اگر بخواهیم علت خونریزی مداوم یک زخم باز را در ۴۳سال گذشتهٔ ایران بشناسیم، به پیوند نداشتن تاریخ و فرهنگ یک ملت با حاکمیت سلطهیافته بر آن میرسیم. از پس گرامیداشت ۷آبان روز کوروش، نگاهی به این واقعیت تجربه شده داریم.
میلیونها کاربر ایرانی در روزهای ۶ و ۷آبان به پیشواز و گرامیداشت روز کوروش در شبکههای مجازی پرداختند. هزاران ایرانی هم در داخل ایران چشم به راهی داشتند تا شاید بتوانند در پاسارگاد و مقبرهٔ کوروش حضور یابند.
در این دو روز شاهد یک شور همهگیر ملی و میهنی پیرامون گرامیداشت یک منشور برای داشتن کشوری بهتر و شایستهتر بودیم. در این دو روز، تاریخ و تمدن و فرهنگ ایران میدان آزمایشی برای بروز کیفیت پیوندها و رابطهها با آنها بود.
رسانههای رسمی حکومت آخوندها روز کوروش را بایکوت و سانسور کردند. کارگزاران نگهدار سرکوب و چماق و زندان هم تمام سعیشان این بود که پاسارگاد و مقبرهٔ کوروش در محاصره بماند و سکوت آنجا حتی با صدای بال پرندهیی نشکند! این سانسور و سرکوب، هزینههای یک حکومت اشغالگر با ملازمان و کارگزارانش برای اعلام دوریشان و نداشتن هیچ نسبت و پیوندی با ایران و عناصر ساختاریِ معرف آن هستند. پیشینهٔ چنین گسست و بیگانگی با تاریخ و تمدن و فرهنگ ایران، در همان اوان سلطنت مطلقهٔ خمینی بنیاد گذاشته شد.
خمینی در مرداد ۱۳۵۸ خطاب به منتقدان به انحصارگرایی دینی نظامش و به روشنفکران و دگراندیشان گفت: «شما نمیخواهید ما به ۱۴۰۰سال پیش برگردیم».
در استمرار چنین فکر و سیاست حوزوی ـ آخوندی، شک نکنیم که اگر آخوندها زورشان میرسید، زبان فارسی را تغییر میدادند. کما اینکه خواستند موسیقی را از ایران برچینند ـ که خمینی فتوای حرام بودنش را در مرداد ۱۳۵۸ داد ـ ولی تیرشان، هم در عرصهٔ زبان و هم در پهنهٔ موسیقی به صخرهٔ پایداری سراسری و کوشایی همهجانبهٔ ایرانیان ضد ولایت فقیه برخورد و شکست خوردند.
مردم ایران در این ۴۳سال نسل به نسل نمادهای فرهنگ ایران را در خانهها و گردهماییهای حتی کوچک، بهپای داشتند. نسلهای پیاپی ایرانی با ترویج موسیقی و علوم انسانی و نگهداری از فرهنگ و تمدن و تاریخ ایران، هم سد فتواهای قرونوسطایی خمینی و عملههایش را شکستند و هم سنن زیبای فرهنگی مثل نوروز و چهارشنبهسوری و... را پاس داشته و حفظ و جاری نمودهاند.
آخوندها با هر محدودیتی که مقابل فرهنگ و تاریخ ایران علم میکنند، دارند لایهلایه خشم و تنفر مردم ایران را در مبارزه با یک اشغالگر انیرانی تلنبار مینمایند. هر سد و مانعی بر سر راه اعتقادات و فرهنگ و ریشهداریِ تاریخی ملتی گذاشتن، ترجمان سیاسیاش میشود انباشت بغض و بمب اجتماعی در پایههای نظام سلطه و حاکمیت اشغالگر.
با این وضعیت که در ۴۳سال گذشته عینیت یافت و تجربه شد، حساب کنید چه جبهه ایرانی از جانب مردم ایران علیه نظام انیرانیِ ملایان در پلهپلههای این ۴۳سال پیدایش و قوام یافته و گسترده شده است.
اکنون چنین وضعیتی را در مبنای علت خونریزی زخم باز ایران با بحرانهای سیاسی، اقتصادی، معیشتی و صنفی [بالاترین حد فلاکت] که محصول سلطه و اشغال آخوندها است، پیوند بزنیم تا ابعاد لایهلایه انباشته شدن بمب خشم و تنفر مردم ایران را دریابیم. آنچه اکنون در خانهخانه و کوی به کوی ایرانزمین جریان دارد، گستردگیِ جبهه ایرانی در نبرد سرنوشتساز علیه جبهه اشغالگر انیرانی در هیأت حاکمیت ولایت فقیه است. گرامیداشت ۷آبان روز کوروش با حضور میلیونها ایرانی، برگی از این نبرد همهجانبه بود.