاشی‌ست در تسلیم افکار عمومی به یک بازی دیرآشنای زبانی: جابه‌جایی واقعیت. این در حالی‌ست ‌که حقیقت، همان فریاد مردم در خیابان‌هاست: «دشمن ما همین‌جاست ـ دروغ می‌گن آمریکاست».

حقیقت آشکار این است که قدرت حاکم، نه با شعار مرگ بر آمریکا، بلکه با سیاست‌های مرگ‌آفرین اقتصادی و سرکوب اجتماعی، نیازمند شعله‌ور ساختن دشمن خارجی‌ست تا دشمن واقعی ــ یعنی گرسنگی، تبعیض و بی‌عدالتی ــ را پنهان کند.

 

آینده‌ی ناگزیر: «انقلاب گرسنگان» یا تجدید امید؟

همان‌گونه که تاریخ بارها به ما آموخته، اگر گرسنگی در پیکر جامعه ریشه بدواند، هیچ سپاهی، هیچ ایدئولوژی‌یی و هیچ دستگاه سرکوبی قادر به خاموش‌کردن فریاد نان نخواهد بود.

امروز در ایران، خطر برای حاکمیت، نه از آن بیگانگان که از زور نفرت و یأسی‌ست که هر روز درون جامعه تزریق می‌شود؛ جامعه‌یی که در هیجانی پوشالی می‌شنود: «رفاه می‌آوریم»[۴] و در عمل، نه جنگ با آمریکا، بلکه جنگ بی‌وقفه با شکم خالی خود را تجربه می‌کند.

 

بی‌شک ایران‌زمین روزگاری را سپری می‌کند که ساعت‌به‌ساعت‌اش، بر خشم علیه نظام طبقاتی‌ساز ولایت فقیه می‌افزاید و چشم‌انداز جز این نمی‌تواند باشد: «هیچ انقلابی خطرناک‌تر از انقلاب گرسنگان نیست.»

 

 پی‌نوشت:

[۱، ۲، ۳ و ۴] روزنامه‌ آرمان ملی، ۱۴ آبان ۱۴۰۴

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/e936b571-1976-42af-aa22-7f9d03a4dda3"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات