جنبش دادخواهی خون قتلعام شدگان تابستان ۶۷ با قدمت ۳۳سالهٔ خود وارد فاز نوینی شده است. این جنبش که در سال۶۷ با نامههای رهبر مقاومت، مسعود رجوی به دبیرکل سازمان ملل آغاز شده بود، اینک بر افکار عمومی جامعهٔ ما و بهویژه بر نسلهای جوانتر ایران تأثیری غیرقابل انکار بهجا گذاشته است. آنها میپرسند به چه دلیل ۳۰هزار جوان زندانی سیاسی که در سالهای جوانی عمر خود بودند، در زندانهای فاشیسم دینی حلقآویز شدند؟ آنها در حال گذراندن دورهٔ زندان خود بودند، چرا توسط هیأت مرگ دوباره محاکمه و اینبار به اعدام محکوم شدند؟ کدام قانون مصوب بر اساس کدامین سند معتبر حقوق بینالملل آنها را مجرم شناخت و این نسلکشی دهشتناک را رقم زد؟
این سؤالها ابتدا بهصورت پچپچههای درگوشی بین دو یا چند نفر جریان داشت، سپس قوت گرفت و مشغلهٔ اذهان کنکاشگر و خو نکرده به تبلیغات حکومتی شد. متناسب با پیشرفت جنبش دادخواهی بهتدریج طیفهای بیشتری از جوانان حقیقتجو را در بر گرفت. اینک بهصورت امواج نیرومندی از خشم و خروش درآمده است.
اعتراف به قتلعام ۶۷ با بیان معکوس
واکنش حکومت به این توفان دامنگستر آمیزهیی از سکوت، تحریف، ایزگم کردن و فرافکنی بوده است. جدیدترین واکنش نسبت به جنبش دادخواهی در سایت بولتننیوز در مطلبی با عنوان «افشای نامه محرمانه حضرت امام و اعدامهای سال۶۷» درج شده است. انتشار این مطلب با برگزاری کنفرانس آنلاین نسلکشی و قتلعام سال۶۷ با حضور ۱۰۰۰زندانی از بند رسته همزمان شده است.
در ابتدای این مطلب با بیانی معکوس به گرایش نسل جوان ایران به مجاهدین و جنبش دادخواهی اذعان شده است. آنچه در این نوشته حائز اهمیت است، اینکه بر حکم جنایتکارانهٔ خمینی و فتوای قتلعام زندانیان سیاسی در سال۶۷ صحه میگذارد و تلاش میکند که با دستاویز «شرایط جنگی» آن را توجیه نماید.
«از آنجا که حکم اعدامها را امام صادر کرده بود و آن هیأتهای سه نفره مستقر در تهران و مراکز استانها صرفاً کار تعیین مصداق را انجام میدادند. لازم و ضروری بهنظر میرسد که برای تحلیل حوادث آن زمان از این افراد فاصله گرفته و شرایط و جغرافیای موضوع را که حضرت امام بر اساس آن ناچار به صدور چنین حکمی شده بود را تشریح نماییم. تا برای نسل هفتادیها و هشتادیها کشورمان روشن شود که چگونه تصمیم امام میتواند بهترین تصمیم یک "فرمانده جنگ" در آن شرایط خاص محسوب شود» (بولتننیوز. ۵شهریور ۱۴۰۰).
لاپوشانی علت تندادن خمینی به آتشبس
این سایت حکومتی اعتراف میکند که نظام ولایت فقیه در مقطع پایانی جنگ هشت ساله با عراق ضعیف و شکننده شده و بر اثر تلاشی ماشین جنگی، رژیم دیگر توان بسیج نیرو و عملیات تعرضی را نداشته است. بهعبارت دیگر در وضعیت سرنگونی قرار داشته است.
موضوعی که در این تحلیل آگاهانه نادیده گرفته شده و در واقع عامل اصلی رسیدن نظام ولایت فقیه به نقطهٔ سرنگونی است، سلسله عملیات ارتش آزادیبخش برای شکستن ماشین جنگی رژیم در مناطق مرزی است. اوج این سلسله عملیات، در آزادسازی شهر مهران بود. این همان علتی بود که خمینی بهخاطر آن بهقول خودش مجبور شد آبروی نداشتهاش را با خدا معامله کند ولی از افشای آن خودداری کرد.
«من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن میدیدم ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری میکنم... بـا قـبـول قـطـعـنامه و آتشبس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم... بدا بـه حـال مـن کـه هنوز ماندهام و جامزهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیدهام»... .
تحریف تاریخ و توجیه علت قتلعام۶۷
این سایت حکومتی به نسلکشی زندانیان سیاسی در تابستان۶۷ اعتراف کرده ولی با دروغبافی و جعل واقعیتها آن را واکنش تدافعی رژیم بهعملیات فروغ جاویدان میداند.
«حمله گسترده (مجاهدین) از غرب کشور همزمان با حمله عراق به خوزستان که باعث گردید سه شهر در عرض ۵ساعت سقوط کند و ارتش (مجاهدین) به ۳۶ کیلومتری کرمانشاه برسند و فتح تهران را نیز با یک عملیات بسیار حساب شده در عرض ۳۳ساعت آینده در کانون برنامهریزی دقیق خود قرار داده بودند.
آماده شدن "(مجاهدین) زندانی" برای پیوستن به همرزمان خود پس از تصرف شهرهای اسلامآباد، کرمانشاه، همدان، قزوین و تهران و نهایتاً سراسر کشور سه مورد اخیر که کشور را وارد بحران عمیق کرد فقط کمتر از ۸روز اتفاق افتاد. احتمال سقوط برخی از شهرهای خوزستان، پیشروی غیرقابل باور منافقین از غرب کشور و فتح شهرها یکی پس از دیگری... و... . هر فرمانده جنگی را ناچار میکرد که در مجموعه چنین شرایطی،"تصمیمات جنگی و به موقع"بگیرد... حتی حضرت امام در پاسخ به نامه معروف حاج احمد آقا، صرفاً بر تسریع حکم اعدامها تأکید میکند و میفرمایند سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید و این نشان میدهد که از نظر"زمانی" چقدر سرنوشت انقلاب و کشور به اتخاذ چنین تصمیمی مهمی و نحوه اجرای دقیق آن ارتباط پیدا کرده بود و بهقول مقام معظم رهبری هم نباید توقع داشت برای زندانیانی که در آن شرایط خاص بر سر موضع بودند و تمایل داشتن پا به رکاب مسعود رجوی بجنگند گل و شیرینی برده شود!».
این تقلاهای مذبوحانه و تحریف آشکار تاریخ، یک اقدام تدافعی در برابر پیشرفت بیامان جنبش دادخواهی است. قتلعام زندانیان سیاسی پیشتر از عملیات فروغ جاویدان برنامهریزی شده بود. پروژهٔ قتلعام زندانیان سیاسی از پائیز و زمستان سال۱۳۶۶ با تفکیک و طبقهبندی زندانیان، کلید خورد. سازمان «عدالت برای ایران»، مستقر در لندن، در گزارشی مینویسد: «بنا بر اسنادی همچون گزارش سازمان ملل متحد، طرح پاکسازی زندانها و روند اعدام دستهجمعی زندانیان سیاسی طیف چپ که از تابستان ۱۳۶۶ آغاز شده بود، در خرداد و تیر ۱۳۶۷ شدت گرفت و نمیتوان به قطعیت تاریخ شروع اعدام دستهجمعی زندانیان سیاسی (و بهویژه زندانیان سیاسی چپ) را با فتوای آیتالله خمینی و حمله مجاهدین پیوند زد».
سند انکارناپذیر جنایت
با خواندن این توجیهنامه متوجه میشویم که تلاش مذبوحانهٔ تحلیلگران حکومتی برای سفیدسازی چهرهٔ دجال بزرگ قرن و فرمانفرمای قتلعام۶۷ و نیز ابراهیم رئیسی، راه به جایی نبرده و نخواهد برد. در واقع این مطلب بهجای اینکه دستهای خونین خمینی و جلادانش را بشوید، با تصریح بر حکم جنایتکارانهٔ خمینی، سند انکارناپذیری بهدست دادگاههای بینالمللی برای محاکمهٔ آمران و عاملان قتلعام۶۷ داده است.
این از آثار جوشش خون شهیدان و پیشرفت و گسترش جنبش دادخواهی است؛ جنبشی که تکانههای عظیم در جامعهٔ ایران ایجاد کرده است و ایجاد خواهد کرد. این جنبشی است تا سرنگونی.
«نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم».