منشأ قیام سه ماه اخیر در ایران کجاست؟ چه عواملی با هم جمع یا درهم ضرب میشوند که ناگهان خیزشی اجتماعی بهوسعت۲۸۰ شهر ایران شعلهور میشود؟ چه پتانسیل انگیزشی یا ذخیرهٔ انرژی در بطن جامعهٔ ایران وجود دارد که با وجود انواع سرکوب، حجم گستردهٔ دستگیری و تداوم کشتار معترضان، این قیام سه ماه استمرار مییابد و متوقف نمیشود؟ آیا قیامی با گسترهٔ انرژیِ آزادیخواهی و تکثیر مطالبهٔ سرنگونی در سراسر کشور، حتی با سنگینترین سرکوبها خاموش میشود و از بین میرود؟
آیا منشأ قیام سه ماه اخیر، فضای مجازی و تبلیغات مخالفان جمهوری اسلامی است؟ جمهوری اسلامی که بهقول خودش نزدیک به یک میلیون ارتش سایبری بر روی اینترنت دارد و باز بهقول پاسدار احمد وحیدی وزیر کشور کابینهٔ گماشتهٔ ولیفقیه: «فضای مجازی بهطور کامل فیلتر میشود» (تسنیم، ۲۴آذر ۱۴۰۱).
منشأ قیام جاری در ایران نه در فضای مجازی و هشتگ و تبلیغات، که در کف زمین، بهغایت مادی و عینی و برآمده از سه عامل مبنایی و مرتبط با هم است: آزادیخواهی در مقابل تمامیتخواهی و استبدادگری، برابریطلبی در مقابل زنستیزی و عدالتجویی در مقابل کلانچپاولگری بیهمتا در تاریخ ایران است.
این سه عامل در این ۴۴سال بهطور مداوم عمقیافته، دامنه گستردهاند و اکنون چونان خشم آتشفشانی از اعماق برآمده و در سراسر کشور تکثیر شدهاند. حالا بگذار اتاق فکر نظام ولایی هر چه میخواهد دستگیر کند، تهدید کند، قتل کند و دود و دم در هوا بپراکند. این سه عامل همچون سه ریشهٔ گسترشیافته در سراسر ایران به هم تنیده، یکپارچه شده و یک خواسته را نمایندگی ملی و مشترک میکنند: نفی تمامیت نظام تمامیتخواه جمهوری اسلامی با شاخص سرنگونی محتوم آن.
قیام فعلی ایران از چنین فاز یا مرحلهیی عبور کرده است. فراز و نشیب و اوج و فرودش شامل قانونمندیِ تمامی انقلابهای بزرگ شده است که دیگر هیچ قدرتی را توان سرد و خاکستر کردنش نیست.
آن پتانسیل انگیزشی یا ذخیرهٔ انرژی که سوختبار این جنبش است، پیوند یافتن آرمان آزادی و برابری با خون و نفس قیامآفرینان کف خیابان، زندانیان سیاسی این قیام و مزارآبادهای شقایقهایش است. فقط کافیست به ادبیات بالنده در ترانهها و شعارهای برآمده از این قیام که فریاد شعور تاریخی یک جامعه هستند، توجه شود تا تعادل رقمخورده بین جامعهٔ ایران و حاکمیت ملایان بهدرستی درک شود. همان مبنایی که از خامنهای تا کابینهٔ گماشتهاش و تا دستگاه تبلیغاتی نظام هرگز توان و شعور درکش را نداشته و ندارند و هنوز نتوانستهاند مبانی و پتانسیل و انرژی این قیام را بشناسند و تحلیل کنند. از این روست که پاسدار احمد وحیدی با توسل به توهم همهٔ نوچههای دیکتاتورها و برای خوشآمد دلخالیشدههای بسیجی و سپاهی نظام، در جمع طلاب و روحانیان حوزه علمیه خراسان جنوبی میگوید: «ماجرای اغتشاشات کشور با در میدان بودن انقلابیون از بین رفت» (تسنیم، ۲۴آذر ۱۴۰۱).
با احتساب ادبیات وارونهٔ همهٔ دیکتاتورها و ملازمانشان در توصیف واقعیتهای انقلابها و قیامهای آزادیخواهان، معلوم میشود که منظور یک پاسدار نظام آخوندی از «انقلابیون»، مشتی جلاد و دژخیم نانخور حکومت است که مردم ایران سه ماه است آنها را به دنیا معرفی کردهاند: «بسیجی، سپاهی! ــ داعش ما شمایی» و نیز صفت تمام بهاصطلاح «انقلابیون» نظام را اعم از لباس شخصی، پاسدار، بسیجی و نیروی انتظامی، فریاد زدهاند: «بیشرف! بیشرف! بیشرف!».
آنچه که تبار دیکتاتورها و نوچههایشان از درک آن عاجزند، این واقعیت مادی و زمینی و قانونمند است که وقتی منشأ و خواستگاه یک قیام یا انقلاب با روح، جان، ضمیر، قلب و نیاز روزمرهٔ مردمیپیوند خورد، دیگر «از بین رفتنی» نیست. شعلهییست که گاه زبانهاش از شهر به شهر بههم میرسد و گاه بر اساس قانونمندی قیامها و انقلابها، موج سینوسی دارد و دوباره به فراز میآید.
منشأ سرنگونیطلبی و خواستگاه آزادیخواهی در همین سه ماه از روح، ضمیر، جان، قلب و نیاز جامعهٔ ایران عبور کرده است. چنین شده است تعادل هرگز بازگشتناپذیر به قبل از ۲۵شهریور ۱۴۰۱. نبرد میان این جامعه علیه حاکمیت ولایت فقیهی از چنین عمقی برخوردار شده است که هدف اخراج اشغالگران فقاهتی از مرز پرگهر ایرانزمین، هم تاکتیکهایش را تعیین و انتخاب میکند و هم استراتژیاش را پیش میبرد.