از سراسر ایران صدای راهپیمایی بزرگ ملی در حمایت از نوید افکاری و مظلومیت سلسلهٔ نویدها به گوش میرسد. بهراستی که این فصل دیگریست که ناجمهوری جنایتزی آخوندی را هیچ راه گریزی از نتیجه و ادامهٔ این راهپیمایی نخواهد بود.
در حالی که هنوز حاکمیت ولایت فقیه «دار»ها را بر نچیده و خونها را نشسته، فریاد میلیونی نسل جوان ایران در شبکههای مجازی و دیوار نوشتههای کوچه ـ پسکوچههای شهرهای ایران هر دم افزون میشوند. حتی روزنامهها و رسانههای خودی نظام آخوندی به داد آمدهاند که «چرا اینقدر تعجیل در اعدام نوید افکاری؟ مگر خشم و حساسیت اجتماعی را ندیدید؟».
خونی نویدبخش فصلی نو
شواهدی که در این دو روز بروز کرده و ادامه دارند، گواهی میدهند که حقیقتاً نوید شورشگر نویدبخش فصلی نو در اعتراض و فریاد میلیونی ایرانیان علیه تمامیت ابلیس ولایی شده است. نوید در پیامی هوشمندانه خطاب به مردم ایران از: «آرمانهایی بهمراتب ارزشمندتر و والاتر از سکوهای جهانی کشتی» سخن گفت. و اکنون درخت پیام و صدای او میلیونها شکوفه داده است.
اکنون برای جبهه مردم علیه دیکتاتور، سرمایهیی متکاثف شده به قدمت ۴۰سال خاطره، آگاهی، خشم، فریاد، اعتراض، پایداری، مقاومت، هجرت، قیام و شورش دارد به گل مینشیند. نوید افکاری تنها یکی از این سرمایههای ملی و مردمی است که صدای میلیونی ایرانیان، ندایش را به گوش جهان رساندند و انعکاس آن، به سرمایهٔ مردم ایران علیه دیکتاتور افزوده است. اکنون این است دارایی مردم، نسلهای قیامی و شورشی و مقاومتی سازمانیافته برای رقم زدن سرنوشت ایران در آستانهٔ قرن پانزدهم خورشیدی.
ایرانزمین با هزاران چون نوید افکاری از دههٔ ۶۰ تاکنون، با نسلهای برآمده از سه قیام بزرگ در دو دههٔ گذشته و با مقاومتی سازمانیافته، همهچیز برای رقم زدن سرنوشتی نیکو را در پایان قرن چهاردهم دارد. اگر در دههٔ ۶۰ و ۷۰ صدای راهپیمایی آزادی در زندانها و میدانهای تیرباران و اعدامهای خیابانی به گوش میرسید، اکنون آن راهپیماییها که بسیار جادهها را کوبیدند، بدل به طنین بزرگ راهپیمایی ملی علیه دیکتاتوری ولایت فقیه از خمینی تا خامنهای شده است. گل رازقی و آخرین هدیهٔ این راهپیمایی بزرگ به مقدم آزادی و رهایی ایران و ایرانی، نوید افکاری است که تبلور توجه ایرانزمین به ضرورت فوری سرنگونی جمهوری شیطانی آخوندی شده است. این سرمایه و دارایی از این پس بهطور مضاعف افزون میشود و دامنهاش گسترش مییابد.
در خرگاه ابلیس
اکنون برای جمهوری شیطانی ولایت فقیهی فقط حکم اعدام مانده است.
اکنون برای رژیم آخوندی هزاران زندانی سیاسی مانده که از مردم ایران گروگان گرفته است.
برای این رژیم بهطور خاص پس از جنایت بزرگ اعدام نوید افکاری، فقط اعتراض و تردید و شقه در رسانههای خودش مانده است. اکنون خامنهای باید عمامه بر دیوار بکوبد و بازتاب اعدام نوید افکاری را در روزنامههای خودش بخواند که ننگ یک جنایت بزرگ و تهدیدات آن را «پوست موز زیر پای قوه قضاییه» توصیف میکند و حتی با ادبیات خودیهای نظام، مجبور است تلخی زهر آن را برای رژیم اینگونه بازتاب دهد:
«اجرای حکم اعدام نوید افکاری، روح و روان بخش زیادی از جامعه ایران را جریحهدار و فضای روانی جامعه را به ناامیدی و خشم از اقدام قوه قضاییه و حاکمیت هدایت کرد. جمعیت کثیری از مردم با فریاد مجازی اعدام نکنید، خواستار توقف اجرای حکم شدند. چرا در اجرای حکم پروندهیی که توجه افکار عمومی و نهادهای بینالمللی را جلب کرده بود، آنقدر تعجیل کردید؟ چرا با وجود فایلهای صوتی که از نوید افکاری منتشر شده و برای افکار عمومی پرسشهایی را بهوجود آورده بود و همچنین اظهارات وکلایی که پرونده نوید افکاری را مطالعه کرده و بارها از نقصهای آن گفتند، روند رسیدگی به پرونده را طولانیتر نکردید؟ آیا دستگاه قضایی از حساسیت و نگرانی جامعه ایران خبر نداشت و نمیدانست که این پرونده، دیگر یک پرونده عادی نیست و هر گونه اقدام عجولانه میتواند بر صورت هزینههای موجود روی دست نظام، بیفزاید؟ فقط بفرمایید چرا تشریفات آییننامه نحوه اجرای احکام قصاص برای مرحوم نوید افکاری اجرا نشده است؟ فقط بفرمایید چه ضرورتی ایجاب میکرد تا مراسم خاکسپاری پیکر مرحوم نوید افکاری شبانه انجام شود؟ آیا نمیتوانستید این فرصت را به خانوادهاش بدهید که خودشان، مراسم تشییع را برگزار کنند و این کار موجب تسلی خاطرشان باشد؟ یا آنکه به دلایل واضح و برای جلوگیری از حضور مردم، مراسم را با خاکسپاری شبانه برگزار کردید؟» (روزنامه اعتماد، ۲۵شهریور۹۹).
برای رژیم فقط راه دسیسه و فریب مانده تا واقعیت زندان و زندانی و پشت پردههای احکام اعدام رو نشوند.
برای رژیم فقط ریزش و ابهام و آب شدن نیروهایش باقی مانده است. حتی آنان که از این رژیم دل بریدهاند و از ولیفقیه عبور کردهاند، پس از اعدام نوید افکاری با خشم و صراحت میگویند: «باید با بولدوزر از روی جمهوری اسلامی رد شد».
در راه خامنهای و سپاه پاسداران تمام عمر زیسته در جنایت، پیاپی کندوی تنفر و خشم میروید و از هر کندویی هزاران دادخواهی و سرنگونیخواهی طنین میافکند.
این است موقعیت کنونی ایران با راهپیمایی بزرگ دادخواهی علیه جمهوری شیطانی و جانی ولایی.