«من سرباز سردار رادان هستم، با افتخار میگویم، آموزش و پرورش با تمام وجود در خدمت شماست و مأموریتهای شما»، این سخنان تهوعآور کاظمی، وزیر آموزش و پرورش پزشکیان، در کنار امضای تفاهمنامهیی ننگین با دژخیم رادان، سرکردهٔ نیروی انتظامی رژیم، فریاد وحشت خامنهای از نسل جوان و دانشآموزان ایران است. رادان نیز با گستاخی گفت: «از مافیای ربودن اندیشههای دانشآموزان نباید ساده عبور کنیم. (دشمن).. ذهن دانشآموزان ما را ربایش میکند». این کلمات، نه نشانه اقتدار، بلکه اعتراف به هراسی عمیق از قیامی است که در راه است.
حضور دهه هشتادیها و دانشآموزان و جوانان میهنمان در قیام ۱۴۰۱، کابوس خامنهای را به واقعیت تبدیل کرد. شعلههای آن قیام هنوز در خیابانها زنده است و خیمه و خرگاه ضحاک زمان در هراس از آتشفشان قیامی دیگر به خود میلرزد.
آنچه خلیفهٔ فرتوت را هراسان میکند روی آوردن جوانان به استراتژی «آتش جواب آتش» در برابر رژیم جلادان و پاسداران ولایت خودکامهٔ اوست که بسیاری از یاران قیامآفرین آنها را یا در خیابانها به گلوله بستند یا مانند محسن شکاری به چوبهٔ دار سپردند.
در شرایطی که کانونهای شورشی، با گسترش کمی و کیفی عملیات اختناقشکن خود علیه مراکز سپاه و بسیج و قضاییه جلادان، پرچم قیام و سرنگونی را در اهتزار نگه داشتهاند، رژیم از طوفانی در هراس است که جوانان شورشگر، در کف خیابان بهپا خواهند کرد. به همین دلیل، خامنهای با بردن پلیس سرکوبگر به مدارس، در پی خنثیسازی این تهدید است و سرسپردگانی مثل رادان و کاظمی میگویند هر دو یک «مأموریت» دارند و آنهم «امنیت» نظام است.
تفاهمنامه میان وزارت آموزش و پرورش و نیروی انتظامی، که بهگفته کمیسیون آموزش و پرورش شورای ملی مقاومت ایران، «برای سرکوب دانشآموزان و کنترل فضای مدارس» طراحی شده، شامل ۱۰ فقره تعهدات شرمآور است: از همکاری در طرحهای سرکوبگرانه پلیس تا آموزش دانشآموزان برای جاسوسی و همسویی با رژیم، و حتی ایجاد پایگاههای انتظامی در مدارس. روزنامه حکومتی هممیهن نوشت: «دانشآموزان ایران از این بهبعد مأموران پلیس را هم در مدرسه خواهند دید». این اقدامات، تلاشی مذبوحانه برای تبدیل مدارس به پادگان و خفه کردن صدای نسلی است که رژیم را به زانو درآورده است. اما تجربه نشان داده که این سرکوبها، همچنانکه قیام ۱۴۰۱ نشان داد، تنها خشم نسل جوان را شعلهورتر میکند و خود عامل جرقه و قیام میشود.
در ۱۳ آبان ۱۳۵۷، شاه هم به روی دانشآموزان آتش گشود تا صدای آنها را خاموش کند، اما همان روز، شعار «مرگ بر شاه» در سراسر ایران طنینانداز شد و بهرغم ترس و عقبماندگی خمینی گرایان، با پیشتازی نیروهای انقلابی کوکتل و آتش را به قیام آورد.
امروز، خامنهای و رادان در همان مسیر گام برمیدارند، غافل از اینکه این تفاهمنامه ننگین، نهتنها قیام را متوقف نمیکند، بلکه جرقهای است برای انفجار بزرگ بعدی. نسلی که در ۱۴۰۱ خیابانها را به آتش کشید، با کانونهای شورشی و ارادهای پولادین، آماده است تا رژیم را به گورستان تاریخ بفرستد. این اقدامات، سندی بر استیصال و حتمیت سرنگونی رژیم است؛ خامنهای در برابر موج خروشان نسل جوان، جز شکست و نابودی سرنوشتی ندارد.