بهرغم جراحی بزرگ خامنهای در شعبدهٔ انتخاباتی سال گذشته و حذف بخشهایی از سرکردگان باند ولایت و مهرههایی مثل علی و صادق لاریجانی برای بالا کشیدن جلاد۶۷ و یکدست کردن هرم حاکمیت، این روزها صدای زدوخورد باندها و مهرههای ولایت یکدست ارتجاع از همهٔ تریبونهای حاکمیت بهگوش میرسد. از مجلس ارتجاع تا جمعهبازارهای رژیم، تا روزنامهها و سایتها و تا رادیو تلویزیون رژیم. گویی همه بهجان هم افتادهاند و بر سر هر مسألهیی با یکدیگر دست بهگریبانند.
دعوا بین مجلس ارتجاع و دولت رئیسی، در داخل خود دولت و بین باندهای موجود در مجلس و حتی بین مجلس و قوه قضاییه و بین سپاه با نهادهای دیگر حاکمیت... گستردگی و شدت این جنگ و جدالها را از اظهارات آخوند پورمحمدی دژخیم هیأت مرگ در قتلعام ۶۷ میتوان دریافت که: «هر روز سر یک مسأله با هم دعوا میکنیم این همه اختلاف، فحاشی، تهمت و کشمکش برای چیست؟ برای خداست؟!».
آری، این جنگ و جدالها برای «خدا» ست همان «بتخدا» ی خمینی و خامنهای و جماعت جنایتکار حاکم که پایههایش بر خون و جنایت و غارت استوار است و البته که این «بتخدا» نمیتواند منشأ وحدت باشد. این «فحاشی و تهمت و کشمکش» بر سر همهٔ مسائل، دلایل روشنی دارد:
نخست، دعوا بر سر سهم قدرت و غارت است که تنها یک نمونهٔ آن، دزدی و اختلاس ۹۲هزار میلیارد تومانی است. که دربارهٔ ابعاد آن سخن بسیار گفته شده و یک نمونهٔ آنکه آخوند حسین میرزایی طی گفتگویی در تلویزیون رژیم (اول شهریور) بازگو کرد، در مورد ابعاد آن کفایت میکند. وی که ظاهراً دستی در گزارش تحقیق و تفحص مجلس دربارهٔ این دزدی داشته است؛ میگوید: «بعضی از این مسئولان میگفتند که ما ۵۰۰سکهٔ بهار آزادی میدهیم که فلان جای تحقیق چطوری مطرح بشود».
تقسیم غنائم در چنین دزدی کلانی، ریختوپاش هم دارد که از جمله برملا شدن تحقیق و تفحص مربوطه است. قالیباف در توئیتر (۲شهریور) خود نوشت: «این گزارش نباید علنی میشد».
اگر چه مبنای دعوا، بر سر تقسیم غنائم است، اما شرط تعیینکننده، وحشت از فضای انفجاری جامعه است که بهخصوص نقش آن را در اظهارات اعضای مجلس ارتجاع و اعتراضات و فاشگوییهایشان علیه دولت روحانی بهوضوح میتوان دید. آنها بهوفور و در هر جلسه مجلس، رئیسی و دولت فلج و ناکارآمد او را آماج اعتراضهای وحشتآلود خود قرار میدهند و اعتراف میکنند که از ترس خشم و اعتراض مردم بهجان آمده جرأت آفتابی شدن در حوزههای بهاصطلاح انتخابیهشان را ندارند. آنها از جمله فریاد میزنند: «آتش زنندگان دیروز برجام چرا با معیشت مردم چنین کردند؟» (رحیمی جهانآبادی ـ سایت تابناک ۲شهریور).
نکته اینجاست که شکست و ناکارآمدی دولت جلاد۶۷ را نه باند مغلوب بلکه دستجات باند غالب و از متحدان و حامیان رئیسی بر سر او میکوبند. تا آنجا کریمی قدوسی از سر دستههای باند خامنهای خطاب بهرئیسی برکناری مخبر معاون اول او را طلب کرده و تصریح میکند؛ «ماندن او برای یک ساعت هم ضرر است» (سایت حکومتی دیدهبان ـ ۲۱مرداد).
بر سر مذاکرات برجام نیز جنگ و دعوا جریان دارد که این بار اساساً در میان باند غالب است. کیهان خامنهای که بهعنوان سخنگوی دلواپسان درون رژیم شناخته میشود، کل توافق محتمل را تخطئه کرده و در شمارهٔ مینویسد: «ادعاها دربارهٔ برجام سراسر دروغ است؛ هیچ تحریمی با این توافق برداشته نمیشود» (کیهان ـ اول شهریور). سخنی که در محتوا، از حملات قبلی کیهان بهروحانی کم ندارد.
دامنهٔ جنگوجدال بهدعوای مجلس و دولت یا دعوا بر سر برجام و... محدود نمیشود؛ یک دعوای نوظهور، این روزها دعوای میان مجلس و قضاییه خامنهای است.
قادری عضو مجلس ارتجاع: با اشاره بهاین دعوا، بر قالیباف خرده میگیرد که «شما میگویید ما با قوه قضاییه هماهنگی میکنیم و جلسات هماهنگی داریم... خب توی این جلسات هماهنگی چه میگذرد، اگر کوچکترین مسأله را ما نتوانیم با قوه قضاییه هماهنگ بکنیم؟!». قالیباف نیز ناگزیر تأیید میکند: «این خوب نیست برای کانون وکلای (قوه قضاییه) که اینگونه رفتار کند».
راستی علت این میزان از گستردگی و شدت «فحاشی و کشمکش»، در هیأت حاکمه یکدست انقباضی-آنهم پس از جراحی و دور انداختن نه فقط رقبای قدیمی بلکه طرد و حذف و ردصلاحیت همپالگیهای باند ولایت- چیست؟
علت، شکست همهجانبه پروژهٔ رئیسی است. خامنهای جلاد۶۷ را از یکسو و یک دژخیم گوشخوار و یک پاسدار «چوب بهدست کف خیابان را، از سوی دیگر آورده و آنها را در رأس سه قوهٔ نظامش گمارد تا نظامش را یکدست کند و از این طریق قیام در تقدیر را مهار کند؛ اما این پروژه بهطور نمایان و غیرقابل انکاری شکستخورده است. این، نه یک شکست سیاسی، بلکه یک شکست استراتژیک در رویارویی یک ساله با جامعهٔ انفجاری و مقاومت سازمانیافته و نیروهای شورشگر انقلابی است.