علی خامنهای پس از مدتها سکوت در مورد بحران درونی و شقه و شکاف عمیق و فزاینده در رژیم، روز چهارشنبه (۶دی) در صحنه ظاهر شد و علیه دو رئیسجمهور سابق و لاحق رژیم، احمدینژاد و روحانی سخن گفت.
خامنهای بدون آن که اسم حسن روحانی و محمود احمدینژاد را ببرد، اما با اشارات آشکار، خشم و ناراحتی خود از آنها و بهخصوص از اپوزیسیون نماییشان را ابراز کرد و گفت: «کسانی که دشمن را شاد میکنند به قیمت ناامید کردن مردم بهخصوص کسانی که همهٴ امکانات مدیریتی، یا امروز دستشان است یا دیروز دستشان بوده، فرقی نمیکند؛ تمام امکانات دست اینها بوده یا هست و آنوقت بهقول فرنگیمآبان، نقش اپوزیسیون بهخود میگیرند».
خامنهای سپس افزود: «این کسانی که کشور در اختیارشان هست یا بوده، دیگر حق ندارند علیه کشور حرف بزنند؛ اینها باید پاسخگو باشند.
بندهای که امکانات در اختیارم هست نمیتوانم مدعی باشم، من باید پاسخگو باشم که با این امکانات چه کردهام. بهجای اینکه پاسخگویی کنم، نقش مدعی را علیه این و آن بازی کنم».
احتمالاً خامنهای هنگامی که این جملات را میگفت، یادش نبود که خودش به وفور از ترفند اپوزیسیوننمایی برای در بردن خود از فضاحتهای رژیمش استفاده کرده است.
با حملات شدید و پیاپی احمدینژاد به قوه قضاییهٴ خامنهای و رئیس آن آخوند صادق لاریجانی بسیاری انتظار داشتند که خامنهای وارد شود و احمدینژاد را سر جایش بنشاند، بنابراین حملات خامنهای به روحانی برای این عده بایستی غیرمنتظره بوده باشد، بهویژه که روحانی در دورهٴ دوم ریاستجمهوری خود، بجز سخنرانی اخیرش (در همایش حقوق شهروندی ـ 28آذر)، راه تملق و مجیزگویی از خامنهای و سپاه پاسداران را پیموده بود؛ اما وی در سخنرانی اخیر خود به لفاظیهای تبلیغاتی و ژستهای انتخاباتی که بهویژه ولیفقیه ارتجاع را هدف قرار میداد، بازگشت و به خامنهای امکان داد که با زدن همزمان او و احمدینژاد، مانع از آن شود که باند روحانی بتواند از گوشمالی احمدینژاد به نفع خود استفاده کند.
شایان یادآوری است که روحانی در سخنرانی اخیر (28آذر) خود، ضمن زدن سنگ مردم و آزادی و دموکراسی و امثالهم به سینه، با اشارات آشکاری ولیفقیه ارتجاع را مورد طعن و تخطئه قرار داده و گفته بود: «همه ما شهروندیم، شاه نمیخواهیم، قانون میخواهیم، هر کس در این کشور هر مسئولیتی دارد، بالاتر از قانون نیست... هیچکس حتی پیغمبر اسلام هم بالاتر از قانون نیست... ما انقلاب کردیم که هیچکس بالاتر از قانون نباشد، همه باید مطیع قانون باشند».
خامنهای در عینحال که دو رئیسجمهور نظام را به سالوس و خیانت متهم میکرد و این که: «اینها دشمن را شاد میکنند» «کار دشمن را در داخل انجام میدهند، تقوا ندارند... بهجای آن که سیاستشان دینی باشد، دینشان سیاسیکاری است»... در جملهٴ دیگر با تعریف و تمجید از همینها و اینکه «همهٴ مدیران جمهوری اسلامی از اول تا امروز، خدمات مهمی انجام دادهاند... انسان باید خدمات دولتیها و قضاییها و مجلسیها را در طول زمان -هر چه بوده، سپاسگزاری کند». ضعف و درماندگی خود را که عاجز از برخورد جدی با آنهاست، بهنمایش گذاشت.
معلوم نیست سرسپاران بیچارهٴ ولایت، حرف خامنهای را که بالاترین مقامهای رژیم «درست همان کار دشمن را میکنند» باید باور کنند یا اینکه باید از «همهٴ مدیران جمهوری اسلامی از اول تا امروز... هر چه بوده (!) سپاسگزاری کرد» را؟!
هیچکدام! واقعیتی را که عیان است و آن را باید دید و باور کرد، عمق بحران و شقه و شکاف رژیمی است که وارد مرحله شمارش معکوس خود شده است. جملهٴ پایانی خامنهای در همین سخنرانی، بیان دیگر همین واقعیت است: «اگر این موارد را رعایت کنیم (کدام موارد؟؟)... مشکلاتی نظیر تورم، رکود و مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم... قابل رفع است و خداوند گرهها را باز خواهد کرد».
خامنهای بدون آن که اسم حسن روحانی و محمود احمدینژاد را ببرد، اما با اشارات آشکار، خشم و ناراحتی خود از آنها و بهخصوص از اپوزیسیون نماییشان را ابراز کرد و گفت: «کسانی که دشمن را شاد میکنند به قیمت ناامید کردن مردم بهخصوص کسانی که همهٴ امکانات مدیریتی، یا امروز دستشان است یا دیروز دستشان بوده، فرقی نمیکند؛ تمام امکانات دست اینها بوده یا هست و آنوقت بهقول فرنگیمآبان، نقش اپوزیسیون بهخود میگیرند».
خامنهای سپس افزود: «این کسانی که کشور در اختیارشان هست یا بوده، دیگر حق ندارند علیه کشور حرف بزنند؛ اینها باید پاسخگو باشند.
بندهای که امکانات در اختیارم هست نمیتوانم مدعی باشم، من باید پاسخگو باشم که با این امکانات چه کردهام. بهجای اینکه پاسخگویی کنم، نقش مدعی را علیه این و آن بازی کنم».
احتمالاً خامنهای هنگامی که این جملات را میگفت، یادش نبود که خودش به وفور از ترفند اپوزیسیوننمایی برای در بردن خود از فضاحتهای رژیمش استفاده کرده است.
با حملات شدید و پیاپی احمدینژاد به قوه قضاییهٴ خامنهای و رئیس آن آخوند صادق لاریجانی بسیاری انتظار داشتند که خامنهای وارد شود و احمدینژاد را سر جایش بنشاند، بنابراین حملات خامنهای به روحانی برای این عده بایستی غیرمنتظره بوده باشد، بهویژه که روحانی در دورهٴ دوم ریاستجمهوری خود، بجز سخنرانی اخیرش (در همایش حقوق شهروندی ـ 28آذر)، راه تملق و مجیزگویی از خامنهای و سپاه پاسداران را پیموده بود؛ اما وی در سخنرانی اخیر خود به لفاظیهای تبلیغاتی و ژستهای انتخاباتی که بهویژه ولیفقیه ارتجاع را هدف قرار میداد، بازگشت و به خامنهای امکان داد که با زدن همزمان او و احمدینژاد، مانع از آن شود که باند روحانی بتواند از گوشمالی احمدینژاد به نفع خود استفاده کند.
شایان یادآوری است که روحانی در سخنرانی اخیر (28آذر) خود، ضمن زدن سنگ مردم و آزادی و دموکراسی و امثالهم به سینه، با اشارات آشکاری ولیفقیه ارتجاع را مورد طعن و تخطئه قرار داده و گفته بود: «همه ما شهروندیم، شاه نمیخواهیم، قانون میخواهیم، هر کس در این کشور هر مسئولیتی دارد، بالاتر از قانون نیست... هیچکس حتی پیغمبر اسلام هم بالاتر از قانون نیست... ما انقلاب کردیم که هیچکس بالاتر از قانون نباشد، همه باید مطیع قانون باشند».
خامنهای بهرغم زرنگی نازل خود در برقراری بهاصطلاح موازنه در رژیم و زدن همزمان بهروحانی و احمدینژاد، اما شدت و عمق بحران در دیکتاتوری رو بهزوال خود را بهطور کاملاً نمایان بهنمایش گذاشت. نظامی بحرانزده که از یک سو رئیس جمهورهایش پیدرپی مغضوب و محصور و مطرود ولیفقیه میشوند و از سوی دیگر ولیفقیه درهم شکسته آن که قادر به حل کوچکترین مشکل از جنگ قدرت درونی رژیم نیست بهطور مستمر هدف حملات فزاینده صریح و گزنده سردستههای باندهای درونی رژیم از قبیل روحانی و احمدینژاد قرار میگیرد.
اضافه بر این گواهی خامنهای بهمنفوریت و پوسیدگی نظام هم بهتآور بود، آنجاکه گفت رئیسجمهورهای رژیمش برای اینکه «فکر میکنند میتوانند این طوری روی مردم تأثیر بگذارند» اپوزیسیوننمایی میکنند! اعترافی آشکار بهنهایت منفوریت رژیم؛ آنچنان که هر کس از طریق مخالفت با این رژیم میتواند میان مردم اعتبار و آبرو کسب کند.
اضافه بر این گواهی خامنهای بهمنفوریت و پوسیدگی نظام هم بهتآور بود، آنجاکه گفت رئیسجمهورهای رژیمش برای اینکه «فکر میکنند میتوانند این طوری روی مردم تأثیر بگذارند» اپوزیسیوننمایی میکنند! اعترافی آشکار بهنهایت منفوریت رژیم؛ آنچنان که هر کس از طریق مخالفت با این رژیم میتواند میان مردم اعتبار و آبرو کسب کند.
خامنهای در عینحال که دو رئیسجمهور نظام را به سالوس و خیانت متهم میکرد و این که: «اینها دشمن را شاد میکنند» «کار دشمن را در داخل انجام میدهند، تقوا ندارند... بهجای آن که سیاستشان دینی باشد، دینشان سیاسیکاری است»... در جملهٴ دیگر با تعریف و تمجید از همینها و اینکه «همهٴ مدیران جمهوری اسلامی از اول تا امروز، خدمات مهمی انجام دادهاند... انسان باید خدمات دولتیها و قضاییها و مجلسیها را در طول زمان -هر چه بوده، سپاسگزاری کند». ضعف و درماندگی خود را که عاجز از برخورد جدی با آنهاست، بهنمایش گذاشت.
معلوم نیست سرسپاران بیچارهٴ ولایت، حرف خامنهای را که بالاترین مقامهای رژیم «درست همان کار دشمن را میکنند» باید باور کنند یا اینکه باید از «همهٴ مدیران جمهوری اسلامی از اول تا امروز... هر چه بوده (!) سپاسگزاری کرد» را؟!
هیچکدام! واقعیتی را که عیان است و آن را باید دید و باور کرد، عمق بحران و شقه و شکاف رژیمی است که وارد مرحله شمارش معکوس خود شده است. جملهٴ پایانی خامنهای در همین سخنرانی، بیان دیگر همین واقعیت است: «اگر این موارد را رعایت کنیم (کدام موارد؟؟)... مشکلاتی نظیر تورم، رکود و مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم... قابل رفع است و خداوند گرهها را باز خواهد کرد».