واکنشها و موضعگیریهای بینالمللی در قبال حماقت تروریستی رژیم در دانمارک بهشدت تند بود.
تقریباً مضمون همه موضعگیریها محکوم کردن رژیم و حمایت از دانمارک و ضرورت نشاندادن واکنش تند به رژیم تروریستی آخوندها بود.
مفهوم واکنش اروپایی به تروریسم رژیم در دانمارک
بخشی از پیامدها و بازتابهای سیاسی افشا و خنثیشدن طرح تروریستی رژیم را رسانهها منعکس کردند؛ سؤال این است که این پیامدها چه سمت و سویی دارد؟ آیا مثل خیلی از رویدادها یک مدت جنجال و هیاهویی بهپا میشود و بعد فراموش میشود یا نتایج دیگری هم خواهد داشت؟
اگر به پیامدها و وقایع همین ۳روز اخیر نگاه کنیم میبینیم که هر روز این رسوایی بیشتر مطرح شده و موجب محکومیتهای بیشتری از سوی دولتهای مختلف شده و این واکنش جهانی چنان ابعاد گستردهیی پیدا کرده است که دنبال کردن همه آنها را برای یک ناظر بسیار دشوار است.
بنابراین سمت و سو، سمت و سوی تشدید است و نه مثلاً سرپوش گذاشتن. البته روشن است که منظور فقط استمرار بازتابهای رسانهای آن نیست که بهطور نامحدودی ادامه خواهد داشت، بلکه منظور این است این پرونده هم مثل پرونده افشای توطئه تروریستی بمبگذاری در ویلپنت، مسیر قضایی و مسیر سیاسی خودش را طی میکند و متصور نیست که رژیم بتواند آن را متوقف یا منحرف کند. بهخصوص که این پروندهها بر روی هم تأثیر تشدیدکننده دارند و به دنیا نشان میدهند که این رژیم هم در روی زمین و هم در فضای مجازی و در هر جا که کمترین مجالی بیابد از تروریسم دست برنداشته و دست برنخواهد داشت.
تشدید واکنشها و تشدید حرکات تروریستی آخوندها
با شناختی که از رژیم هست طبعاً رژیم هم بیکار نبوده و بعد از این هم دست روی دست نخواهد گذاشت؛ اینک باید دید به چه اقدامات دیگری دست خواهد زد؟
چون طبعاً رژیم از هر کاری که بتواند بکند، از تهدید و تطمیع پشتپرده تا تکذیب و متهم کردن شرق و غرب و استکبار و صهیونیسم و مجاهدین به توطئه و پروندهسازی و... فروگذار نخواهد کرد. در این چند روز هم همین کارها را کرده است. مثلاً علاوه بر آنچه در رسانهها منتشر شده، حسامالدین آشنا، مشاور آخوند روحانی و معاون سابق وزارت اطلاعات رژیم همان حرف مسخره ظریف را تکرار کرد و گفت: «اعتراف موساد و تبریک زودهنگام پمپئو، دم خروس را نشان داد و طرح «ب» آمریکا، اسرائیل، عربستان و (مجاهدین) کلید خورد». لابد از نظر این مهره اطلاعاتی، طرح آ همان دستگیری اسدی، دیپلمات تروریست رژیم در آلمان و استردادش به بلژیک است.
واعظی، رئیسدفتر روحانی هم در واکنشی شیادانه گفت: «روحانی دستور داد تا بررسی کنیم که موضوع چیست؟ آنچه که در اخبار آمده، خیلی مشکوک است»!
یا وزارتخارجه رژیم خبر داد که سفیر دانمارک را احضار کرده، جالب است که در حالی از احضار سفیر خبر میداد که او قبل از آن توسط دولت دانمارک به کشورش فراخوانده شده بود!
اینها اقدامات مستقیم است.
بهطور غیرمستقیم هم یادداشت روحانی مبنی بر اینکه رژیم مذاکراتی را با اروپا در مورد مسائل منطقه شروع کرده، یک اقدام غیرمستقیم با مضمون در باغ سبز نشاندادن است تا اروپا را به احتیاط و مراعات وادار کند.
کارآمد بودن ترفندهای رژیم
اینک سؤال این است که آیا با این اقدامات، رژیم کاری از پیش خواهد برد؟ یعنی مثل گذشته که دهها پرونده خیلی سنگینتر از این را، در فرانسه، سوئیس، ایتالیا، آلمان، ترکیه و جاهای دیگر داشت و توانست آن پروندهها را مسکوت بگذارد و ببندد، آیا این بار هم، همانطور نخواهد کرد؟
- طبعا رژیم در این قبیل مواقع معمولاً از ۲ابزار استفاده میکند:
- یکی تروریسم برای مرعوب کردن طرفهای مقابل و باجگرفتن از آنها و
- یکی هم حراج و تاراج منابع ملی
در این مورد و استفاده از حربه تروریسم خوب است به یک نمونه در همین قضایای اخیر اشاره شود:
یکی از اعضای کمیسیون سیاست خارجی مجلس ارتجاع به نام ابوالفضل حسنبیگی ۲روز پیش در اظهاراتی که در خبرگزاری حکومتی مهر منعکس شده گفته بود که در برابر دستگیری اسدی نظر ما این بود که ما هم یکی از دیپلماتهای آلمان را دستگیر کنیم ولی وزارتخارجه با آن موافقت نکرد. یعنی خیلی علنی دارد پیشنهاد گروگانگیری میدهد!
رژیم اینکاره است و این چیزی است که همه دنیا هم میدانند. کمااینکه دولت فرانسه هم پس از اخراج یک دیپلمات رژیم و قبل از اینکه موضع خود را در رابطه با بلوکه کردن داراییهای اسدی و معاون وزارت اطلاعات رژیم و اینکه توطئه تروریستی توسط وزارت اطلاعات رژیم ایران طرحریزی و هدایت میشده را اعلام کند، سفر به ایران را برای دیپلماتهای خود ممنوع اعلام کرد. چون پیشبینی میکرد که ممکن است به گروگان گرفته شوند.
در مورد حراج منابع ملی که مثالها خیلی زیاد است. مثلاً در مورد قراردادن نام مجاهدین در لیست تروریستی رژیم وسیعاً از این حربه و به تاراج دادن میلیاردها دلار از اموال و داراییهای مردم ایران استفاده کرد. در قضیه کودتای ۱۷ژوئن، در زمان ریاستجمهوری آخوند خاتمی مشخصاً صحبت از معاملات ۷میلیارد دلاری به سود فرانسه در میان بود. اما الآن دوران عوض شده، همان اروپا که میگفت اگر شما شرایط ما را در مورد اتمی بپذیرید ما مجاهدین را در لیست میگذاریم و گذاشتند، همان اروپایی که قاتلان دکتر کاظم رجوی را فراری دادند، الآن با مواردی خیلی خفیفتر، حاضر نیستند چشم ببندند. چون تغییر دوران جدی و واقعی است.
علت ناکارآمدی روشهای رژیم؟
چرا اینبار رژیم نمیتواند؟ اینکه روی تغییر دوران تأکید میشود، تغییر دوران اینجا چطور عمل میکند و خودش را چگونه نشان میدهد؟
پاسخ در یککلام این است، قبلاً سیاست مماشات حاکم بود و الآن این سیاست اگر نگوییم سوخته، لااقل دیگر سیاست حاکم و تعیینکننده نیست و به محاق افتاده است.
این سیاست مماشات که به مدت چنددهه حاکم بود، چنان بود که:
- بر بمبگذاری در مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت و کشتهشدن بیش از ۲۴۰تن از تفنگداران چشم بست. با اینکه مقامهای رژیم خیلی صریح و علنی میگفتند که هم ایدئولوژی و هم مواد منفجره این واقعه از ایران رفته بود.
- بر انفجار برجهای خوبر در عربستان هم چشم بستند که در آن ۱۹تن از نظامیان آمریکایی کشته شدند و همگان از لوییس فری، رئیس وقت اف.بی.آی، شنیدند که اسناد آن را شخصاً به کاخ سفید برده و به اطلاع رئیسجمهور رسانده بود، اما در آنجا با کمال بهت شنیده بود که اینها را ول کن! و موارد دیگر...
اما الآن دوران تغییر کرده و حتی پروندههای آن موقع رژیم یکی بعد از دیگری دارد فعال میشود. بهعنوان مثال:
- در نروژ یکی از عوامل رژیم که ۲۵سال پیش بهدلیل دست داشتن در توطئه ترور یک ناشر نروژی بهاصطلاح تحت تعقیب بود و عملاً اغماض شده بود، ۲روز قبل از آن که مدت ۲۵سالهاش سپری شود و مشمول گذشت زمان قرار بگیرد و پروندهاش مختومه شود، این پرونده به جریان افتاده است.
این تغییر دوران البته خودبهخودی حاصل نشده، با سختکوشی با پیگیری و با جانفشانی مجاهدین و مقاومت ایران از یکسو و با مقاومت مردم ایران و مشخصاً با قیام دیماه و پس از اینکه به همگان ثابت شد که این رژیم هیچ پایه و جایگاهی در میان مردم ایران ندارد و پس از اینکه همگان دریافتند که آینده ایران توسط مردم و مقاومت ایران و آلترناتیو و جایگزین سیاسی این رژیم تعیین میشود، حاصل شده است.