یکی از اهداف رژیم از افزایش اعدامها، سد بستن در برابر قیام مردم ایران با ایجاد رعب و وحشت در جامعه است. به همین دلیل هم هست که قضاییهٔ آخوندی خیل عظیمی از زندانیان زیر حکم اعدام را در چنگال خود گروگان گرفته، در هر شهر و منطقهیی که احساس کرد فضا و شرایط اجتماعی به نقطهٔ جوش نزدیک است، با راهاندازی بساط جرثقیل طناب دار تلاش میکند تا از شورشگران زهر چشم بگیرد و آخر و عاقبت مخالفت با خودش را نشان دهد. پس باز به همین دلیل است که رژیم با همه بدنامی و محکومیت داخلی و بینالمللی دست از اعدام بر نمیدارد و آن را مثل داروی روزانه و هفتگی خود استعمال میکند و حیات و بقایش را وابسته به آن میداند.
در همین جاست که پدیدهٔ استراتژیک «کانون شورشی» وارد میشود و همین داروی نجاتبخش رژیم را نشانه میگیرد. با بالاترین انگیزه و ریسکپذیری قهرمانانه به صحنه میرود و چون تجربه دارد، عملیات خودش را در موضعی پیشدستانه و با موفقیت به انجام میرساند. با دریدن پردهٔ سیاه شب این پیام را به همه جوانان و مردم شهر ساطع میکند که ارتجاع آخوندی ضعیف و ضربهپذیر و در فاز سرنگونی است.
واکنش سریع «بسان برق»!
«تا موقعی که آهن گرم است باید آن را کوبید» (مثل آلمانی).
یکی از وجوه پیشرفت کانونهای شورشی، کنشگری فوری و سرعت عمل آنها در برابر اقدامات زبونانه رژیم آخوندی است. یعنی اگر بهطور عام کانون شورشی پدیدهیی است اختناقشکن که اجازه نمیدهد رژیم جامعه را از نظر روحی قفل کرده و به زنجیر و تسلیم بکشاند، بهطور خاص این کانونها در تکامل خودشان قادر شدهاند که بسته به مانورهای تبلیغاتی رژیم، بیدرنگ وارد شوند و آنها را خنثی کنند. کاری عظیم و ارزشمند که ضمن بالاترین پرداخت قیمت، نیازمند یک کار ریزبافت و پرحوصله در ایجاد شبکهبندی و آموزش است.
برای درک این موضوع باید به بیلان کار کانونهای شورشی در بهمنماه جاری نگاه کرد:
روز اول بهمن کانونها سازمان بسیج شهرداری سپاه پاسداران در تبریز را در هم کوبیدند. روز سوم، قضاییه جلادان در یزد و قضاییهٔ دژخیمان زهک سیستان و بلوچستان در جنوب هدف آنها بود. فردایش مشابه این عملیات در شهرهای کرمانشاه و نیشابور اجرا شد و روز پس از آن هم شهرداری غارتگر حکومتی ستاد شماره ۲ زاهدان به دست کانونها تخریب شد. روز ۶ بهمن هم که روز «نماز جمعه» بود کانونهای شورشی زاهدان با شعارنویسی و پلاکاردهایشان، «مقاومت مردم بلوچستان، صد سال ایستادگی در مقابل ظلم شاه و شیخ» را به گوش همه رساندند و نشان دادند که «زاهدان قهرمان، دشمن شاه و شیخان» است. روزهای بعد هم عملیات واحدهای مقاومت در مشهد و گرگاب اصفهان و سایر نقاط ادامه داشت.
اما در کنار این عملیات مستمر و سکوتشکن، واکنش سریع کانونهای شورشی به سفر استانی رئیسی جلاد قابل توجه بود.
این آخوند وقیح تلاش میکند با سفرهای استانی خود و «دروغدرمانی» و «وعدهدرمانی»، به خیال خودش با مشتی وعده وعید به مردم رنجدیده پتانسیل اعتراضی آنها را تخلیه کند و همچنین به مزدوران محلی و وارفتهٔ خودش کمی انگیزه و روحیه بدهد. او در سفر جدیدش به یکی از محرومترین استانهای کشور یعنی هرمزگان رفته بود. اما در آنجا کانونهای شورشی با سرعت عمل بهنمایندگی از همه مردم بهجان آمده در این خطه محروم و فقیر خروشیدند که: «رئیسی قاتل هرمزگان جای تو نیست برو گمشو»، «استان هرمزگان جای رئیسی قاتل نیست جای او در دادگاه خلق است»، «ما مردم استان هرمزگان حضور جلاد و قاتل جوانان و مردم را محکوم میکنیم بهمن ۱۴۰۲ مرگ بر رئیسی»!
این کانونهای دلاور با همین واکنش بهموقع، سفرهای قبلی رئیسی از جمله به استانهای زنجان، کردستان، گلستان، البرز، چارمحال و بختیاری و... را نیز بر سرش خراب کرده و درس جانانهای به او داده بودند. بنابراین هنر کانونهای قهرمان در این است که این رزمندگان بومی علاوه بر وظیفهٔ عام خود مترصد شکار لحظات برای ضربه زدن به دشمن نیز هستند.
سون تزو، استراتژیست بزرگ چینی و از ژنرالهای نظامی قبل از میلاد، در آموزشهای خود گفته است: «فرمانده آگاه جنگ، تحرکی را راهبری میکند و با سرعتی عجیب پیشروی مینماید، ضربههایی که میزند بسان برقاند که از «طبقه نهم آسمان» میجهند و شرایطی را فراهم مینماید که بهطور مسلم حاوی یک راهحل سریع باشد» (سون تزو، هنر جنگ، ص ۱۵)
جنگاوران کانونهای شورشی، این «فرماندهان آگاه جنگ» در انقلاب دموکراتیک مردم ایران نیز در بستر رسالت اصلی خود برای شکستن اختناق و راهگشایی برای قیام خلق، به جایی رسیدهاند که «با سرعتی عجیب» وارد عمل شوند و بهمحض اینکه دشمن پلید میخواهد قدری اوضاع را آرام و عادی نشان داده و به مزدورانش روحیه بدهد «بسان برق» بر سرش فرود میآیند و نقشههایش را نقش بر آب میکنند.
این شبکه مقدس مردمی و پارتیزانی هر چه گستردهتر باد!