چرا خامنهای ناگهان سراغ نمادهای تاریخ قدیم ایران و فال گرفتن با موسیقی رفته است؟ مگر نمادها و رخدادهای ایران باستان، قدیم و میانه، در ۴۶ سال گذشته، بخشی از تاریخ ایران نبودند که از خمینی تا خامنهای و تمام دستگاه تبلیغات و آموزشی نظام، علیه آنها میگفتند و مینوشتند؟ خامنهای در خشت روزگار سرنوشت حاکمیت و محاصرهی آن در انواع بحرانهای داخلی و بینالمللی، چه دیده و حس کرده است که هم سراغ نمادهای ایران باستان رفته و هم به نمایشات موسیقی پناه برده است؟
مختصات میان حاکمیت و جامعه را رسانههای حکومتی بالاجبار از منظر هشدار دادن و دلسوزی برای حفظ نظام، بازتاب میدهند. چند نمونه از این مختصات و هشدارها، پرده از علت توسل ولی فقیه و اتاق فکر نظام به این نمایشات برمیدارند. در پس این پرده، جز بنبست و چشمانداز تیره و تار، آیندهی نظام را انتظار نمیکشند.
آخوند رسایی در جلسهی علنی روز ۱۸ آبان مجلس گفت: «در سه دهه گذشته تمام نسخههای اقتصادی غلط بود. این مشکلات اقتصادی تهدیدات امنیتی دارند».
روزنامه جمهوری اسلامی در شمارهی ۱۸ آبان ۱۴۰۴ نوشت: «بر اساس سند چشمانداز بيست ساله، ايران بايد قدرت اول منطقه، برخوردار از عدالت، رفاه، معنويت و توسعهيافتگی باشد. اما اکنون در سال ۱۴۰۴، درمیيابيم که آن اهداف محقق نشده، حتی فاصلهای عميق ميان برنامه و واقعيت پديد آمده است... دولتها از رشد اقتصادی و عدد تورم سخن میگويند، اما جامعه از فرسايش اميد و سرمايه اجتماعی رنج میبرد.»
این روزنامه در مطلبی دیگر با عنوان «از داخل بترسيد»، مختصات میان جامعه و حاکمیت را بهعنوان هشدار بالفعل علیه موجودیت نظام نشان میدهد:
«امروز هشدار را در برابر چشمان خود میبينيم و با گوش جان آن را میشنويم. تهديد، همان آسيبی است که به سراغمان آمده... از بیتوجهی به معيشت مردم بترسيد، از فشارهای روانی وارد کردن به مردم بترسيد، از رشد مفاسد اقتصادی بترسيد، از همه مهمتر از تبعيض و بیعدالتی و ظلم به مردم بترسيد. اينها به داخل آسيب وارد میکنند و بحرانی را به وجود میآورند که نمیتوانيد با آن مقابله کنيد.»
روزنامه سازندگی هم در همین روز در یادداشتی از سیدحسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی، در کنایهیی به ولی فقیه، میرساند که خامنهای مانع اصلی پیش روی نظام است: «کابینه باید مرکز قدرت اداره کشور باشد، اما امروز در حالیکه مسئول اداره کشور است، قدرت در اختیارش نیست.»
این توصیفات نشاندهندهی از این ستون به آن ستون رفتن ولی فقیه برای نگه داشتن نظام با ترفندهای مسخره و مبتذل توسل به نمادهای تاریخ گذشته ایران و نمایشات حکومتی تحت عنوان «کنسرت» است.
کوتاهترین بیان جامع علت پناه بردن حاکمیت به این نمایشات، پیام آقای مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران در ۱۷ آبان ۱۴۰۴ است:
«اکنون خامنهای در حضیض درماندگی و شکست، به شاپور اول دخیل بسته و صورت خود را با اسارت امپراتور روم سرخ میکند و با لودگی آخوندی وعده میدهد که غربیان دوباره در مقابل رژیم “زانو میزنند”.
خواب روزگار مماشات میبیند و با شهردارش در تهران “کنسرت درمانی” پیشه کرده است! اما مشکل این است که با ابتذال حداکثری در این نمایشها نمیتوان جای آب و نان و برق و گاز را برای مردم پر کرد.
تهـران روزی برمیخیزد، آنگاه آخوندها و پاسداران زانو میزنند.»