تشدید جبههبندی
در سیر جدایی، صفبندی و جبههبندی جامعه در مقابل حاکمیت آخوندها، هر روز شاهد بروز این روند و آثار آن در درون حاکمیت هستیم. بازتاب این جبههبندی در درون نظام آخوندی بدل به یک التهاب و ظهور هشدارها از جانب تحلیلگران حکومتی شده است. التهاب حکومت ناشی از واکنش جامعه به آن است. این واکنش جامعه، پیش از آنکه از زبان سردمداران رژیم یا نمایندگان و وزرا بازتاب داده شود، از رسانههای حکومتی ـ بهخصوص در روزنامههای باند مغلوب ـ سر درمیآورد.
این روزها که جامعه ایران در موقعیت سرنوشتسازی بهسر میبرد، رسانههای حکومتی تلاش دارند معضلات اجتماعی را که صفبندی مردم را در مقابل حاکمیت تشدید کرده است، بیشتر انعکاس دهند تا ضربهگیر این فضا نسبت به نظام باشند.
سرچشمهٔ موقعیت کنونی
روزنامهٔ «ایران» ارگان دولت روحانی در شمارهٔ ۱۳تیر ۹۸خود از آثار «دومینووار قیام دی ۹۶» بر روند بازگشتناپذیر ایستادن جامعه مقابل نظام نوشته و آن را «نقطه عطف اعتراضات» توصیف کرده است. نقطه عطفی که به گفتهٔ این روزنامه، دوران سر کار بودن روحانی را به قبل و بعد از قیام دی ۹۶تقسیم کرد. این نقطهعطف و آثار «دومینووار» آن در جامعه ایران را اینطور نوشته است: «رئیسجمهوری در سخنان دیروز خود سالهای فعالیت دولت خود را به دو دوره تقسیم کرد که نقطهعطف آن در اعتراضات دیماه ۹۶قرار داشت. به این اعتبار ایشان آن حوادث را سرسلسله رویدادهای دومینوواری دانست که به وضعیت فعلی کشور انجامیده است».
جامعه: بحران معیشت ـ حاکمیت: بحران موجودیت
واقعیت آشکار جامعه کنونی ایران چیست؟ همهٔ نشانهها گویای خراب شدن همهٔ پلها بین مردم و حکومت است. علت هم در یک امر روشن و نمایان در منظر عموم مردم از یک طرف و حکومتیان از طرف دیگر است: موضوع مبرم جامعه ایران با سیاست و موضوع دولت آخوندی همخوان نیستند. مردم دچار بحران معیشت و تلاش برای زنده ماندن هستند و دولت و حاکمیت دچار بحران موجودیت و تلاش برای مکش سرمایه و دارایی ایران و مردمان جهت نگهداشتن خود است. این است جبههبندی بین مردم و حاکمیت ولایت فقیه. این صفبندی بهدلیل تعادلقوای سیاسی که ایجاد کرده است، التهاب سرنگونی و زنگ هشدار را به درونیترین لایههای حاکمیت برده است.
اینگونه التهابها و هشدارها که نمونهاش در روزنامه «ایران» آمده بود، بیان بیرونی و اتو شدهٔ بحران درونی حاکمیت است. این روزها این نمونهها در رسانههای حکومتی بیشتر نسبت به قبل مورد باز بینی قرار میگیرند تا همانطور که در بالا اشاره شد، شاید بتوانند ضربهگیر حکومت باشند.
«اعتمادی به تو نیست؛ ای همه تخم فساد»!
نمونهای دیگر از این هشدار دادن وضعیت انفجاری جامعه ایران را در روزنامه «همدلی» شاهدیم. این روزنامه در شماره ۱۳خرداد ۹۸خود بر موضوعی انگشت گذاشته که آینهای تمامقامت برای دیدن دو جبهه خلق و ضدخلق میباشد؛ خلقی به هیأت جامعه ایران و ضدخلقی در قامت حاکمیت ولایت فقیه. عنوان و اسم این مطلب گویای یقین حاکمیت به خراب شدن همهٔ پلها و خاموش شدن همة چراغهای رابطه بین مردم و خودش است: «ضرورت ترمیم اعتماد عمومی».
این روزنامه که بازتاب التهاب درونی حاکمیت را بروز میدهد، چنین تصویری از جامعه ایران و «آثار دومینووار» پس از قیام دی ۹۶را با وحشت منعکس میکند و بهعمد «کشور» را ترجمه «دولت» جلوه میدهد: «کشور شرایط خطیری را در حال تجربه کردن است. در واقع مجموعه ناهنجاریهایی که متأسفانه روزبهروز بیشتر هم میشوند، موجب شده تا در لایههای مختلف جامعه نوعی بیاعتمادی و در نتیجه یاس و ناامیدی را شاهد باشیم». واضح است که مردم ایران با «دومینو» قیامهایشان با عبور از این رژیم، نسبت به حاکمیت ولایتفقیه کاملاً «ناامید» هستند و هیچ تردیدی در ضرورت تغییر این وضعیت ندارند.
تبعاًتی که مردم تحمیل میکنند
چراغ هشداری التهاب درونی رژیم نسبت به گره خوردن ناامیدی مردم با موقعیت سرنوشتساز کنونی، با این عبارت گویاتر میشود: «این پدیده، پدیدهای است که میتواند تبعاًت بسیار خطرناک و هزینهسازی را تحمیل کند». (همان منبع)
وقتی صدای پای ارتش گرسنگان و نبرد طبقاتی ناشی از آن به ارکان دیوان ایرانخوار ولایتفقیه میرسد، شاخکها و حسگرهای رسانه ییش اینگونه هشدار میدهند: «نباید دغدغههای معیشتی را نادیده گرفت. مردم در این یک سال اخیر انواع و اقسام گرانی، بیکاری و... را تجربه کردهاند. به هر حال مردم حتی در تأمین ابتداییترین نیازهای خود هم ماندهاند.».
فاصلهٔ طبقاتی و آثار سنگین سیاسی آن آنقدر در فضای جامعه چرخیده و با زندگی و گذران روزمرهٔ مردم عجین شده که بدل به یک شعور همگانی نسبت به دجالیت خامنهای و روحانی برای ارجاع دادن این وضعیت به تحریمها گشته است. حکومیتان تمام تلاششان این است که با عوامفریبی و نعل وارونه زدن، تحریم حکومت را به تحریم مردم ترجمه کنند و تعمیم دهند. اما واقعیت آنقدر از منظر جامعه ایران تعیینتکلیف شده است که اینگونه در روزنامهٔ حکومتی اعتراف میشود: «اهمیت این قضیه به حدی است که حتی نمیتوان تحریم یا موضوعهای دیگر را دلیلی برای آن دانست». (همان منبع)
نفی ولایت فقیه، تنها تضمین ترمیم اعتماد
کیست که نداند منشأ «تاراج» سرمایه و دارایی ایران و هزینه کردن آن برای حفظ نظام، شخص خامنهای و ادوار دولتهای منتصب وی هستند؟ این واقعیت آشکار را یک سند ملی کافیست و آن هم مردم ایران. خواندن از روی این سند ملی و گواهیِ جامعه ایران را روزنامهٔ همدلی اینگونه بهناگزیر عبارتبندی کرده است: «اینکه مردم این احساس را پیدا کنند که گروهی در درون سیستم در حال تاراج بیتالمال هستند، طبیعی است که باعث فاصله افتادن بین جامعه و مسؤلان میشود».
واقعیت اما این است که «ترمیم بیاعتمادی جامعه» فقط یک تضمین دارد و آن نفی ولایتفقیه و تمامیت دستگاه منتسب به اصل و شخص آن است. این مسیر را مردم ایران پیمودهاند