خون است و ماندگار
دیرگاهی از انکار خون جانباختگان در کشتار نیزارهای ماهشهر با دوشکا و نفربر نگذشته بود که غلامرضا شریعتی، استاندار خوزستان در پاسخ به سؤالی در مورد این کشتار، کل واقعه را جعلی خواند و گفت: «ما اصلاً ماجرای نیزارها نداشتیم»!
بیت العنکبوت خامنهای نیز در پاسخ به شکایت یکی از خانوادههای شهیدان آبان از بیخ منکر آبان وقایع خونبار آن شد و با تعجب پرسید: «کدام آبان؟!»
مخاطب او جا نخورد و به وی شیرفهم کرد که منظورش «آبان خونین ۹۸» است.
دژخیم دیوسیرت تصور میکند اگر سالی از آثار خون شهیدان بر روی آسفالت شهرهای ایران بگذرد، میتوان نقش خون را انکار کرد.
شگفتا که همین سیاست در مقیاسی بزرگتر در مورد اعدامشدگان دههٔ شصت و شهیدان قتلعام۶۷ به کار گرفته شد. خارج کردن شبانهٔ اجساد با کامیون و دفن در گورهای جمعی با لودر و پوشاندن محل گورها و حتی آسفالت کردن روی آنها و ساخت و ساز بر استخوان شهیدان، بخشی از این سیاست بود ولی... چه کسی نمیداند که امروز آن شهیدان زندهتر از هر گاه در حافظهٔ هر ایرانی شرافتمند حضور دارند و مایهٔ انگیزش و الهام هستند.
آنچه در نخستین سالگرد آبان خونین با آن مواجه بودیم، نشان از حضور سرخ و گدازان آبان در یاختهها و رگ و ریشهٔ جامعه دارد.
انکار ادامهداری آبان و پیوستگی آن با قیامهای پیشین
یک جامعهشناس حکومتی تلاش کرده است که نشان دهد که قیامهای بزرگ اجتماعی ایران ربطی به هم نداشتهاند و قیام آبان نیز محصول یک مقطع و واکنش جامعه به افزایش قیمت بنزین بوده است:
«آن گونه که رسانههای خارج از کشور درباره این اتفاق حرف میزنند و آن را پدیدهای «انباشته» میدانند و میگویند که بهدنبال اعتراضات۷۶، ۸۸ و ۹۶ بوده، تحلیل درستی نیست. چرا که هر کدام از این اتفاقات ابعاد و ریشههای مختلفی داشته است.
در واقع، هیچکدام از این اعتراضات، پدیدههایی تکرار شونده نبودهاند؛ بلکه در موقعیتهای مختلف، از سوی نیروهای اجتماعی متفاوت و حتی با شعارها و صداهایی متفاوت همراه بودهاند» (جماران. آزاد ارمکی. ۲۶آبان۹۹).
اما او نیز در ادامه اعتراف میکند: «نظام سیاسی ما برخلاف برخی ادعاها، به اعتراضات آبانماه سال گذشته هیچ توجهی نکرد و امروز نیز مسیر خود را طی میکند و جامعه را به سمت رادیکال شدن سوق میدهد» (همان منبع).
شعلهٔ کبریت در انبار پنبه!
عباس عبدی، گروگانگیر سابق و مهرهٔ ریزشی باند اصلاحطلب، در نوشتهای با تیتر «آبان۹۸؛ تب یا بیماری» قیام آبان۹۸ را به تبی تشبیه کرده است که خود علامت یک بیماری در پیکرهٔ نظام ولایت فقیه است:
«انتظار میرفت که حوادث دیماه سال۱۳۹۶، آغازی باشد برای شناخت مرکز تولید عفونت و درمان آن، ولی آن تب به علل گوناگونی خفیف تلقی شد و بهسرعت اقدام به رفع آن کردند. در نتیجه گمان کردند که بیمار درمان شده است، در حالی که فقط علامتش کنترل شده بود. دو سال گذشت و این بار تب با شدت بیشتری خود را نشان داد. تقریباً و با اطمینان میتوان گفت که در فاصله این دو سال، اقدام عملی و ریشهیی برای شناخت و درمان صورت نگرفت» (مشرق. بهنقل از اعتماد. ۲۷آبان۹۹).
عباس عبدی، در ادامهٔ مطلب ناگزیر میشود به این واقعیت نیز اذعان کند که رخداد قیام آبان فقط بهخاطر افزایش قیمت بنزین نبود، بلکه جامعهٔ انفجاری ایران مانند یک انبار پنبه میماند و همواره ظرفیت آتشسوزی دارد؛ شعلهای از کبریت، آتشکشیدن آن را کافی است.
«اینکه گمان کنیم اعتراضات فقط ناشی از افزایش قیمت بنزین است. بله اگر آن تصمیم نبود آن اتفاقات در آبان سال۱۳۹۸ رخ نمیداد. همانطور که اگر از انداختن یک کبریت روشن در انبار پنبه جلوگیری کنیم، آن انبار آتش نخواهد گرفت، ولی از آنجا که ظرفیت آتشسوزی همواره وجود دارد، مسأله حل نشده است و دیر یا زود حادثه دیگری میتواند این انبار را شعلهور کند»
آبانی دیگر
سران، مهرهها و کارشناسان و قلم بهدستان وابسته به طیفهای مختلف حکومتی، اگر چه برای باقی نشان دادن خود در قدرت، راهی جز انکار و تخطئه آبان ندارند اما بناگزیر به حضور سرخ آن در جامعهٔ انفجاری ایران اعتراف میکنند. نگرانی عباس عبدی از آن است که ریشههایی که باعث شکل گرفتن قیام آبان شدند، هنوز از منظر حکومت شناسایی نشدهاند. یعنی همین ریشهها میتوانند آبانی دیگر را در مقیاسی سهمگینتر رقم بزنند.
این آبان سهمگین بیگمان در راه است و از قاتلان آبان نخواهد گذشت.