روزنامهٔ حکومتی شرق در مصاحبه با «محسن جلیلوند»، یک تحلیلگر مسائل بینالمللی، نظر او را در مورد موقعیت رژیم در وضعیت وخامتبار کنونی جویا میشود. کارشناس مربوطه در بخشی از اظهارات خود پاسخی میدهد که محل تأمل است. او در رابطه با بنبست استراتژیک رژیم، یک «وضعیت کاملاً متفاوت!» را تعریف میکند که در دو گزارهٔ «تهدید امنیت» و «تهدید موجودیت» خلاصه میشود:
«از نظر تئوریک باید ما یک وضعیت کاملاً متفاوت را تعریف کنیم...
تغییر در حدفاصل تهدید امنیت تا تهدید موجودیت. چون کشورها حدفاصل بین امنیت و موجودیت باید بیشترین و بهترین عملکرد را داشته باشند. زمانی که کشور با تهدید امنیت مواجه باشد، میتواند با برخی برنامهریزیها امنیت را دوباره باز تولید و بازتعریف کند؛ اما هیچ نظام تصمیمگیری روی موجودیت خود ریسک نمیکند... ما باید روی تهدیدات امنیتی دست به یک بازتعریف و یک باز تولید جدی از معادلات ذیل دیپلماسی فعال بزنیم، اما به هر طریقی شده نباید اجازه دهیم که کف تهدید امنیتی به سقف تهدید موجودیت نزدیک شود» (شرق. ۱۰مهر ۱۴۰۳).
با کلیدواژهٔ «امنیت» در فاشیسم دینی بهخوبی آشنا هستیم. امنیت اسم مستعار برقراری اختناق به ضرب سرنیزه در میهنی است که حتی یک روز هم با استیلای حاکمیت آخوندی سر سازگاری نداشته است. آن روی سکهٔ سرکوب و اختناق در داخل، جنگافروزی و تروریسم در خارج است. این دو یکدیگر را تکمیل و از هم ارتزاق میکنند. این کارشناس با زبانی رمزگونه و در انتهای اظهاراتش به این واقعیت اعتراف میکند که سودا بافیهای تروریستی این رژیم در منطقه، اینک طناب دار او شده است؛ تا جایی که تهدید امنیتی ممکن است به سقف تهدید حول موجودیت رژیم تبدیل شود.
به یاد بیاوریم که روزگاری که خامنهای و پاسدار قاسم سلیمانی از پولهای بادآوردهٔ نفت پروار بودند، پیاپی عربده میکشیدند و سودای «تغییر هندسهٔ دنیا!» را در سر میپختند. خامنهای کتمان نمیکرد که چشم به کشورهای مسلمان منطقه دوخته است و آنها را عقبهٔ نظام سلطهجوی خود میداند.
بهعنوان نمونه او در یکی از سخنرانیهای خود اینگونه بلندپروازی میکرد:
«... امروز یک و نیم میلیارد مسلمان در مناطق مختلف دنیا به این پرچم [منظورش بیرق ولایت فقیه] چشم دوختهاند؛ این عمق راهبردیِ ملت و انقلاب ما در کشورهای اسلامیِ منطقه است؛ در فلسطین است، در شمال آفریقاست، در خاورمیانه است، در آسیای میانه است و در شبه قاره است؛ اینها عمق راهبردی ملت ایران است!» (خامنهای. ۵فروردین ۸۵)
در طول سالها بهکرات شاهد بودهایم که این رژیم به بهانهٔ دفاع از «کربلا و نجف» و «زینبیه» و آزادسازی «بیتالمقدس» دهها و صدها گروه رنگارنگ نیابتی در کشورهای عربی ایجاد کرده است. اعزام پاسداران دانهدرشت به این کشورها نیز تحت عنوان فریبندهٔ «کمک مستشاری» صورت میگیرد. نمونهٔ آن را در سوریه، عراق و یمن شاهد بودیم.
در آن زمان هم مشخص بود که این دخالتها با هدف جنگافروزی و بحرانآفرینی انجام میشود. جنگافروزی به کشورهای مسلمان برای فاشیسم دینی خاستگاه استراتژیک دارد و از جنس بود و نبود است؛ یعنی اگر این رژیم یک روز صدور تروریسم و بهقول خودش گسترش «عمق راهبردی» را متوقف کند، آن روز باید در خیابانها با مردم قیامآفرین و سرنگونیطلب ایران بجنگد.
این حرف خامنهای مصداق چنین وضعیتی است:
«اینها [باصطلاح مدافعان «حرم!»]، مبارزه نمیکردند، این دشمن میآمد داخل کشور... اگر جلویش گرفته نمیشد، ما باید اینجا در کرمانشاه و همدان و بقیهٔ استانها با اینها میجنگیدیم و جلوی اینها را میگرفتیم» (تسنیم ۱۶بهمن ۱۳۹۴).
با برهان خلف میتوان نتیجه گرفت که جنگافروزیهای منطقهیی نتوانسته است موضوع عاجل و قرار گرفته بر روی میز خامنهای و نظام، یعنی قیام و سرنگونی را متوقف کند. این بار خامنهای نه تنها مجبور است در کرمانشاه و همدان و دیگر استانها با قیامآفرینان بجنگد، بلکه دامنهٔ این جنگ موجودیت او و نظامش را در معرض مخاطره قرار داده است.
آنچه روزنامهٔ شرق و تحلیلگر مسائل بینالمللی میخواهد با ایما و اشاره بیان کند و زود آن را درز بگیرد، عریانتر از هر وقت در ناصیهٔ ایران شورشی مشاهده میشود. بنبست استراتژیک فاشیسم دینی و تقلای او برای خلاصی از آن، بیتردید راه قیام و سرنگونی را بیشازپیش هموار خواهد کرد.