در حالی که خامنهای در حال حذف اضافیها، دست و پا گیرها، نخودیها و ناهمخوانها برای یکدست کردن نظام آخوندی است.
در حالی که انتخابات ۱۴۰۰ حساسترین نمایش انتخابات نسبت به قبلیهاست و یک سرفصل مهم و تعیینکننده در حیات این رژیم محسوب میشود.
در حالی که بهدنبال یک کاندید مشخص از باند خودش برای گزینهٔ ریاستجمهوری است و میخواهد با آن و در همدستی با قضاییهٔ سرسپرده و مجلس گوشبهفرمان با بحران درونی رژیمش مقابله کند.
در حالی که اعلام کرده نمیخواهد نمایش انتخابات دوقطبی شود.
در حالی که شورای نگهبان ارتجاع برای کنترل این نمایش از ماهها قبل خیز برداشته و فراتر از نظارت استصوابی و غربال کاندیداها، دست به قانونتراشی و مصوبهسازی زده است و آشکارا تحت عنوان «اعلام معیارهای و شرایط لازم برای تشخیص رجل سیاسی، مذهبی و مدیر و مدبر بودن نامزدهای ریاست جمهوری» گفته است، کسی را بهجز آنچه ولیفقیه مشخص کرده، به این نمایش راه نخواهد داد.
در حالی که همهٔ سوتهدلان و سماق مکندگان قدرت و دستاندرکار جرم و جنایت همین رژیم بهخوبی میدانند اینبار سهمی به آنها نخواهد رسید.
در حالی که خودشان مینویسند: «تحریک و تشویق مردم برای حضور در پای صندوقهای رأی به چیزی شبیه معجزه نیاز دارد. در واقع انتخابات این دوره ریاستجمهوری ایران از منظری بیش از یک انتخابات، بهمثابه یک رفراندوم هم تلقی میشود؛ لذا شرکت یا عدم شرکت در آن باید با درک و پذیرش این پیش فرض باشد» (آرمان. ۱۵اردیبهشت ۱۴۰۰).
و میافزایند: «در اینکه جمهوری اسلامی بهعنوان یک نظام سیاسی با توجه به مشکلات عدیده داخلی و خارجی و عملکرد ۴۰ساله خود با بحران مواجه است، تردیدی وجود ندارد. این بحران با کاهش محسوس مشارکت مردم در انتخابات میتواند در کنار چالشهای متعدد مشکلات ایران، سبب بحران از منظر درونی و بیرونی شود» (همان منبع).
در حالی که مردم ایران سالهاست از ناجمهوری آخوندی و باندهای تشکیل دهندهٔ آن عبور کردهاند.
در حالی که اعتقاد عمومی بر این است که تنها راه نجات ایران و ایرانی از کف خیابانها میگذرد.
در حالی که گزینهٔ سرنگونی استبداد دینی بیشازپیش مقبولیت عام مییابد.
در حالی که از هماکنون با اینکه کاندیداهای اصلی مشخص نشده، مردم تمایل خود را برای تحریم سراسری نمایش انتخابات آشکار ساختهاند.
در حالی که...
اما در این میان شاهد جنب و جوشهایی در بین مهرههای چندبار سوخته و جزغاله شدهٔ اصلاحات قلابی برای تجویز نسخههای تکراری و مضحک برای نجات اصل نظام از خطر سرنگونی هستیم. آنها موس موسکنان، پوزه به پر و پای ولیفقیه میمالانند تا سهمی از تکه استخوان پوسیدهٔ قدرت را در این وانفسا بهدست آورند؛ غافل از آنکه خامنهای سخت در فکر آن است که عمامهٔ خود را بچسبد که توفان وزیدهٔ قیام آن را از جا نرباید.
«تحولخواهی»! در سبد حذفشدهها
عباس آخوندی، مهرهٔ رانده از قدرت و پرتاب شده به سبد حذفشدهها یکی از آنهاست. او که دیر آمده و زود میخواهد نتیجه بگیرد سرنوشت خود و دیگر اعضای باند مغلوب را در یک دوراهی خلاصه میکند:
«اینک دو گفتمان فراروی این جبهه است. یکی گفتمان تحولخواهی مبتنی بر صورتبندی درست مسألههای ایران در وضعیت کنونی و ارائه طرحوارهای برای خارج ساختن ایران از تنگنای سیاسی در درون و در صحنهٔ بینالمللی و گشودن پنجرهای به سمت عدالت، توسعه و آزادی است و دیگری حرکت در حاشیه قدرت و تندادن به وضع موجود میباشد. واقعبینی حکم میکند که راهبردهای اتخاذی مبتنی بر ظرفیت قانون اساسی و ظرفیتهای واقعی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و مالی کشور باشد» (خبرآنلاین. ۱۴اردیبهشت ۱۴۰۰).
طرحوارهٔ دگردیسی!
«طرحواره»! چیست؟ تا این باند با توسل به آن از لولیدن کرموار «در حاشیهٔ قدرت»! دگردیسی پیدا کند؟
ادامهٔ آن را میخوانیم:
«از لازمههای کارآمدی دولت در ایران شکسته شدن شدت تمرکز موجود و پذیرش نظام حکمروایی شهری ذیل نظام حکمروایی ملی و تحول شهرداریها به دولتهای محلی زیر دولت ملی است. در غیاب این فهم هویتهای محلی، رقابتپذیری شهری و ایجاد شرایط برای بسط دموکراسی ناممکن میشود. در انتخابات ۱۴۰۰ با پیگیری همزمان این هدف و هدف دموکراسی ملی باید بین انتخابات شوراها و ریاستجمهوری همافزایی ایجاد کرد».
آن یکی خر داشت و پالانش نبود
یافت پالان گرگ خر را در ربود
کوزه بودش آب مینامد بهدست
آب را چون یافت خود کوزه شکست.
این باند شیاد و شارلاتان هنگامی که «گفتوگوی تمدنها» را گز میکرد و از «آرمانشهر» ادعایی در زیر قبای ولایت فقیه دم میزد، جز به افتخار «تدارکاتچی» نظام بودن دست نیافت، حال...
***
این همان مرگ و آنتروپی تاریخی است که سراپای استبداد دینی و باندهای به ته خط رسیدهٔ آن را در بر گرفته است. مرگی که هیچ نسخهای نمیتواند سیر قهری آن را متوقف کند یا بهعقب برگرداند. رأی مردم ایران به چنین استبدادی سرنگونی است و در موعد مقرر صادر خواهد شد.