728 x 90

فروپاشی معیشت؛ صورت‌حساب یک ستم فراگیر

فروپاشی معیشت
فروپاشی معیشت

اعتراضات آذرماه امسال، نه بیان یک مطالبه مقطعی بود و نه محدود به یک صنف یا گروه خاص. آنچه در این ماه خود را نشان داد، صدای جمعی اقشاری بود که هر یک از جایگاهی متفاوت، اما با زخمی مشترک به میدان آمده‌اند. کارگران، کارکنان خدماتی، نیروهای قراردادی، لایه‌های تحصیل کرده، فعالان اقتصادی و بخش‌های مولد جامعه، همگی به یک نقطه مشترک رسیده‌اند: فروپاشی معیشت، بی‌اعتباری قانون و حذف سیستماتیک حقوق اجتماعی.

 

مطالبات مطرح‌شده در این اعتراضات، اگر چه در ظاهر متنوع به‌نظر می‌رسند، اما در عمق، حول یک محور واحد می‌چرخند: پایان تبعیض، پایان واسطه‌گری‌های فاسد و بازگشت حداقلی از عدالت اقتصادی. کارگر قراردادی که امنیت شغلی می‌خواهد، کارمند خدمات اجتماعی که با حقوق زیر خط فقر زندگی می‌کند و فعال اقتصادی‌ای که از بلاتکلیفی و انسداد اداری به ستوه آمده، همگی قربانی یک ساختار واحدند؛ ساختاری که قانون را نه برای حمایت از اکثریت جامعه، بلکه به ابزاری برای توزیع رانت و امتیاز میان حلقه‌های نزدیک به قدرت تبدیل کرده است.

 

شعار «در حق ما جفا شده، قانون چرا رها شده» در اعتراضات، چکیده تجربه زندگی میلیون‌ها نفر است. قانونی که باید پناه مردم باشد، یا عمداً معطل می‌ماند یا آگاهانه دور زده می‌شود. سیستم پیمانکاری، قراردادهای موقت، حقوق‌های تبعیض‌آمیز و وعده‌های بی‌سرانجام، اجزای یک سیاست هدفمندند؛ سیاستی که هدف آن ارزان‌سازی نیروی کار و تضمین سود شبکه‌هایی است که از دل قدرت تغذیه می‌شوند.

 

در این چارچوب، عبارت تکان‌دهنده «توپ، تانک، فشفشه، پیمانکار حقشه» به‌درستی به نماد این اعتراضات بدل شد. این شعار، استعاره‌ای عریان از یک جنگ طبقاتی پنهان است؛ جنگی که در آن، همه فشارها بر دوش نیروی کار تخلیه می‌شود تا منافع پیمانکاران و رانت‌خواران حفظ شود. فریاد «ظلم و ستم کافیه، سفره ما خالیه» نیز فقط شکایت از فقر نیست، بلکه اعتراض به ساختاری است که فقر را تولید، تثبیت و باز تولید می‌کند.

 

سرکوب، بخش جدایی‌ناپذیر این چرخه است. هرگاه مطالبه‌ای بی‌پاسخ می‌ماند، اعتراض به «اخلال»، «تشویش» یا «زیاده‌خواهی» متهم می‌شود. تهدید شغلی، تعلیق، فشارهای امنیتی و انکار رسمی مشکلات، ابزارهایی‌اند برای خاموش کردن صدایی که هر روز گسترده‌تر و رادیکال‌تر می‌شود. این سرکوب، نه نشانه اقتدار، بلکه اعترافی نانوشته به بن‌بست ساختاری حاکمیت است.

 

آنچه امروز در خیابان و محیط‌های کار دیده می‌شود، مجموعه‌یی از مطالبات پراکنده نیست، بلکه یک خواست انباشته و عمومی است: حق زندگی آبرومند. این خواست، مرز میان صنف‌ها و لایه‌های اجتماعی را درنوردیده و به زبان مشترک جامعه بدل شده است؛ زبانی که از دل «سفره‌های خالی» برآمده و مستقیماً نظامی را به چالش می‌کشد که ستم اقتصادی را به قاعده حکومت‌داری خود تبدیل کرده است.

 

در این میان، نقش خامنه‌ای و هرم قدرت حاکم، انکارناپذیر است. افزایش مداوم قیمت‌ها، سقوط ارزش پول ملی و فشار سیستماتیک بر معیشت مردم، صرفاً نتیجه سوءمدیریت یا خطای اجرایی نیست، بلکه بخشی از یک سازوکار آگاهانه برای بیرون کشیدن پول از جیب جامعه و تزریق آن به ماشین سرکوب و ماجراجویی‌های پرهزینه است. میلیاردها دلار صرف پروژه‌های ناکام موشکی و اتمی، نمایش‌های نظامی بی‌حاصل و حمایت از نیروهای نیابتی شده؛ پروژه‌هایی که نه امنیت آورده‌اند و نه رفاه، و تنها دستاوردشان تحریم، انزوا و فقر گسترده بوده است. سفره‌های خالی در داخل، بهای مستقیم این سیاست‌های تروریستی و بنیادگرایانه در خارج از مرزهاست که یکی پس از دیگری شکست‌ خورده است.

 

نشانه‌ها روشن‌اند. اعتراضات کارگری، صنفی و اجتماعی در حال پیوند خوردن با همدیگر است و این خشم پراکنده، به‌تدریج در حال تبدیل شدن به نیرویی پیوسته است. آذر ۱۴۰۴، نه فقط ماه اعتراض، بلکه پیش‌درآمد یک تقابل سرنوشت‌ساز بود؛ تقابلی میان مردمی که چیزی برای از دست دادن ندارند و نظامی که همه‌چیز را غارت کرده است. جامعه‌یی که از کارگر صنعتی تا کارمند خدماتی، از تولیدکننده تا دانش‌آموز، دیگر حاضر نیست هزینه ناکارآمدی، فساد و چپاول ساختاری حاکم را بپردازد.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/99d3d1c8-c10d-4666-b808-d29d3f5db0be"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات