به خاطر عملکرد ضدمردمی حاکمیت آخوندی و بهدلیل فقر تحمیلی از جانب آن بر مردم و راندن اکثریت قریب به اتفاق آنها به زیر خط فقر، مهاجرت در ایران به یک امر عادی تبدیل شده است.
به همین خاطر مهاجرت به خارج کشور و مهاجرت در داخل کشور همه ساله رو به افزایش است.
مردم آنچنان از وضعیت سرکوب و فقری که رژیم بر آنها تحمیل کرده عاصی و ناراضیاند که در سالهای اخیر اقشار بیشتری از آنها به خارج مهاجرت میکنند.
وضعیت طوری است که به اذعان بهرام صلواتی مدیر رصد خانه مهاجرت و بر اساس آمار سال ۹۵این نهاد حکومتی، سی درصد مردم تمایل به مهاجرت و زندگی در کشور دیگری دارند.
پیشبینی این مهره حکومتی این است که در شرایط اقتصادی کنونی و با توجه به بحران اقتصادی میزان مهاجرت بالاتر برود.(روزنامه شهروند ۱۴مرداد ۹۸)
طی چهار دهه گذشته بهخصوص در سالهای اخیر، مردم فقر زده روستایی نیز به دلیل فقر، بیکاری و مشکل بیآبی و در جستجوی زندگی بهتر، بهطور گستردهیی از روستاها و شهرهای کوچک به کلانشهرها و حاشیه آنها مهاجرت کردند.
خالی شدن روستاها و متورم شدن حاشیهٔ سیاه فقر در اطراف شهرها، از عوارض مهاجرت روستاییان به شهرها و حاشیه آنها از عواقب این مهاجرت است.
رشد مهاجرت مردم از روستاها به شهرها باعث تخلیه بسیاری از روستاها و رشد جمعیت شهری شد، به حدی که جمعیت شهری ۷۵درصد رسیده و حدود۲۵درصد جمعیت کشور در روستاها به سرمیبرند.
در شرایطی که جمعیت روستایی کشور در سالهای اول بعد از انقلاب سال ۵۷پنجاه درصد بود.
مهاجرت روستاییان به شهرها طوری افزایش یافته است که بهگفته معاون توسعه روستایی دفتر ریاست جمهوری رژیم حدود ۳۳هزار روستا و آبادی در کشور خالی از سکنه شدهاند(خبرگزاری ایرنا ۱۶فروردین ۹۶)
سیر صعودی حاشیهنشینی که خود به یک بحران بزرگ تبدیل شده است بیارتباط با موج مهاجرت روستاییان به شهرها نیست.
اکثر حاشیهنشینان شهرها بهویژه کلانشهرها روستائیانی هستند که روزگاری بهدلیل داشتن زندگی بهتر روستاها را ترک کرده، اما در شهر بهدلیل فقر مفرط و نداشتن سرپناه مجبور به حاشیهنشینی آنهم با شرایط بسیار دشوار و بدون برخورداری از بسیاری خدمات شهری شدند.
بنا براین اکثریت قریب به اتفاق مردم فقیر مهاجر روستایی در کلانشهرها روزگار خوشی ندارند، و همواره با فقر و تنگدستی، بیکاری، بیمسکنی و... دست به گریبان هستند.
آنها در حاشیه شهرها و کپرها با انواع محدویت نظیر نداشتن آب، برق، مدرسه، درمانگاه مواجه هستند و آنانی هم که شغلی پیدا کردهاند دخلشان به خرجشان نمیرسد.
این مردم اضافه بر فقر و ناداری متحمل انواع بحرانهایی هم شدهاند که حکومت آخوندی بر جامعه تحمیل کرده است. بر اساس آمار وزارت کار دولت روحانی در سال ۹۷حدود ۷۱۱هزار نفر در داخل کشور مهاجرت کردهاند و عمده دلیل مهاجرت این افراد در جستجوی کار و اشتغال بوده است.
تاکنون مهاجرت در داخل کشور از روستاها به شهرها خصوصاً کلانشهرها، و از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگتر و کلانشهرها بود.
اما وضعیت مهاجرت، حالت معکوس پیدا کرده و این مردم کلانشهرها هستند که بهدلیل فقر و افزایش هزینه زندگی خصوصاً هزینه مسکن در یک مهاجرت معکوس به روستاهای زادگاه خود میروند.
وضعیت فقر و فلاکت مردم در شهرها طوری است که بر اساس گزارش مرکز آمار یکسوم مراکز استانها دارای خالص مهاجرت منفی هستند.
بر اساس این گزارش شهرهای تبریز،اصفهان، قزوین، خرمآباد، اراک، اهواز، زاهدان، تهران، ساری و بجنورد دارای خالص مهاجرت داخلی منفی هستند و مهاجرت داخلی در جهت کاهش جمعیت این شهرها بوده است.(خبرگزاری ایرنا ۱۹تیر ۹۸)
در زمینه مهاجرت مردم از تهران و کرج روزنامه جهان صنعت ۲۶مرداد ۹۸نوشت: « در ماههای گذشته بسیاری از اقشار مجبور شدند بهدلیل فاصله قیمتی که بین مسکن در کلانشهرهای تهران و کرج با مجموعه شهرهای اطراف آنها ایجاد شده به شهرهای اقماری مهاجرت کنند».
بر اساس گزارش خبرگزاری ایرنا به نقل از رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی استان تهران، پیش از این مهاجرت به سمت شهر تهران بود اما بهدلیل مشکلات اقتصادی، مهاجرت از پایتخت به سمت شهرستانهای این استان تغییر جهت داده است در حالی که این مناطق با مشکلات و چالشهای زیرساختی مواجه هستند.(خبرگزاری ایرنا ۷مرداد ۹۸)
یک کارشناس حکومتی در زمینه اقتصاد مسکن نسبت به بروز یک مهاجرت بزرگ از کلانشهرها و شهرهای بزرگ به حاشیه شهرها و سکونتگاههای غیررسمی هشدار داد.
این کارشناس حکومتی دلیل این امر را بحران اقتصادی و فقر روزافزون مردم نامید، از طرفی سال به سال هم بر میزان اجاره نشینی افزوده میشود چرا که « بازده اقتصادی کافی در بازار اجاره برای بخش گروههای کمدرآمد و متوسط جامعه وجود ندارد».(خبرگزاری تسنیم ۳خرداد ۹۸)
واقعیت این است که در شرایط کنونی مهاجرت معکوس برای اکثریت مردمی که از کلانشهرها به حاشیه شهرها، شهرهای کوچک و روستاها مهاجرت میکنند توأم با پذیرش ریسک و خطر است.
در وضعیتی که در شهرهای کوچک و روستاها شغل کافی وجود ندارد، مهاجرت مردم از کلانشهرها نمیتواند تغییر مثبتی در زندگی و معیشت آنها بهوجود آورد.
تبعات مهاجرت مردم از کلانشهرها به شهرهای کوچک و روستاها این است که مردم در این شهرها و روستاها با فقر مطلق زندگی کنند.
زاهدان یکی از کلانشهرهایی است که در آن مهاجرت معکوس شروع شده است، مردمی هم که به آن شهر مهاجرت کردهاند، بهدلیل فقر و بیکاری، مشکلات کمبود آب و...بوده است.
اکنون که مردم این شهر به شهرهای کوچکتر یا روستاها مهاجرت میکنند، وضعیت اشتغال، کمبود آب و... در آنها بهمراتب بدتر از قبل است.
وضعیت در تمامی استانها با کمی اختلاف مشابه وضعیت در منطقه سیستان و بلوچستان است.
مردمی هم که از روستاهای استانهای دیگر به مراکز استان مهاجرت کرده به همان دلیلی که مردم بلوچستان به زاهدان مهاجرت کردهاند به مراکز استان خود مهاجرت کردهاند.
در آن استانها نیز وضعیت روستاها و شهرهای کوچک طوری نیست مردم بازگشته به آنها بتوانند در رفاه و آسایش باشند.
بلکه اگر وضعیت در این روستاها بدتر از مراکز استان نباشد بهتر از آنها نیست، ضمن اینکه بسیاری از روستاها خراب شده و امکان زندگی در آنها وجود ندارد.
بسیاری از روستاها بهلحاظ عمرانی دارای زیرساختهای لازم نظیر آب و برق، مدرسه و درمانگاه نیستند و نه تنها ظرفیت پذیرش جمعیت بیشتر را ندارند، بلکه خدمات آنها برای جمعیت فعلی نیز کافی نیست.
نظام آخوندی هرگز نمیتواند ظرفیت لازم برای یک زندگی بهتر برای مردم مهاجر ازشهرها به روستاها را فراهم کند.
بنابراین زندگی آینده مهاجرین از کلانشهرها در شهرهای کوچک و روستاها توأم با فقر و بیکاری و بحران خواهد بود.
و با این شرایط هیچ راه و چارهای جز اعتراض و خیزش علیه حاکمیت سرکوبگر و فاسد ولایتفقیه و جایگزین کردن آن با حکومتی مردمسالار پیش روی مردم وجود ندارد.