«این شهر چه زیبا و دیدنی است، ولی من امروز به چیز زیباتری فکر میکردم؛ به این زنان و مردان دوست داشتنی و روح شاداب و نیرومندشان. در چشمهایشان برق عجیبی میدرخشد»(۱). و حامی دیگر مقاومت(۲)، در تایید صحبت آن خانم میگوید: «من هم امروز از صبح، محو نگاهها و برق چشمهایشان شده ام» و ادامه میدهد: «باورکنید اگر دستگاهی بود که برق چشمها را به الکتریسیته تبدیل میکرد، شما در اینجا صاحب یک نیروگاه بزرگ میشدید!» وخانم سویسی انگار که لحظهٔ مناسبی را برای گفتن آنچه در ذهنش میگذرد پیدا کرده باشد میگوید: «راستش من تصوراتی در ذهنم داشتم ولی خجالت میکشیدم بیان کنم. میدانید از اینکه شما به سلامت از لیبرتی به آلبانی آمدید و جانتان نجات پیدا کرد، خیلی خیلی خوشحال شدم، با این وجود یک احساس متناقضی هم داشتم که نمیدانم چگونه بگویم. راستش را بگویم یک جوری دلم میخواست شما همانجا میماندید! لابد تعجب میکنید که چرا؟!. ببینید آرزویم این بود که سیمای قهرمانانهتان دست نخورده باقی بماند. خوب مگر حالا اتفاقی افتاده یا چیزی عوض شده؟ نه، نه، اینها تصورات ذهن من بود. پیش خودم فکر میکردم شما با آن بلاهایی که آخوندها در اشرف و لیبرتی بر سرتان آوردند؛ از موشکباران و حمله با زرهی و هاموی و تیروتبر گرفته تا محاصرهٔ پزشکی و جنگ روانی با بیش از ۶۰۰بلندگو وو... و خلاصه همهٔ زجرها و شکنجههایی که در آن ۱۴سال در معرضش بودید حتماً شما را به آدمهای رنجور و عصبی و خسته و بیحوصله تبدیل کرده که توان دوست داشتن را هم از دست دادهاید. نمیخواستم تصویر زیبایی که از قهرمانان مقاومت در ذهنم داشتم، خشی بردارد و با این واقعیت تلخ مخدوش شود.ولی وقتی شما را در اینجا دیدم، متوجه شدم که شما چقدر فراتر از آن تصویر رویایی من هستید. واقعاً چشمهایتان با آدم حرف میزند و نشان میدهد که خیلی هم قهرمانتر از گذشته شدهاید. امروز مرد مجاهدی را دیدم که داستان تیرخوردن و جراحتش را آنچنان با خنده و بذلهگویی تعریف میکرد که انگار نه انگار دارد یک واقعیت بسیار تلخ را روایت میکند».
همین خانم وقتی در دیداری دیگر توسط یکی ا ز اشرفیها بهخاطر حمایتهایش و به خاطر سخنان زیبایش مورد قدردانی قرار گرفت، با تواضع گفت: «حمایت از شما برای من یک امر عادی است. شما در هر کشوری بگردید، آدمهایی مثل من را پیدا میکنید. ولی من هر چقدر بگردم کسی مثل شما پیدا نمیکنم».
داستان درخشش چشمها را مالکوم فاولر(۳) شخصیتی که از دوران جوانی، پشتیبان ویار مقاومت بوده، اینطور گواهی میدهد: «در این مبارزه باشکوه، من در چشمان شما، عزم شما، فداکاری شما و بینش شما را میبینیم و میدانم که شما پیروز خواهید شد. شما دوباره روح ایران را بهدست خواهید آورد». فاولر سپس در حالی که از خود اشرف ۳بهعنوان «پیروزی» یاد میکرد، افزود: «ما باید بر روی این پیروزی که اشرف۳نام دارد، چیزهای بیشتری را بنا کنیم. ما باید از این پیروزی استفاده کنیم تا برای رسیدن به دموکراسی واقعی و برابری پافشاری کنیم و شما کمک خواهید کرد تا همهٔ ما گام بلندی بهسمت صلح جهانی برداریم».
کم کم این سؤال در ذهنها فعال میشود که این نیروی فوقالعاده که از آن صحبت میکنند و برقش در چشمها میدرخشد چیست؟! و منبعش کجاست؟!
لورانس فلمن ری یل(۴) به این سؤال پاسخ میدهد: «نیروی امید». نیرویی که منبعش یک جمع منسجم با آرمان مشترک در نبرد سرنگونی است». لورانس ادامهمیدهد: «جامعه اشرف۳منبع امید و مرکز بیبدیل مقاومت برای برچیدن این رژیم است و شما الگویی ستایشانگیز برای ما هستید».
در این نقطه اسقف گایو(۵) رشتهٔ سخن را به دست میگیرد. او بیدرنگ بحث را به ریشه برده،
با تحلیلی کارشناسانه به کالبد شکافی این سرچشمهٔ امید و اقتدار مجاهدین میپردازد. اسقف ژان گایو یار دیرین مقاومت، پس از دیدارش با زنان و مردان اشرفی، تصویری را که به گفتهٔ خودش از یک اشرفی(رزمنده مقاومت)ترسیم کرده به اشتراک میگذارد؛ تصویر انسانی که توانسته بسا فراتر از معمول، انرژیها و نیروهای خلاقهاش را آزاد کند و توانمندیهای فوقالعادهاش را شکوفا سازد؛ آری این تصویر یک انسان «رها» است. «به یاد دارم زمانی در یک نمایشگاه پیشرفتهای تکنولوژی لیزر در پاریس، بزرگترین تصویر جهان را مشاهده کردم. به راستی ابهت و شکوهی مافوق تصور داشت». و حالا اسقف گایو تصویر انسانی را به اشتراک گذاشته که بلندترین گام را در مقایسه با دیگران برداشته است. اما به راستی او چگونه توانسته این مسیر را بپیماید؟!
ژاک گایو میگوید: «اولین فضیلت رزمندهٔ اشرفی این است که برای دیگران زندگی میکند، برای خلقش زندگی میکند، برای آینده خلقش زندگی میکند. برای خودش زندگی نمیکند، بهدنبال برتری جویی نیست، دنبال نشاندادن خود نیست. خیر! او فردی فروتن است که برای دیگران زندگی میکند. و این امری خارقالعاده است که بهندرت دیده میشود». او سپس با احساسی پرشور میافزاید: «راستی که اشرف۳و همهٔ کارهایی که برای تغییر شکل و آباد ساری این بیابان کرده اید، خارقالعاده است.، اما آنچه بیشتر چشمم را میگیرد تغییراتی است که در خودتان میبینم. اکنون شما به راستی رزمندگان دیگری شدهاید. و این بسیار تحسینبرانگیز است. شما رزمندهٔ مقاومتید و رزمندهٔ مقاومت برای «آزادی» میجنگد، چیزی که شما آن را همواره تکرار میکنید».
اسقف گایو سپس در یک بحث کارشناسانه، به تشریح این واقعیت میپردازد که «آزادی» و«رهایی» چگونه خلاقیتهای آدمی را بارز و شکوفا میکند. او نخست پدیدهٔ «ترس» را بهعنوان عنصر ضد آزادی و قفل کنندهٔ انرژیهای آدمی وارد بحث میکند: «همانطورکه میدانید، وقتی میترسیم، فردی فاقد آزادی هستیم. وقتی میترسیم، در بند خودمان هستیم. از دستگیری میترسیم، از اسیر شدن، از درد کشیدن، ترس از شکنجه، ترس از ترک خانواده، ترس از دستدادن، ترس از مرگ، ترس از اینکه خودت باشی. تمام این ترسها دست و بال ما را میبندد و مانع این میشود که توانمندیهایمان را شکوفا و بارز کنیم. پس آن که زندگیش برای دیگران است، آن که از خودش نمیچیند و به خودش فکر نمیکند، از چیزی نمیترسد و از این ترسها رها شده است و بنابراین با آزادی عجین و آشنا گشته است. و درست در همینجاست که عنصر جدیدی خلق میشود. این خلق جدید چیست؟! ترساندن دشمن. عجبا! وقتی آزاد و رها نیستیم خودمان میترسیم و وقتی آزاد شویم، میترسانیم. انسانهای آزاده، دیکتاتورها و حاکمان ظلم را میترسانند. اما انسانهای آزاد و رها در کل جامعه زیاد نیستند. اما شما آزادید، بله شما آزادید! ».
و اکنون بحث هر چه بیشتر به عمق رفته و راه به مبانی ارزشها میبرد. ارزشهایی که اریک وروو(۶) آنها را برای نبرد با دیکتاتوری مذهبی بسیار ضروری میداند: «دوستان عزیزم شما در این مبارهٔ دراز مدت، نشان دادید که حامل ارزشهای انسانی هستید که این ارزشها برای مقاومت در برابر یک دیکتاتوری مذهبی بسیار ضروریست و شما بدینصورت به گسترش این ارزشها کمک کردهاید. ما شاهد مقاومت شما در زیر موشکهای رژیم آخوندها و مقاومتتان در برابر شکنجه سفیدی بودیم که آنها به شما تحمیل کردند و دیدیم که شما چگونه توطئههای این رژیم را درهم شکستید. حامیان سیاست استمالت تلاش داشتند شما را با وعدههای فریبنده بهزانو درآورند، آنها همزمان چشمهایشان را بر روی جنایتهایی میبستند که شما قربانی آن بودید. اما آنها شکست خوردند».
اریک وروو با اشاره به تظاهرات و اعتراضات مردم ایران و فعالیتهای کانونهای شورشی و مقاومت سازمانیافته مجاهدین، میگوید: «بهیمن شما مطمئنم که دیکتاتوری سقوط خواهد کرد و مردم ایران به آزادی خود دست خواهند یافت».
سپس مارک فالکه(۷) بحث ارزشها را با بیان شیوا و صمیمیاش از یافتن پاسخ یک سؤال شروع میکند. او پس از دیدارش با زنان اشرفی و شنیدن شمهای از شهادتها و قهرمانیهای آنان، میگوید: «من از خودم و ما از خودمان سؤال میکنیم که چرا شما اینقدر قوی هستید؟ و راز پیروزی شما چیست؟ امروز فهمیدم که این بهخاطر از خود گذشتگی شماست. از خواهری شنیدم که برای او مهمتر این است که کاری برای دیگران بکند تا برای خودش. برای او دوستداشتن دیگران مرجح است تا اینکه خودش را دوست داشته باشند. بنظرم این آن چیزی است که نهایتاً باعث پیروزی شما خواهد شد. زیرا رژیم ایران کاملاً عکس آن عمل میکند و بنابراین دوام نخواهد آورد. یک رژیم سرکوبگر نمیتواند دوام بیاورد. من دیگر نمیگویم شما قربانیان آن رژیم هستید، چون اکنون تقریباً بر آن رژیم پیروز شدهاید. زیرا مبارزه شما یک مبارزه معنوی(آرمانی) است. شما نمونه هستید و بهخاطر ارزشهایتان پیروز خواهید شد. اما ارزشهای شما کدامند؟
اولین ارزش در شما صداقت است. شما افراد صادقی هستید، افراد درستکاری هستید. شما صبورید، شما به دیگران عشق میورزید و شما بسیار شجاعید. وقتی صحبت از جنگ به میان میآید، شما جنگاورید. اگر اجازه بدهید میخواهم بگویم شما جنگاوران واقعی نور هستید و نور همیشه بر تاریکی پیروز میشود. این قطعی و محتوم است که شما بهدلیل پایهها و مبانی که از آن برخوردارید و به یمن ارزشهایی که از آن دفاع میکنید، پیروزیتان در آینده قطعی است.
مردم ایران در انتظار یک حاکمیت درستکار هستند. آنها از فساد بیزارند و کسانی مانند شما را میخواهند. شما برای ایران و برای مردم ایران یک نعمت واقعی هستید و من فکر میکنم سرانجام پیروز خواهید شد، نمیدانم چه زمانی، ولی فکر میکنم طرحهایی در آسمانها هست تا مسیر را برای پیروزی شما آماده کند. پس زنده باد ایران آزاد، زنده باد آزادی، زنده باد مردم ایران».
ارزشهای متبلور در مجاهدین، سوژهٔ انگیزانندهایست که توسط شخصیتهای بسیاری گفته و نوشته شده و مورد بررسی قرار گرفته است. ان فرا(۸)،یکی از همانهاست. او که آشنائیش با مجاهدین از سالهای ۲۰۰۰در پارلمان اروپا شروع میشود صحبتش را با ستایش از عزم جزم و مایهگذاری مجاهدانی آغاز میکند که در آن سالها برای قانع کردن شخصیتهای اروپایی نزد آنها میرفتند، پارلمانترها اغلب یا وقت نداشتند یا به حرفها گوش نمیدادند و خیلی باور نداشتند.این علاوه بر خشونت و شکنجه و بر انبوه اخبار دروغین و شیطانسازی و کارزار نفرتی بود که رژیم علیه مقاومت شما به راه انداخته بود که به نوبه خود این نبرد را دشوارتر میکرد. آن فرا اما ناگهان به مشاهدات همین امروز خود بازمیگردد: «ظهر امروز اما برایم تاریخ جدیدی آغازشد، تاریخی بسیار قوی که هنگام ناهار با زنان جوان مجاهد کلیدخورد. آنها به جنبش دانشجویی ساله ۱۹۹۹اشاره میکنندکه موتور محرک و انگیزشی برای پیوستن و تعهدشان نزد مقاومت ایران بود. خانم رجوی هم پیشتر دربارهٔ آنها گفته بود که زنان و جوانان برای ما ادامه دهندگان مسیر هستند و اینکه مطمئن باشیم در پشت سرمان بذرهایی را پاشیدهایم که به مبارزه ادامه خواهند داد». ان فرا با ستودن عزم جزم آن زنان جوان برای استمرار مبارزه، به برخورداری آنها از روحیه جمعی و روحیه فداکاری برای پیشبرد جمعی کارها و برای قدرتمندتر شدن در کنار یکدیگر یاد میکند. ان فرا افزود: «معتقدم باید (نبرد آنها) را بهرسمیت شناخت و من بهواقع آنرا مورد ستایش قرار میدهم و احساس میکنم همهچیز بهخوبی پیش خواهد رفت».
پائولو کازاکا(۹) یار صمیمی مقاومت و مجاهدین از اشرف یک تا اشرف ۳ضمن اشاره به پایداری و خلاقیت شگفتانگیز مجاهدین در اشرف و لیبرتی، میگوید: «اما هیچچیز جای این را نمیگیرد که از نزدیک شاهد آن چیزی باشیم که شما در اشرف و یا در اینجا در اشرف۳ انجام دادید.این بدون شک ثابت میکند که هیچ جنبشی وجود ندارد که با چنین استقامتی، چنین تعهدی و چنین ظرفیتی، با رنجها روبهرو شود و بر آنها چیره گردد. شما قهرمان هستید و ما باید بگوییم آنهایی که مانند من از این موهبت برخوردار بودند که با شما آشنا شوند و شاهد گوشهای از همه فداکاریهای شما باشند؛ باید فروتنانه بگوییم، شما قهرمان هستید، شما بزرگترین انسانهایی هستید که من تاکنون در طول عمرم شناختهام».
خانم کریستین پرگو(۱۰) از قدیمیترین حامیان مجاهدین میگوید: «در دیدارهای امروزش از اشرف ۳عمیقاً تحت تاثیر قرار گرفته است؛ تحت تأثیر قاطعیت شما؛ قاطعیتی که آنرا به ما نشان میدهید، تحت تأثیر قدرتتان؛ قدرتی که آن را به ما نشان میدهید و تحت تأثیر مشارکتتان در ساخت و ساز جمعی و روزانه اشرف۳قرار گرفتم. آنچه من در ساخت و ساز اشرف۳احس کردم، این است که این، بازسازی قلب مقاومت ایران است که قویتر از همیشه در مکانی که در آن حضور داریم سر بر میآورد. در داستان زندگی هر کدام از شما، آدم جراحتها و زخمهای بر جای مانده از ستم حکومت آخوندی را احساس میکند و در همان حال قدرت شما برای اینکه با هم ایران آزاد را از نو بسازیم».
گفتههای این عزیزان در بارهٔ ارزشهای جاری در مجاهدین و آنچه به چشم دیدهاند را در همینجا با سخنان فیل گلندنینگ به پایان میبریم. با این تأکید که این گفتهها و بیانها تنها و تنها بر مسئولیتهای مجاهدین میافزاید و آنها را به یاد نکردههایشان نسبت به خلق محبوبشان میاندازد.
فیل گلندنینگ(۱۱) با مهر تأیید بر سخنان اسقف گایو میگوید: «اسقف گایو پیش از این گفته بود که شما انسانهای بسیار واقعی بر روی زمین هستید. این حقیقت دارد. شما بر فراز پلتفرم صلح و فداکاری برای دیگران، زندگی کردید و همچنان ادامه میدهید. آنها چیزهای زیادی را از شما دریغ کردند؛ ولی بهرغم این،شما اشرف جدیدی ساختید، شما یک ایران جدید میسازید و به همین گونه، یک جهان جدید میسازید».
فیل گلندنینگ در پایان از کسی نام میبرد که لبخند دائمیاش راز سرشاری اشرفیها و نامش همان نوری است که آنها در برق چشمان اشرفیها شاهدش بودند. هم اوکه با انقلابش سرچشمه والهام بخش همهٔ ارزشهایی است که در این یادداشت به گوشههایی از آن اشاره شده است. و چه زیبا که آخرین جملات فیل گلندنینک، حسن ختام این یادداشت شده است، آنجا که میگوید:
«ما آمدهایم تا در کنار خانم رجوی بایستیم. من یکبار دیگر حرفهای خانم رابینسون نخستوزیر پیشین ایرلند را یادآوری میکنم که بارها گفت؛ وقتی از مریم رجوی میگوییم، داریم درباره شجاعترین زن روی زمین صحبت میکنیم. و ما بسیار مفتخریم که در کنار شما هستیم».
- خانم شهروند سویس از حامیان مقاومت که به بازدید اشرف آمد.
- جنتلمن انگلیسی از حامیان قدیمی مقاومت ایران که به بازدید اشرف آمد
- مالکوم فاولر عضو کمیته حقوقبشر کانون وکلای انگلستان و ولز
- لورانس فلمن رییل، نایبرئیس کمیسیون امور قضایی در پارلمان فدرال سویس
- اسقف ژاک گایو،روحانی(اسقف) مترقی فرانسوی و یار دیرین مقاومت ایران.
- اریک وورو از سویس
- -مارک فالکه نمایندهٔ پارلمان ژنو
- ان فرا از فرانسه
- پائولوکازاکا، نمایندهٔ سابق پارلمان اروپا از پرتقال و دوست دیرین مقاومت
۱۰-کریستین پرگو از سویس، از حامیان دیرین مجاهدین واز دوستان شهید دکتر کاظم رجوی که در همان زمان هم او را در کمپین نجات جان مسعود رجوی از اعدام یاری میکرد.
۱۱-فیل گلندنینگ - رئیس شورای پناهندگان استرالیا