روز چهارشنبه سوم مرداد ۱۴۰۳ پلیس آلمان در یک اقدام هماهنگ به بیش از ۵۳ مرکز تروریستی وابسته به رژیم حمله کرد. این مراکز تحت پوش سازمانهای خیریه و مذهبی فعالیت میکردند و عناوینی همچون «آکادمی اسلامی آلمان»، «مرکز فرهنگ اسلامی»، «انجمن اسلامی باواریا»، «مرکز اسلامی برلین» و... داشتند.
در نوامبر سال گذشته، پلیس بسیاری از این مقرات را تفتیش کرده و شواهدی را نیز کشف و ضبط کرده بود. از آن پیشتر و در جریان دستگیری اسدالله اسدی، دفترچهٔ سبز او حاوی اطلاعات بسیار از تعامل و قرار مدارهایش با صدها عامل رژیم به دست پلیس افتاده بود و در نتیجه این بار پلیس با شواهد و مستندات کافی اقدام کرد.
مهمترین مرکزی که مورد یورش پلیس قرار گرفت، «مرکز اسلامی هامبورگ» بود که نقش مقر مادر را برعهده داشت و بقیه موقعیتها زیرمجموعههایی از آن بودند. رسوایی مرکز هامبورگ به حدی است که بهعنوان «نماینده مستقیم ولیفقیه» شناخته شده و برنامهٔ سیاسی آن نیز «صدور انقلاب اسلامی» یعنی همان ترویج تروریسم و بنیادگرایی همراه با تبلیغ و تخمریزی و جذب افراطگرایان است.
عجیب اینکه این مرکز از دیرباز پاتوق و محل برو بیای آخوندهای دانهدرشتی چون بهشتی و خاتمی بوده و هر کدام از این دو، مدتها ریاست آنجا را برعهده داشتهاند. در سایه سیاست اشتباه مماشات با رژیم پس از سالهای اخیر، کار به جایی رسیده بود که حتی وقتی که پاسدار قاسم سلیمانی به هلاکت رسید، مراسم یادبود و همبستگی با آن جنایتکار در مسجد وابسته به این مرکز برگزار شده بود.
موج جدید انزوای رژیم
نکته مهمی که در حمله جدید پلیس آلمان به این مقرات دیده میشود، زمانبندی آن است. کاملاً مشخص است که نهادهای امنیتی آلمان از سالها قبل اطلاعات کاملی از فعالیتهای جاسوسی و غیرقانونی این مراکز رژیم در دست دارند و حداقل از دوران قیام ۱۴۰۱ این امر به مطبوعات و احزاب سیاسی آلمان کشیده شده است.
در اوج قیام، رسانههای آلمانی گزارش دادند که «نمایندگان سه حزب دولت ائتلافی آلمان در مجلس این کشور خواهان بسته شدن مرکز اسلامی هامبورگ شدند... این درخواست که مخاطبش دولت آلمان بود، در قالب طرحی ۲۵مادهای با عنوان “از جنبش اعتراضی در ایران حمایت کنید؛ فشار بر رژیم تهران را افزایش دهید ”... در مجلس فدرال به رأی گذاشته میشود» (دویچهوله، ۱۸ آبان ۱۴۰۱). یعنی فشار فضای عمومی ناشی از قیام و جوشش خون شهدا در ایران بهقدری بود که حتی بستن این مراکز در مجلس فدرال آلمان نیز بررسی شده بود.
بعدها در نتیجه استمرار قیام، حتی با تداوم تبادل تجاری برخی ایالتهای آلمانی و دایر بودن دفترشان در ایران، هم رئیس مرکز هامبورگ یعنی آخوند «محمدهادی مفتح» و هم معاونش، دستگیر و از آلمان اخراج شدند.
با این حال جبههٔ مماشات آنقدر نفس و رمق داشت که با زد و بندهای پشت پرده و برای ادامه مفتخوری و مفتبریهای اقتصادی اجازه نمیداد این مراکز برای همیشه پاکسازی شود، اما در روزهای اخیر بالاخره این اتفاق روی داد و با حمله قاطعانه و همهجانبهٔ پلیس، تمام این دفاتر پلمب و اموال و وسایلشان مصادره شد.
بنابراین، سابقهٔ امر و کارنامهٔ سیاه رژیم در تروریسم و خشونت و بنیادگرایی، اصلاً موضوع جدیدی نیست، آنچه جدید است وضعیت بحرانی رژیم در داخل بهخصوص پس از هلاکت جلاد رئیسی و ۵سری پتک تحریمی است که مردم ایران بر فرق سر رژیم کوبیده است. آنچه جدید است ضعف مفرط خامنهای و گر گرفتن جنگ گرگها در رأس هرم قدرت در ایران است. آنچه جدید است حدود ده ماه جنگافروزی رژیم در غزه و آتشافروزی در دریای سرخ است.
دنیای سیاست نیز که روزانه شاهد و پیگیر موضوعات ایران است، در کهکشان و تظاهرات چندین روزهٔ مقاومت ایران و بیانیههای ۳۴ اکثریت قانونگذاری از کشورهای مختلف، خواست مردم ایران برای سرنگونی را شنیده و از وضعیت جامعهٔ ملتهب ایران، اطلاع کامل دارد.
در نتیجه، این حمله پلیس آلمان را باید در حلقهٔ انزوای جدید رژیم در صحنهٔ بینالمللی قرائت کرد. همان سیکلی که در بسیاری از کشورها و مجامع بینالمللی بازتاب داشته است. چندی قبل بود که کشور کانادا پس از سالها فعالیت مقاومت ایران، سپاه تروریست خامنهای را به لیست سازمانهای ممنوعهٔ خود افزود. در ادامه قطعنامه کنگرهٔ آمریکا به سود مردم و مقاومت ایران و علیه رژیم تصویب شد. در سازمان ملل آقای جاوید رحمان پای دهها هزار اعدام سیاسی در دههٔ شصت را به میان کشید و قتلعام سال ۶۷ و اعدامهای فرا قضایی سالهای ۶۰ و ۶۱ را یک «نسلکشی» دانست. در روزهای اخیر هم سنای آمریکا قطعنامه ۵۹۹ را در حمایت از مجاهدین و اشرف۳ به ثبت رساند.
بازتاب اتو دینامیک ۴۵سال جنایت علیه بشریت و سرخی خون شهدا و همت اعضا و هواداران مقاومت و دلاوری کانونهای شورشی را بنگر که چگونه رژیم را مفتضح و منزوی کردهاند که حتی نزدیکترین مماشاتگرانش این روزها رو در رویش قرار گرفتهاند. همان رژیمی که به خود میبالید تروریستهایش را با معاملات اقتصادی پس میگیرد و در یک فرار به جلوی مفتضح برای مجاهدین دادگاه راه انداخته بود.
البته که اینها هنوز از نتایج سحر است.
حساب مردم ایران با دژخیمان و مزدوران رژیم، با یکانها و واحدهای سپاه و بسیج و انتظامی، با قضاییه و آخوندهای جلاد، و امثال آخوندک قاضی نمای دادگاه نمایشی، درمحکمة خلق و در کف خیابانهای ایران تسویه خواهد شد.