ایران گرفتار در زیر نعلین دینفروشان از نادر کشورهایی است که از بحرانهای مختلف زیستمحیطی رنج میبرد. بحران آب در میان مجموعه بحرانهای دامنگیر مردم ایران در روزگار استیلای آخوندها، فاجعهبارترین آنها محسوب میشود. آثار این بحران در میهنمان بهصورت مرگ تالابها، رودخانهها، فرونشست زمین و کاهش سطح سفرههای آب زیرزمینی نمایان شده است. بارزترین و در عین حال ترسناکترین نمود این بحران، قطع شدن آب آشامیدنی است.
در روزهای داغ مردادماه در حالی که شهر کرد دچار بیآبی است، تشنگی به همدان هم هجوم آورده است. در ارومیه نیز سایهٔ شوم همین بحران در حال ترکتازی است.
«پایتخت تاریخ و تمدن ایران»
همدان سیزدهمین شهر پرجمعیت ایران است. این شهر تاریخی در روزگار هخامنشیان، اشکانیان، آل بویه و سلجوقیان از پایتختهای ایران بوده است. مجلس ارتجاع در سال ۱۳۸۵ با مصوبهیی، همدان را «پایتخت تاریخ و تمدن ایران» اعلام کرد؛ اما باید دید رفتار نظام ولایت فقیه با همدان بهطور خاص و با سایر شهرها و استانهای ایران چگونه بوده است. امروز «پایخت تاریخ و تمدن ایران» از نبود آب شرب رنج میبرد. قطعی آب در همدان اکنون به ۱۲ساعت در روز رسیده است.
دولت سوگلی خامنهای در سفرهای نمایشی خود به همدان، «دستور» داده بود که مشکل آب این استان ظرف ۲ماه با «برنامهریزی و کارهای فوری»! برطرف شود، اکنون با این دستور ولایی نهتنها بیآبی حل نشده، بلکه ساعتهای قطع آب نیز افزایش پیدا کرده است. یادآوری میشود که ۱۸سال پیش خامنهای نیز در سفر به همدان قول داده بود که مشکل آب همدان را برطرف خواهد کرد. سایر وعدههای پوشالی اینچنینی نیز اساساً با هدف مهار موقت بحران بیآبی و جلوگیری از بالغ شدن آن به یک خطر امنیتی یعنی قیام تشنگان صورت گرفته است.
علت تنشآبی
آیا همانگونه که منابع حکومتی میگویند علت اصلی «تنش آبی» پایین آمدن میزان بارندگی یا قهر طبیعت است؟ اگر چنین است چرا نتوانستند یا نخواستند بارشهای تابستانهٔ موسوم به «مونسون هند» را بهصورت هوشمند مدیریت کنند و آن را به ذخیرهٔ آب سدها بیفزایند. چرا با وجود سیل ویرانگر تابستانه، اکنون میزان پرشدگی سدها را فقط ۴۶درصد عنوان میکنند و میگویند نسبت به سال آبی پیش فقط ۵درصد افزایش یافته است؟
چرا از افزایش ۶۶درصدی استانهای بیابانی ایران خبر میدهند و میگویند تعداد استانهای بیابانی ایران به ۲۱استان افزایش یافته است؟
پاسخ این چراها در تداوم حکومتی است که برنامهٔ جامع آن برای ادارهٔ ایران، تبدیل آن به یک «سرزمین سوخته» است. همدان که روزی پایتخت تمدنهای ایران بوده، اکنون بهیمن حاکمیت آخوندها ناگزیر است آب آشامیدنی خود را با دبه و کتری تأمین کند. این شهر تاریخی که در پیشینهٔ زیستی خود با مهندسی نسلهای ایرانی توانسته آب را مدیریت کند، اینک در قرن بیستویکم سختترین روزهای خود را سپری میکند. هماکنون سد اکباتان [اصلیترین سد تأمین آب همدان] طبق پیشبینیها میتواند تا ۳۰روز در مدار قرار گیرد. این در حالی است که انتقال آب از سد تالوار نیز به مرحله اجرا نرسیده و آب آشامیدنی همدان از طریق ۷۰حلقه چاه در مناطق دشت همدان ـ بهار و خالقوردی تأمین میشود. توصیهٔ پیدرپی کارگزاران رژیم نه حل ریشهیی این بحران، بلکه طبق معمول فشار آوردن به مردم برای کاهش مصرف است.
اشغالگرترین دشمن ایران
بدیهی است که اولویت رئیسی و مدیران مافیایی او هرگز انجام اقدامات اساسی در زمینهٔ آبخیزداری نیست. فرونشست دشتها یا همان «زلزلهٔ خاموش» دیری است زنگهای خطر را بهصدا درآورده است. دریاچهٔ ارومیه در برابر چشمان نگران میلیونها هموطن آذربایجانی مرگ تراژیک خود را به سوگ نشسته است. خانوادههای بسیاری هنوز داغدار عزیزان جانباختهٔ خود در سیل تابستانهٔ مونسون هستند. اگر این رژیم میتوانست و میخواست گامی در مسیر آبادانی ایران بردارد، نیازی به پیگیری مصرانهٔ پروژههای ضدایرانی از قبیل تولید بمباتمی و سلاحهای کشتار جمعی نداشت.
تنها راهکار برای پایان دادن به بحرانهای زیستمحیطی، خیزشهای اعتراضی مردم است. ایران در اشغال دشمن عمامهدار است که هیچ نقطهیی از این سرزمین از گزند آنان در امان نمانده است. بحران آب یک بحران سراسری است اگر دیروز شهرکرد و امروز همدان و ارومیه را سوز تشنگی درنوردیده، این تنها شرارهیی از یک آتش سراسری در زیر خاکستر است. اشغالگران نه میخواهند و نه میتوانند این بحران را به سود مردم ما حل و فصل کنند. برای نجات آن از بیآبی نخست باید این اشغالگر جرار را بیرون راند. قیام تشنگان در ارومیه و همدان میتواند همپا با قیام شهرکرد، با خوزستان تشنه ارتباط برقرار کند و از آنجا به اصفهان و سراسر ایران پل بزند. تشنگی و رنج همدان، ارومیه و شهرکرد، رنج تمام ایران است.