«شمایین اون پریا؟
اومدین دنیای ما؟»
(از منظومهٔ «پریا»، احمد شاملو)
***
صحن دادگاه
این عکس، نسبتی از نقشهٔ کنونی ایران است با حجمی از میلیونها پری خیابانی که از فرط فقر و کار و خستگی، سر بر آهن و سنگ و خاک مینهند.
خیره شدن بر این عکس، تلنگرهای پیاپیِ یک هشدار است.
این عکس، کارت شناسایی ایران است. این عکس برگهیی از اوراق معرفی ایدئولوژی جمهوری اسلامی آخوندی با تمامی باندها و نگهدارندگانش است.
این عکس، یک کارنامه از یک شناسنامهٔ ایدئولوژیک و سیاسی است.
این عکس بیشتر از هزاران مقاله و سخنرانی و آمار و ارقام حرف میزند و اطلاعات دارد.
این عکس، صحن دادگاه وجدانهای بیدار است.
این عکس، در گذرگاهانی دیده میشود که شاید قحطی چشمان بینا باشد و وفور و وسعت چشمان عادتشده به تکرار چنین منظرههایی!
انتشار مرگ «حیا و شرم»
آخوندها این تکرار مداوم ننگ و عار را بر گذرگاهها و منظرگاههای ایران انتشار میدهند؛ این تکرار اعدام «حیا و شرم» را در نظام ولایت فقیه پررونق میکنند تا دو ویژگی نگهدارندهٔ هویت انسانی را که «حیا و شرم» باشد، در وجود شاهدانش بکشند.
در ایران اشغالشده و آخوندزده دیگر جایی برای تماشا نمانده است که «از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود»!
آخوندها در کار وجدان به اسیری گرفتناند تا خلقی را بهخاطر نواله ناگزیر، گروگان بگیرند و یک شهر و صدها شهر و هزاران شهر و یک میهن را به تکرار بیحیایی و بیشرمی حاکمیت ولایت فقیه عادت دهند.
این عکسها چیستاند؟
اینها مرگ اخلاقاند که از تسمهٔ فاصلهٔ نجومی طبقاتی و فساد ساطع شونده از آن، میمیرد.
اینها فاصله از نفت تا نان هستند که آخوندها نفتش را بردهاند تا قیمت نانش را آنچنان سنگین کنند که دخترکان نازنین را به تکدی نواله ناگزیر بکشانند تا در باور نورس معصومیتی پذیرنده، بپذیرد که بهای زندگی در عهد شیخان ولایی همین است که باید بهخاطرش از فرط خستگی در تکدیگری، سر بر آهن و سنگ و خاک نهند.
اینها فاصله از برج تا خاکاند که برجش را اختلاسگران ولایی و فقاهتی، آسمانخراشها کردهاند و آقازادههای ولایی، فخرش را در دیار فرنگ میفروشند تا خاکش را فرش رفت و آمد تکراری و ناگزیر فاصلهٔ طبقاتی در دیوان دیوسالار دستاربندان کنند.
این پریای خیابانی، این اطلاعیههای فروش اندام، اینها چیستاند؟
اینها ترجمه ۲میلیارد هزینهٔ راهاندازی گورگاه فوق اشرافی خمینی هستند. اینها ترجمه مرقد و مصلای خمینی هستند که «شامل ۶۰۰هزار متر مربع بنای سر پوشیده، مساحت مسقفی بهطول یک کیلومتر و عرض بیش از نیم کیلومتر است که نظیر آن را در هیچیک از دیگر بناهای مذهبی جهان چه اسلامی، چه مسیحی، چه یهودی و چه مذاهب غیر توحیدی نمیتوان یافت» (روزنامه اطلاعات، خرداد ۱۳۷۱).
اینها ترجمه «۷۷میلیارد تومان بودجهٔ سالانهٔ مؤسسه حفظ و نشر آثار خمینی» هستند. اینها ترجمه «۲۵۰ میلیارد تومان ساختن موزه در زیرزمین گور خمینی» هستند (سایت خانه ملت، ۲۳آذر ۹۵).
اینها ترجمه «بودجهٔ ۲۳میلیارد تومانیِ گور فوق اشرافی خمینی، اختصاص داده شده در بودجهٔ سال۱۳۹۹» دولت حسن روحانی هستند.
اینها ترجمه «قرارداد ۱۴۹۶۰۴۰۰۰۰۰ریالی برای نگهداری سرویس بهداشتی گور خمینی بهمدت یک سال» هستند (سایت جهان امروز، ۱۹تیر۹۷).
این عکسها برگردان چیستاند؟
اینها برگردان «ابعاد حرم ۱۲۴ در ۱۲۴متر گور خمینی هستند تا از تعداد پیامبران نشأت گرفته شده باشد» (علیاکبر زنگنه، مسؤل پروژه ساخت و ساز گور خمینی).
اینها برگردان بودجهٔ سر به فلک کشیدهٔ سپاه پاسداران هستند که سهم سال آیندهاش ۵۸درصد بیشتر از بودجهٔ سال۹۹ است؛ ولی همین دولتی که این میزان بودجه را به سپاه پاسداران اختصاص میدهد، حقوق حاصل دسترنج کارگران ایران را تا ۸ماه و تا یک سال نمیدهد.
اینها برگردان بودجهٔ سر آسمانخراش نهادهای زالوصفت و مفتخور مذهبی هستند که بودجهشان از بودجهٔ استان مرکزی با ۳۳شهر و روستاهای آن بیشتر است.
هشدار!
خیره شدن بر این عکسها و فیلمها و خبرها و هجوم عمدیِ تکرارشان توسط آیتالابلیسهای ولایی، تلنگرهای پیاپیِ یک هشدار ملی و انسانی در ایران ما است. هشداری که ما را با تعیینتکلیف چنین تکرارهایی در هنگامههای روز و شب، رو در رو میکند که:
«شمایین اون پریا؟
اومدین دنیای ما؟»