اینکه کسی درباره خانه خودش صحبت کند و برای حفظ و نگهداری آن تلاش کند امری طبیعی است اما انجام همین امر طبیعی درباره کرهای که یگانه سکونتگاه ماست هنوز هم چندان طبیعی بهنظر نمیرسد سهل است بسیاری آنچنان بیرحمانه با طبیعت برخورد میکنند که گوئیا فاتحی با یک اسیر جنگی یا مال غنیمی برخورد میکند! طبعاً همه اینگونه نیستند...
این نوشته نگاهی است سریع به گوشههایی از دگرگونی نحوه نگرش انسان نسبت به کرهای که تنها مأمن و پناهگاه او در تمامی کهکشان است.
سازمان ملل متحد سال ۱۹۷۲یک روز را به نام روز جهانی محیطزیست نامگذاری کرد، یک برنامه در ۶۰محور برای حفاظت از محیطزیست تحت نام (UNEP) تدوین نمود و به این ترتیب مقوله «محیطزیست» نیز وارد روزهای رسمی در تقویم ساکنان کره زمین گردید اما واقعیت آن است که سابقه ارجگذاری انسان به زمین را در سدههای گذشته هم میتوان یافت و حتی ردپای چنین اندیشهای را در کتابهای ارسطو نیز میتوان پیدا کرد یا حداقل نکاتی درباره اهمیت محیطزیست یا حتی اهمیت رابطه انسان با طبعیت و اقلیمی که در آن زندگی میکند، اندیشهای که عموماً هم درست بوده و از درک اهمیت مسأله حفاظت از محیطزیست نزد بشر خبر میدهد. کما اینکه از این قبیل نکات در نوشتههای اندیشمندان مسلمان هم بهوفور یافت میشود.
«محیطزیست» در مقدمه ابنخلدون
ابن خلدون در کتاب خود معروف به «مقدمه ابنخلدون» ضمن بحث درباره سرزمینها و شرایط آب و هوایی و ویژگیهای اقلیمی آنها به ارائه نظری میپردازد که بر اساس آن جهان را متشکل از ۷اقلیم میداند. وی عنوان میکند که از آن ۷اقلیم تنها ۳اقلیم دارای شرایط آب و هوایی معتدل هستند و با توجه به تاثیر شرایط طبیعی (آب و هوا و شرایط جوی و غذایی و...) بر روحیات فردی و اجتماعی انسانها،تنها در همان ۳اقلیم است که بهترین انسانها و بهترین جوامع بهوجود میآیند و تمدن شکل میگیرد.(مقدمه ابنخلدون کتاب نخست بخش دوم)
جدای از هر نقدی بر نظریه ابنخلدون (که امروزه نیز کماکان هوادارانی در علوم جامعه شناسی و انسانشناسی و محیطزیست دارد) تأکید روی این نکته ضروری است که به هر حال تاثیر محیطزیست بر انسان و جامعه انسانی از قدیمالأیام یک بحث مطرح در جوامع علمی بوده است.
سابقه دوستی انسان و طبیعت
اگر فیلم سینمایی «درسواوزالا» را دیده باشید متوجه میشوید قهرمان داستان که یک جنگلنشین ساده است با تمامی عناصر طبیعت آنچنان صحبت میکند که گوئیا با یک آدم زنده مشغول صحبت است. چنین رابطهای برقرار کردن تنها خاص یک فیلم، یک ملت یا یک مرحله از تاریخ زندگی بشر نیست، بلکه تاریخی به درازای تمدن بشری دارد.
- شاید بتوان گفت این رابطه در ابتدا یک رابطه خشن و یکسویه بود: طبیعت بر بشر غالب بود و انسان از طبیعت وحشت داشت و به میزان زیادی هم مقهور آن بود.
- به موازات رشد بشر این رابطه تعدیل شد، تا جاییکه انسان موفق شد با طبیعت انطباقی فعال پیدا کند و با آن یک رابطه متوازن و متعادل ایجاد کند.
- اما با ظهور تمدن صنعتی و حاکمیت یافتن فرهنگ «سوداگری» و اوجگیری راه رشد صنعتی، انسان به سرعت به قاتل طبیعت تبدیل شد! در تمدن جدید همانطور که انسان به استثمار انسان پرداخت، به ابعاد مضاعف به شیرهکش کردن طبیعت نیز اقدام کرد تا جاییکه شیره جان طبیعت را در برخی مناطق به تمام و کمال کشید! و تنها یک زمین سوخته از طبیعت منطقه باقی گذاشت.
- از اواخر قرن بیستم مجدداً این رابطه با نقادی تمدن جدید مورد تجدید نظر قرار گرفت و برخی انسانها به یادآوردند که: «انسان به هر حال و در هر وضعیتی، جزیی از طبیعت است، جزیی هوشمند که هم توان تخریب طبیعت را دارد و هم توان کمک به بازسازی طبیعت و ارتقای محیطزیست خود را.
رسیدن بشر به چنین سطحی از درک رابطه ارگانیک انسان و طبیعت یک دستاورد بزرگ بود که به سرعت به یک جنبش اجتماعی تبدیل گردید، این البته جنبشی نوپاست که در سالهای اخیر تا حدی هم آلوده به اغراض سیاسی شده اما به هر حال چنین جنبشی اکنون در بسیاری کشورها وجود دارد و حتی به تشکیل احزابی که مرامنامهاشان مبتنی بر اصول حفاظت از محیطزیست است هم بالغ شده است.
رابطه انسان و طبیعت در شعر مولانا
چنان رابطهای بین انسان و طبیعت که در ابتدای این نوشته مورد اشاره قرار گرفت در ادبیات فارسی نیز قابل ردیابی است. بویژه در اشعار شاعرانی که خود دارای دستگاه فکری منسجمی هم بودهاند مانند مولانا. شاید نگاهی به یکی از اشعار کوتاه او در این زمینه خالی از لطف نباشد، شعری که رابطه عمیق شاعر و طبیعت را نشان میدهد:
ساعتی «باد»م خطیبی میکند
ساعتی «سنگ»م ادیبی میکند
«باد» با حرفم سخطها(تندی. ناخشنودی) میکند
«سنگ» و «کوه»م فهم اشیا میدهد!
اولین و بزرگترین همنشین و همصحبت بشر از دیرباز تاکنون طبیعت بوده است. اما اکنون چند سدهای است که رابطه این دو همنشین به تیرگی گراییده است.
گزارش بانک جهانی از مشکلات زیست محیطی
یکی از محورهای ثابت گزارش سالانه بانک جهانی (بانک بینالمللی توسعه و ترمیم. از متولیان نظم اقتصادی حاکم بر جهان کنونی) جمعبندی و طرح مشکلات زیستمحیطی است.
مهمترین محورهای گزارش سالانه این نهاد بهطور معمول عبارت بودهاند از:
۱. یک سوم جمعیت جهان از بهداشت مناسب و یک میلیارد نفر از آب آشامیدنی سالم محروم هستند.
۲. ۳/۱میلیارد نفر در معرض وضعیت هوای آلوده ناشی از دود و دوده قرار دارند.
۳. ۳۰۰تا ۷۰۰میلیون زن و کودک از آلودگی شدید هوا، ناشی از آشپزی داخل منازل رنج میبرند.
۴. صدها میلیون کشاورز، جنگلنشین و مردم بومی که تأمین معاش آنان به زمین و وضع مساعد محیط زیست بستگی دارد، دچار مشکل هستند.
۵. فرسایش خاک پیوسته رو به افزایش و میزان زمینهای زراعی رو به کاهش است.
۶. یک چهارم زمینهای مشروب، دچار مشکل شوری آب است.
۷. به علل تجاری و همچنین بهعلت افزایش جمعیت، زمینهای جنگلی تغییر کاربری داده و درختانشان نابود میشوند»، همانطور که از پوشش گیاهی زمین به آرامی کاسته میگردد.
سابقه دستاندازی بشر به طبیعت
با عبور از قرون وسطی و سرعت گرفتن پیشرفتهای علمی، انسان فراموش کرد که وجودش «جزئی» از طبیعت است!
همانگونه که فراموش کرد در دوران تاریک تاریخ چه میزان از طبیعت و قدرت قاهر آن وحشت داشته است!؟
همانگونه که فراموش کرد در این سدههای آخری چقدر با طبیعت همبسته و دوست بوده است!؟
تا پیش از انقلاب صنعتی انسان و طبیعت رابطه همبستهای با یکدیگر داشتند. از انقلاب صنعتی(تقریباً از قرن ۱۸میلادی) به اینسو بود که دستاندازی بشر به طبعیت در حد فعلی آغاز شد.
با پاگرفتن راه رشد صنعتی تطاول زمین و منابع آن به شکلی سیستماتیک و نامعقول آغاز گردید و تاراج بیرویه کانها، جنگلها، منابع آبی و... به دست دولت و کمپانیها شدت گرفت، اما نباید از نظر دور داشت که مبانی نظری بهمخوردن رابطه انسان و طبیعت به زمانی پیش از انقلاب صنعتی بر میگردد، یعنی به زمانی که دکارت (قرن ۱۷میلادی) با فلسفه «... من هستم» خود پایهگذار اندیشهای شد که نهایتاً سر از اندیویدوآلیسم در آورد و ویرانگرترین مکاتب اقتصاد رقابتی را تحت عنوان اصالت فرد و آزادی رقابت به جان زمین و ساکنانش انداخت.
ادامه دارد