گرامیداشت جنبش دانشجویی را نمیتوان به یک مناسبت آیینی و یادمانی منحصر کرد و ساده از کنار آن گذشت. ۱۶ آذر یک نشانه سیاسی زنده در حافظه جمعی ایران است؛ نشانهای که هر سال در متن بحرانهای جاری بازتولید میشود و نسبت جامعه با قدرت را دوباره صورتبندی میکند. این روز، نقطه تلاقی حافظه، مقاومت و شرایط سیاسی است؛ نقطهای که در آن گذشته نه بهمثابه خاطرهای منجمد، بلکه بهصورت یک منبع فعال برای کنش رادیکال معاصر احضار میشود.
جنبش دانشجویی در ایران از بدو شکلگیری، یک نیروی سیاسی با کارکرد نظارتی و شورشی نسبت به قدرت بوده است. شورشی نه بهمعنای هرجومرج، بلکه بهمعنای فروپاشاندن نظمهای تثبیتشدهای که بر انقیاد، سکوت و بازتولید اقتدار استوار بودهاند. دانشگاه در این معنا به یک «نهاد ضدقدرت» تبدیل شده است؛ نهادی که بهطور ساختاری با هر شکل از حاکمیت اقتدارگرا در وضعیت تنش دائمی قرار دارد.
تحلیل تاریخ ۷۰ساله جنبش دانشجویی ایران نشان میدهد که عنصر محوری در تداوم آن، پیوند ارگانیک دانشگاه با پروژه ناتمام آزادی در ایران بوده است. دانشگاه همواره محل تولید سوژههای نافرمان بوده؛ سوژههایی که مرزهای ممکنِ سیاست را جابهجا کردهاند. از این منظر، سرکوبهای مداوم ــ از تعطیلی دانشگاهها تا تصفیههای گسترده، از ستارهدارسازی تا امنیتیسازی ساختاری ــ نه نشانه ضعف جنبش دانشجویی، بلکه اعتراف ضمنی قدرت به نقش تهدیدکننده دانشگاه است.
جنبش دانشجویی در دهههای اخیر وارد فاز تازهیی از رادیکالیسم سیاسی شده است. در قیام دی ۱۳۹۶، دانشگاه به یکی از کانونهای فروپاشی گفتمان هژمونیک حاکم تبدیل شد. برای نخستینبار بهصورت گسترده، دوگانه مهندسیشده «اصلاحطلب/اصولگرا» در سطح اجتماعی بیاعتبار گردید. این رخداد، نشانهای از تغییر توازن قوا در سطح ذهنیت سیاسی جامعه بود؛ تغییری که بدون نقشآفرینی مستقیم دانشجویان ممکن نبود.
در قیام ۱۴۰۱، این رادیکالیسم وارد مرحلهای کیفی شد. دانشگاهها به هستههای فعال اعتراض، تولید شعار و بازنمایی فرهنگی مقاومت تبدیل شدند. کنش دانشجویی در این دوره، حامل یک پروژه ایجابی برای بازتعریف سیاست، صدا و فضا بود. تولید گسترده سرودها، آیینهای اعتراض و اشکال نوین همبستگی، نشان داد که جنبش دانشجویی یک نیروی «مولد فرهنگ رهایی» است.
پاسخ حاکمیت به این وضعیت، تشدید سیاستهای انقیادی در قالب پروژه موسوم به «خالصسازی» بود؛ پروژهیی که باید آن را تلاش نظاممند برای استحاله دانشگاه به یک نهاد شبهنظامی–ایدئولوژیک تحلیل کرد. حذف استادان مستقل، جایگزینی نیروهای وابسته به نهادهای امنیتی و حوزوی، جعل مدارک، رانت آموزشی و فروکاستن دانشگاه به ابزار بازتولید ایدئولوژی رسمی، همگی اجزای یک راهبرد کلان برای شکستن پیوند دانش با آزادیاند.
این راهبرد نهتنها به انفعال دانشگاه منجر نشده، بلکه فرآیند رادیکالشدن جنبش دانشجویی را تسریع کرده است. هر چه پروژه انقیاد عریانتر شده، میل به طغیان نیز سازمانیافتهتر گشته است. امروز در دانشگاههای ایران، آنچه در جریان است یک منازعه تمامعیار میان ۲منطق متضاد است: منطق «دانش بهمثابه نیروی رهایی» در برابر منطق «دانش بهمثابه ابزار سلطه».
در این بستر، نقش پیشتاز جنبش دانشجویی واجد معنایی تازه شده است. پیشتاز بودن بهمعنای توان واقعی در عامسازی اعتراض، اتصال میان خیزشهای پراکنده و تبدیل نارضایتیهای موضعی به افقهای سراسری است. دانشگاه آزمایشگاه پیوسته سیاست شده است؛ محلی که اشکال نوین مقاومت پیش از آنکه در مقیاس ملی گسترش یابند، در سطح دانشجویی آزموده میشوند.
تلاش نظام برای تبدیل دانشگاه به گورستان ــ از طریق امنیتیسازی فضا، حضور سازمانیافته نهادهای نظامی و کنترل ایدئولوژیک محتوا ــ در منطق دیالکتیکی تحولات اجتماعی، کارکردی معکوس یافته است. هر اندازه دانشگاه بیشتر کنترل و محدود میشود، سیاست نیز در آن عریانتر و انفجاریتر باز تولید میگردد. این وضعیت، یک قاعده در تاریخ جنبشهای اجتماعی است: سرکوب، اگر نتواند به سکوت پایدار منجر شود، الزاماً به رادیکالیزهشدن مقاومت میانجامد.
با این تلقی، ۱۶ آذر لحظهای است که در آن نسبت نیروها دوباره سنجیده میشود. این روز، آیینهای است که هم قدرت و هم جامعه میتوانند خود را در آن ببینند: یکی در هیأت پروژهیی فرسوده برای مهار آگاهی و دیگری در قامت نیرویی که هنوز در حال زایش است. جنبش دانشجویی، بهمثابه وجدان ناآرام جامعه، اثبات میکند که دانشگاه در ایران نه حاشیه سیاست، بلکه یکی از کانونهای اصلی تولید آن است.
تا زمانی که مسأله آزادی در ایران حلنشده باقی بماند، دانشگاه در پیوند با جنبش سراسری و پویش بیوقفهٔ کانونهای شورشی نه آرام خواهد گرفت و نه از تولید مقاومت باز خواهد ماند. جنبش دانشجویی، با تمام هزینههایی که پرداخته، به یکی از ریشهدارترین اشکال مقاومت مدرن در ایران تبدیل شده است؛ مقاومتی که نه با آییننامه مهار میشود، نه با پاکسازی اداری و نه با سرکوب و کنترل نهادهای قدرت.
۱۶ آذر، در این معنا، نه روز یادبود، بلکه روز بازتولید تعهد به رهایی است.