سردرگمی حاکمیت آخوندی در فوران خشم قیام
دولت روحانی تحتفشار خفگی اقتصادی در آخرین ساعات شب جمعه ۲۴آبان قیمت بنزین را ۳برابر کرد. چهبسا دولت روحانی و شورای امنیت ملی آخوندی که مدتها درصدد گران کردن بنزین بودند، جمعهشب را حساب شده انتخاب کرده بودند که مثلا فردایش، شروع یک هفته جدید و یک روز کاری و پرمشغله خواهد بود و بنابراین مردم و جوانان، درگیر و مشغول تردد به محلهای کار و کلاس خود خواهند بود و حداقل اعتراضات بهوقوع خواهد پیوست. از چند روز قبل هم تمام نیروهای نظامی و انتظامی رژیم در آمادهباش بودند.
با شروع روز شنبه ۲۵آبان و حتی از شب قبل، اعتراضات و مخالفتها با این طرح ضدمردمی آغاز شد. در دهها شهر از جمله تهران، اهواز، شیراز، مشهد و کرج مردم به خیابانها آمدند و مشخص شد دامنه قیام گستردهتر از آن است که رژیم فکر میکرد. بهگفته سازمان نتبلاکس سرعت اینترنت از حدود ساعت ۶بعد ازظهر کم شد و در نهایت ساعت ۸شب هیچ تبادلی انجام نمیشد. آن روز هنوز مقامات رژیم در گیجی اعتراضات بودند و خیلی از نمایندگان مجلس ارتجاع که شاهد شورش همهجانبه مردم بودند وحشتزده، خبر از طرح دوفوریتی و سهفوریتی برای لغو تصمیم گرانی بنزین در مجلس ارتجاع دادند.
ناهمگونی نظام در مواجهه با قیام
سرعت گسترش نارضایتیها آنچنان بود که حتی آخوندهای دانهدرشت حوزه هم که معمولاً پشت تحولات حرکت میکنند، معطل نکردند و در هراس از قیام وارد شده و علیه گرانی بنزین حکم داده و خواستار ورود مجلس ارتجاع و تجدیدنظر سران قوا نسبت به این موضوع شدند.
پس از این مخالفتها در داخل خود رژیم، گمان میرفت که رژیم عقب بنشیند و با طرحهای نمایندگان مجلس ارتجاع حتی بهطور موقت هم که شده گرانی بنزین را به تأخیر بیندازد ولی ناگهان در صبح روز دوم قیام یعنی یکشنبه ۲۶آبان خامنهای به شکل بیقافیهای وارد شد و به بهانه کلاس درس خارج اعلام کرد که از گرانی بنزین «حمایت میکنم»!
هزینهای که خامنهای مجبور به پرداخت آن شد
خامنهای بهعنوان کسی که از ۳۰سال پیش به این طرف ولیفقیه نظام و تصمیمگیرندهٔ اول حاکمیت آخوندی بوده، بهخوبی میداند که بحرانهای موجود به حد انفجار رسیده و همه راهها رو به بنبست است؛ به همین دلیل همیشه سعی میکند هزینه ندهد و مسئولیت هیچ حرکت جدی را برعهده نگیرد و آخرین قطرات اتوریته خود را برای روز مبادا نگه دارد. تجربه برجام یکی از نمونههای گویای این مدعاست. در حالیکه خودش اعتراف کرد که با یکی از وجهای منطقه درباره برجام و رابطه با کدخدا بند و بست داشته، ولی وقتی کشتی برجام به گل نشست شانه خالی کرد و گفت از ابتدا «میدانستم نمیشود اما برای امتحان» پذیرفتم!
در قیام این بار نیز مهرههای باند او توقع داشتند که خامنهای محتاطتر عمل کند و تا مشخص شدن روند قضایا، موضع نگیرد و یا سیاست یکی به نعل، یکی به میخ زدن، موضعی بینابینی بگیرد و به دولت تشر بزند که مثلا چرا بنزین را بیبرنامه گران کرد و دجالگرانه خود را با مشکلات مردم موافق نشان دهد و از آن طرف هم با شعارهای پوشالی علیه شرق و غرب، اعتراضکنندگان را به صبر و سکوت دعوت کند و... اما اینگونه نشد. خامنهای از همان ابتدا تمام قد پشت گرانی بنزین رفت. او با صراحت پیامدهای آتی این نافرمانی یعنی فاصله افتادن بیشتر خودش با مراکز قدرت در حوزهها را به جان خرید و شکاف افتادن بین خودش و نمایندگان مجلسی که در وحشت از خشم مردم مخالف گرانی بودند را نیز پذیرفت. برخی اعضای هیأترئیسه و نمایندگان مجلس ارتجاع اعلام کردند «با افزایش نرخ سوخت مخالف» هستند. این مخالفت با طرح گرانی بنزین، محدود به جناح مغلوب هم نبود و امثال ذوالنور هم که رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی و از باند خود خامنهای است و سالها نماینده او در سپاه بوده و چند روز پیش هم گفت اصلاً رسالتش به زیر کشیدن روحانی است اظهار کرد «این اقدام در مجموع اقدامی غلط و نمایندگان مجلس هیچگونه دخالت و اطلاعی از آن نداشتهاند». (سایت بهارستان ۲۵آبان ۹۸)
خامنهای در کانون خشم و تنفر مردم
موضع صریح خامنهای که در واقع اعلان جنگ به مردم بود، شعله قیام را مضاعف کرد و همه مرزبندیها مشخص شد و همه فهمیدند که کار، کار خود خامنه بوده و برخلاف نمونهٔ برجام، جای مانور و شیادی و دودوزهبازی برای او باقی نماند. ماحصل این بود که نوک تیز حمله مردم خود خامنهای شد و از اولین شعارهای هر تجمعی «مرگ بر خامنهای» شد و نخستین کار جوانان شورشگر سوزاندن عکسهای او بود در حالیکه در تجمعات و اعتراضات قبلی ابتدا هیجان جمعیت مدتی روی روحانی میرفت و تظاهرات با «مرگ بر روحانی» یا «مرگ بر گرانی» شروع میشد ولی در قیام اخیر دیگر این تعارفات کنار رفته و رأس نظام سیبل تهاجم بود و از مناطقی هم که نابود میشد نمایندگیها و دفاتر خامنه در شهرستانها بود.
روشن است که خامنهای در این رابطه هزینه سنگینی را بهاجبار پرداخت. واقعیتی که آن را در اعتراف محمدرضا میتوان بهخوبی مشاهده کرد. او گفت قسمتی از بدنه رژیم «روی تأیید این طرح توسط مقام معظم رهبری سؤال میکنند که آیا ضرورت داشت ایشان آبروی خویش را برای کسانی که در اجرای طرح افزایش نرخ بنزین تدبیر نکردند، هزینه کنند؟» (نامه نیوز ۳۰آبان ۹۸)
جلوگیری از کدام زیان بزرگتر؟!
با توجه به اینکه خامنهای بهتر از هر کس دیگری به وضعیت خراب و بحرانی حاکمیتش اشراف دارد، پس باید مصلحتی مافوق چهره و وجهه خود خامنهای در میان باشد که به گرانی بنزین تن داد. بیان دیگر این امر از قول خبرگزاری سپاه جنایتکار چنین است: «اگر چه ممکن بود لغو طرح مدیریت مصرف سوخت از سوی رهبر انقلاب، از برخی مضرات احتمالی جلوگیری کند، اما گویا ایشان با تندادن به این زیان محتمل، از تحمیل زیانی بزرگتر به ملت جلوگیری کردهاند.». (فارس ۲۸آبان ۹۸) ولی اینکه زیان بزرگتر چه بوده را علی مطهری بهشکل صریحتری به زبان آورد که «ایشان از تصمیم شورای هماهنگی اقتصادی سران قوا حمایت کردند تا وحدت داخلی خدشهدار نشود و آرامش به جامعه برگردد».(سایت حکومتی فردا ۲۸آبان ۹۸) و این خدشه «وحدت داخلی!» به بیان گویاتر همان «ترس از شقه» در یک دستگاه حکومتی استبدادی است که راه را برای شورشها و اعتراضات بیشتر و غیرقابلکنترلتر باز میکند و خامنهای تجربه آن را کم نداشته است. «زیان بزرگتر» که خامنهای برای ممانعت از آن وارد شد، همان سرنگونی در تقدیر نظام آخوندی بود.
خامنهای و نوشیدن جامزهر
خامنهای بهقدری از وضعیت لرزان حاکمیت خود نگرانی داشت که نمیتوانست اجازه دهد حتی طرحهای نمایندگان مجلس خودش مجال بحث و رأیگیری داشته باشد و به همین دلیل با پیشدستی و تأیید گرانی بنزین آن طرحها را در نطفه خفه کرد و با قبول همه هزینهها به یکدست بودن دستگاه حکومتی خود اولویت داد. او در انتخاب بین بد و بدتر ـ همانطور که امام نمایش جمعه کرج گفت: «جامزهری را نوشید» تا «از سقوط دولت و مجلس» یعنی همان سرنگونی محتوم جلوگیری کند.
ولی از آنجا که نظام ولایت تماماً در بنبست است هر اقدامی تنها به تشدید بحرانها و شقه در درون رژیم میانجامد چنانچه بهرغم حرفهای خامنهای که علیالقاعده باید فصلالخطاب باشد باز هم مخالفت با حرفهای او حتی استعفای بعضی نمایندگان مطرح شد و هنوز هم این مخالفتها ادامه دارد.
بنابراین نوشیدن جامزهر توسط خامنهای بیشازپیش موقعیت او و نظامش را تضعیف میکند. که طبعاً درست در نقطه مقابل جبهه مردم را تقویت مینماید. کیفیت قیام آبان ماه همین واقعیت را نشان داد.
وقتی آخوند امینی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت و عضو مجلس خبرگان نظام میگوید « شبهههایی درباره مقام معظم رهبری مطرح میشود... فتنههایی هست که نباید به آنها اعتنا کرد و گوش داد» (سایت انتخاب ۲۷آبان ۹۸) بر همین واقعیت مهر تأیید میگذارد.
البته کاملاً روشن است که این هزینه دادنهای اجباری که بیانگر ته کشیدن ظرفیتهای حاکمیت آخوندی برای برخورد با بحرانهای مختلف است، چنانچه در این قیام دیده شد تکانهها و لرزههای خود را بهدنبال دارد و در نتیجه خامنهای و نظامش را به سرنگونی هر چه نزدیکتر میکند.