بر اساس آمار رسمی حکومتی در مورد بیسوادی ۹میلیون از جمعیت۸۰میلیونی ایران بیسواد مطلق و ۱۱میلیون کم سواد هستند.
آمار رسمی بیسواد مطلق با آمار ۱۱.۶میلیون نفر که بانک جهانی اعلام کرده است فاصله زیاد دارد، و این تفاوت آمار بیانگر این است که حاکمیت آخوندی در ارایه آمار بیسوادان همواره کوچکنمایی میکند.
دلیل کوچک نمایی آمار هم ترس از خشم و کینه مردم و اشراف آنها بر فجایعی است که آخوندها بر مردم و کشور وارد کردهاند.
آمار ۱۱.۶میلیون نفر مردم بیسواد اعلام شده بانک جهانی جدای از ایرانیانی است که اساساً شناسنامه نداشته و خارج از آمار گیریهای معمول کشوری قرار دارند و اصلاً به حساب نمیآیند و گرنه که آمار حقیقی بسا بیشتر از اینهاست.
رئیس نهضت سواد آموزی رژیم، معیار حداقل مهارت سواد در ایران را خواندن، نوشتن، حساب کردن و روخوانی قرآن عنوان کرده است، در صورتی شاخص بیسوادی از نظر سازمان یونسکو بسیار بسیار متفاوت است با شاخص بیسوادی در نظام آخوندی.
یونسکو ۶ویژگی را عامل باسوادی میداند که توانایی خواندن و نوشتن و یا حتی تحصیل در مدارج عالی دانشگاهی تنها بخش کوچکی از آن است. این ۶عامل عبارتست از سواد عاطفی، سواد ارتباطی، سواد مالی، سواد رسانهیی، سواد توانایی تربیت فرزندان و سواد رایانهای.
در زمینه معیار باسوادی و بیسوادی یک جامعهشناس متخصص حوزه آموزش هم معتقد است «خواندن و نوشتن دیگر کافی نیست و فرد باید بتواند با تکنولوژی جدید سروکار داشته باشد. باید بتواند مسایل زیستمحیطی را درک کند. باید بتواند سر از اقتصاد، سر از اشکالی از تولید که به توسعه پایدار کمک میکنند در بیاورد».
چنانچه تعریف یونسکو و این جامعه شناس ملاک و معیار با سوادی قرار بگیرد، جمعیت زیادی از مردم جزو بیسوادان محسوب میشوند و اختلاف واقعی آمار بیسوادان با آمار رسمی حکومتی بسیار بیشتر است.
یک کارشناس حکومتی به نام محمد نیک نژاد آمار افراد کشور را که با توجه به تعاریف جهانی بیسواد
محسوب میشوند، ۳۰تا ۳۵میلیون نفر اعلام میکند. این به این معنی است که نزدیک به ۴۰درصد جامعه بر اساس معیارهای جهانی بیسوادند.(روزنامه شهروند ۱۱دی ۹۳)
کثرت آمار بیسوادان در ایران در شرایطی است که بر اساس قانون اساسی رژیم قرار بود آموزش از ابتدایی تا پایان متوسط رایگان باشد.
در اصل ۳۰قانون اساسی رژیم آمده است: «دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفائی کشور بهطور رایگان گسترش دهد». اما اکنون آموزش حتی در مدارس دولتی هم با مخارج بسیار سنگین روبهروست!
عامل اصلی مؤثر در بیسوادی فقر خانواده است و بسیاری از کودکانی که از تحصیل بازمی مانند یا بهدلیل اینکه خانواده از عهده مخارج تحصیل کودک برنمیآیند و یا اینکه به کار کودک برای کمک به تأمین هزینه معیشت خانواده نیاز دارند.
اکثریت قریب به اتفاق کودکان کار در زمره کودکانی هستند که خانواده آنها در زیر خط فقر مطلق هستند و خانوادهها به این دلیل کودکان را روانه خیابانها، کوره پزخانهها، کارگاههای تفکیک زباله میکنند تا شاید کودک بتواند کمکی به معیشت زندگی آنها بکند.
عامل خرابی زیر بناهای آموزشی و فقر آموزش است که این امر را حاکمیت آخوندی بر مردم و کودکان ایرانی تحمیل کرده است.
عوامل زیر در فقر آموزش دخالت دارند:
تعداد ۱۲۰۰ مدرسه کلنگی در ایران وجود دارد
تعداد بسیار زیادی کلاس و مدرسه در جریان سیل اخیر آسیب دیدهاند
در استانهایی مانند سیستان و بلوچستان و هرمزگان و چهارمحال و ایلام و خراسان و کرمان و لرستان بسیاری از روستاییان مدرسه ندارند
مدارس کپری کماکان یکی از پدیدههای جاری در نظام آموزشی ایران هستند.
شیفت بندی و نوبت بندی مدارس برای دانشآموزان و به هدر رفتن بسیاری از اوقات کودکان مدارس دوشیفته.
عدم رعایت استاندارهای آموزشی جهانی در مدارس ایران.
سیاست خانهنشین کردن زنان و دختران
عدم اختصاص بودجه آموزشی از سوی حکومت
نبود کادرهای خبره در زمینه مدیریت آموزشی و اخراج و سرکوب گسترده معلمان و کادرهای فرهنگی بدلائل مختلف سیاسی و اجتماعی.
این عوامل هستند که باعث شدهاند ۱۱.۶میلیون نفر و اگر با معیارهای جهانی محاسبه شود حدود ۳۵میلیون نفر بیسواد در ایران باشد.
در حالی که وضعیت آموزش و پرورش در ایران اینچنین تأسف بار است و کودکان زیادی به جای حضور در سر کلاس و درس و مشق در خیابانها کارمی کنند تا کمک خرج خانواده خود باشند حوزههای علمیه آخوندی در تمامی نقاط کشور مانند قارچ در حال سر برآوردن از زمین هستند
سرانه آموزشی طلبهها چندصد برابر سرانه آموزشی دانشآموزان است
طلبهها از مسکن و کمک آموزشی مجانی همراه با پول تو جیبی ماهانه برخوردار هستند
در حالی که دانشآموزان حتی از امکان تهیه کتاب درسی با پول خود هم به موقع و در اول سال محروم هستند، طلبهها عمدتاً در ساختمانهای مناسب و نوساز درس میخوانند.
فاصله مدارس بسیاری از روستاها و یا حتی شهرها از محل سکونت دانشآموزان زیاد است که در این رابطه در فصلهای سرد و بارانی سال کودکان حین رفتن به مدرسه با مشکل مواجه میشوند در صورتی که فاصله مدارس درس طلبهها با محل سکونت آنها بسیار کوتاه است و در مواردی هم که فاصله زیاد باشد توانایی مالی آنها آنچنان زیاد است که قدرت پرداخت کرایه تردد خود را دارند.
و....
خبرگزاری حکومتی ایسنا ۲۵فروردین ۹۸با عنوان «این آمار هر آدم عاقلی را میترساند» با ابراز وحشت از گستردگی آمار بیسوادان کشور مینویسد: «با خواندن این خبر، لبخند روی لبتان میماسدـ مرکز پژوهشهای مجلس طی گزارشی شمار بیسوادان مطلق کشور را نزدیک ۹میلیون نفر ارزیابی کرده است اما آمار نهادهای جهانی بالاتر از این رقم است. آمارهای یونسکو نیز نشان میدهد ۲درصد از جوانان زیر ۲۴سال ایران هنوز بیسواد مطلق هستند؛ در حالی که میزان بیسوادی در همسایههای شمالی ایران (روسیه، آذربایجان، ارمنستان، ترکمنستان)، همچنین ترکیه تقریباًً صفر، در عربستان، کویت و عمان حدود یک درصد و قطر حدود ۵درصد است. اگر با تردید به آمارهای یونسکو نگاه کنیم، بهصورت میانگین یعنی از هر ۹نفری که پیرامونمان میبینیم یک نفر «بیسواد مطلق» است».
رنج آور است که کشورهایی در همسایگی ایران میزان بیسوادی در آنها صفر و یا یک درصد باشد، اما در ایران با آن تاریخ کهن و فرهنگ غنی و این همه منابع و معادن سرشار میزان بیسوادی اینچنین بالا است.
این وضعیت آن روی سکه چپاول و غارت منابع ملی توسط آخوندها و صرف آن در حوزههای آخوندی، تبلیغات ارتجاعی، سپاه پاسداران و انتظامی برای سرکوب مردم، موشک سازی، صدور ارتجاع و تروریسم در خارج کشور است.
این وضعیت آن روی سکه بودجه آموزش و پرورش است که سال به سال از آن کاسته میشود اما بودجه نیروهای سرکوب و حوزههای آخوندی و نهادهای بهاصطلاح تبلیغی و فرهنگی وابسته به بیت خامنهای و حوزه علمیه قم افزوده میشود.
در لایحه بودجه سال ۹۸سهم نهادهای مذهبی و تبلیغاتی حکومت در مجموع بیش از پنج تریلیون تومان (۵۳۰۰میلیون تومان) است در صورتی که بودجه آموزش و پرورش معادل ۴۵هزار و ۸۳۱میلیارد و ۳۳۳میلیون و ۹۰۰هزار تومان است.
این نهادهای بهاصطلاح مذهبی و تبلیغاتی هستند که در جریان جنگ و جدال باندی نهادهای بودجه بلع، بودجهخوار و نهادهای غیرپاسخگو نام گرفتهاند.
روزنامه شرق ۲۲آذر۹۷به نقل از نوبخت رئیس سازمان برنامه و بودجه درباره مؤسسههایی که به اسم فعالیت فرهنگی بودجه میگیرند نوشت: «برخی از این نهادها و مؤسسات هستند که اصلاً ما نمیدانیم چه میکنند و نمیشود به آنها نزدیک شد. نهتنها نمیتوانستیم از آنها سؤالی بپرسیم، بلکه آنها از ما میپرسیدند که چطور به خودتان جرأت دادهاید از ما بپرسید با بودجه چه میکنیم؟».
بهدلیل فساد نهادینه سیاسی و اقتصادی در حاکمیت آخوندی و نهادهای وابسته به آن از جمله وزرات آموزش و پرورش، بودجهیی هم که به آموزش وپروش اختصاص داده میشود، صرف مدارس خاص مورد نظر حکومت میشود و بخشی از آن هم بالا کشیده میشود نظیر دزدی و چپاول بیش ۱۲هزار میلیارد تومان ازصندوق فرهنگیان و...
ضمنا قرار بود آموزش رایگان باشد اما در شرایط کنونی آموزش طبقاتی شده و فرزندان مردم محروم در مدارس فرسوده و با کمترین امکانات درس میخوانند، اما مدارسی هم هستند که تحت عناوین «غیر دولتی»، «تیزهوشان»، «نمونه دولتی»، «هیات امنایی»، «تربیت بدنی»، «علوم و معارف اسلامی»، «قرآنی»، «ایثارگران»، «دانشآموزان استثنایی»، «بزرگسالان»، «مدارس وابسته به نهادهای مختلف»، «مدارس سماء وابسته به دانشگاه آزاد اسلامی»، «مدارس شبانه روزی»، «از راه دور»، «ماندگار»، «مدارس هوشمند» و «شبانه» قارچگونه توسط نهادها و ایادی حکومتی تأسیس شدهاند که با گرفتن شهریههای چند ده میلیونی به مشکلی برای آموزش و پرورش کشور تبدیل شدهاند.
در این مدارس کمبود امکاناتی که بهدلیل کمبود بودجه آموزش و پرورش در مدارس معمولی و دولتی بیداد میکند موضوعیت ندارد و از امکانات حد اکثری برخوردارند.
صرف بودجه کشور در حوزههای آخوندی و نهادهای بهاصطلاح فرهنگی که اکثراً وابسته به این حوزهها و یا سردمداران آنها هستند، در شرایطی است که بیش از صد هزار کلاس درس به تعمیر و مقاومسازی و نوسازی نیازمند هستند، اما وزارت آموزش و پرورش بودجهیی برای این کار ندارد و سال به سال هم از بودجه آن کاسته میشود.