واقعیت و توهم، واقعیت و پروپاگاندا، واقعیت و هیاهو، واقعیت و شعارپراکنی، واقعیت و عوامفریبی، واقعیت و رجالهگی؛ اینها در تمام عمر حاکمیت آخوندی با هم در جنگ و تعارض بودهاند. آنچه موجب شکست توهم تا رجالهگی شده، قدرت واقعیت و زمان است.
اکنون واقعیت در بستر زمان، روزگار حاکمیت آخوندی را به وضعیتی گرفتار کرده است که تحلیلگر و جامعهشناس حکومتی، شکست حاکمیت در «قرائت دین»، شکست حاکمیت در «استکبارستیزیِ توهمی»، شکست حاکمیت در همهی وجوه اقتصاد و ایدئولوژی را گزارش میکند.
مهدی خورشیدی تحلیلگر و جامعهشناسی حکومتی در گفتوگو با سایت «دیدار» که متن آن روز ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ منتشر شده، پیشاپیش سرنوشت و نتیجهی شعار سال ولی فقیه ارتجاع مبنی بر «سال تولید ملی» را در یک «ساختار فشل»، تعیین تکلیف کرده است:
«وقتی شما هزار همت کسری بودجه دارید، نمیتونید ادعا کنید هزار میلیارد دلار بیاریم تو، خرج نشه. فرض کنید هزار میلیارد دلار وارد کشور بکنیم. با این ساختارهای فشل در این کشور، قطعاً بعد دو سال دوباره باید بریم کاسه گدایی دستمون بگیریم.»
بلافاصله علت شکست شعار سال خامنهای را هم تأکید میکند:
«تا داخل رو درست نکردیم، هرچقدر پول وارد کشور بکنیم هیچ فایدهای نداره. از اینور قضیه میبینیم شرکتهای دولتی رو درست کردن که بودجه رو دارن میبلعند. بیشتر مشکل تولید توی این کشور، ناکارآمدی و بیعرضگی مدیران این کشوره.»
این جامعهشناس حکومتی، وراجیهای پزشکیان در باب ناترازیها و میانتهی بودن ادعای رفعورجوع آنها را اینطور برملا میکند:
«چرا واقعاً وضعیت ناترازیهای ما به این شکله؟ بودجهمون رو نگاه میکنیم میبینیم اصلاً افتضاحه.»
علت چیست؟ علت در حاکمیت طبقاتیساز و فاسد است که بودجهبندی دولتاش هیچ عایدی برای مردم ایران ندارد و فقط تأمینکنندهی زالوهای مکندهی خون زندگانی مردم ایران هستند:
«بودجه دادن به جاهایی که نباید بدن؛ به نهادهای ایدئولوژی و عقیدتی و فرهنگی که اصلاً جوابگو نیستند. مالیات منو میگیرن میدن به جامعهالمصطفی. تا این سوراخها رو در بودجه درست نکنید، کسری بودجه رو درست نکنید، نه تورم، نه دلار، نه هیچی درست نمیشه.»
در اشاره به علت بحران دلار که سر نخاش در فساد بانک مرکزی و چپاولهای حکومتی ــ خاصه سپاه پاسداران ــ از آن است، الیگارشیِ نورچشمیها هم که سالهاست برای مردم ایران روشن شده، رو میشود:
«شما تا ساختار بانک مرکزی رو درست نکنی، نمیتونی در مورد دلار حرف بزنی. سهمیه دلار رو به کسایی میدید که نورچشمیان.»
وی که خود از دلسوزان حاکمیت است، حاصل عمر نظام آخوندی را، بینتیجه و بیکفایت معرفی میکند. آنچه هم که نشانی میدهد تا بهزعم وی شاید افاقهیی برای نجات رژیم از این وضعیت باشد، در عالم واقعیت، جز جام زهر برای تغییر در پایهییترین محورهای اتکای نظام نیست؛ محورهایی که کوچکترین تغییر در آنها باتوجه به موقعیت انفجاریِ جامعهی ایران، جز شتاب غیر قابل مهار افکنده شدن حاکمیت در مهلکهی در تقدیر نیست:
«نگاهها رو باید عوض کنیم. ما باید بینشمون رو در مورد دین درست بکنیم. قطعاً ما باید استکبارستیزی توهمی رو بذاریم کنار.»
از منظر مردم ایران خطاب به حاکمیت: این گوی و این میدان. چه این عوض کردنها، درست کردنها و کنار گذاشتنها را بپذیری یا نپذیری، عطف به گزارش جامعهشناس حکومتی، این «ساختار فشل» جز چشمانداز هزیمت و اضمحلال، برای خود باقی نگذاشته است.