خطبههای گماشتگان خامنهای در نماز جمعه ۱۵ فروردین ۱۴۰۴، بازتابی از هراس دمافزون در میان سردمداران و عوامل حکومتی نسبت به چشمانداز مبهم و تاریک نظام است. این خطبهها، که توسط آخوندهایی مانند اعرافی در قم، قنبری در تهران و حسینی در زنجان ایراد شد، نه تنها تلاشی برای تثبیت روحیه نیروهای وفادار و وارفته نظام بود، بلکه بازتابی از شکافهای فزاینده درونی و فشارهای بیرونی است که بقای حاکمیت را به چالش کشیدهاند.
چشمانداز مبهم و تاریک نظام
آخوند اعرافی، امام جمعه قم و یکی از گماشتگان خامنهای، در خطبههای خود تصویری دراماتیک از سال ۱۴۰۳ ترسیم کرد: سالی پر از «سختیهای فراوان»، از دست دادن «شهدای خدمت و مقاومت»، و «قتلعام وحشیانه اسراییل در غزه و ضاحیه». این روایت، که با چاشنی «عزت و اقتدار»! همراه شده، تلاشی است برای تبدیل وضعیت شکننده نظام به ابزاری برای روحیهبخشی به خیل وارفتگان و ترسخوردگان نظام که از قضا تأثیری معکوس دارد.
«کسانی ولع به مذاکره دارند از موضع انفعال در مذاکره حرف میزنند. این را ممکنه سؤال بشه چرا مذاکره نه؟ چرا وسواس و دقت در مذاکره با آمریکا؟ پاسخ این است که تاریخ را میخوانیم تاریخ ما ۲۸مرداد هست تاریخ ما همین برجامیست که این آقای شیطانی او را پاره کرد تاریخ ما خلعسلاح لیبی و سوریه است. این سوابق وجود داره امروز اینها نمیخواهند ما عزت و اقتدار داشته باشیم؛ اینها میخواهند ایران امروز مثل ۲۰۰سال گذشته دست از عزت و عظمت و استقلال خود بردارد کور خواندهاید».
شکاف در اردوگاه نظام
در تهران، قنبری، خطیب جمعه، با لحنی تندتر به بخشی از نیروهای داخلی حمله کرد که بهزعم او «ترسیدهاند» و «خوشخیالانه» به مذاکره با ترامپ چشم دوختهاند. او این رویکرد را «اشتباه و غلط استراتژیک» خواند:
«عدهیی در کشور ترسیدهاند. همیشه این جریانهای ترسو هم وجود داشتند عدهیی خوشخیالند؛ خیال میکنن با شخصیتی مانند ترامپ و امثال او میشه گفتگو کرد میشه مذاکره کرد، پشت میز نشست و منافع و مصالح اون ملت ایران رو حفظ کرد و صیانت کرد. این خواسته اشتباه و غلط استراتژیک و محاسبه نادرسته»
اما این عربدهکشی نمیتواند واقعیت را پنهان کند: وجود جریانی در درون نظام که از شدت فشارهای اقتصادی و تهدیدات نظامی به ستوه آمده و مذاکره را راهی برای بقا میبیند.
این دوگانگی، که پیشتر در بحث مذاکرات هستهیی نیز مشهود بود، اکنون به شکلی عریانتر خود را نشان میدهد. امثال قنبری، هر گونه نرمش را تسلیم در برابر آمریکا میدانند و معتقدند که این امر به از دست رفتن مشروعیت انقلابی نظام منجر خواهد شد. در مقابل، «ترسوها» و «خوشخیالها»! از فروپاشی اقتصادی و اجتماعی هراس دارند و مذاکره را تنها راه کاهش فشارها میبینند.
جنگ فرسایشی، واقعیتی ملموستر از سایه جنگ
آخوند حسینی در زنجان، با نگاهی واقعبینانهتر، از «سایه جنگ خیالی» سخن گفت که به ادعای او توسط آمریکا ایجاد شده است. اما او بلافاصله تأکید کرد که «جنگ واقعی»، جنگ اقتصادی است که مردم ایران هر روز آن را لمس میکنند. حسینی از «جنگ فرسایشی» سخن گفت که با تحریمها، خسارتهای انسانی و اقتصادی، فرسودگی روانی، ناامیدی و نارضایتی همراه است. او هشدار داد که برخی بهدنبال «پرت کردن حواس مردم» از این جنگ اصلی هستند.
«اون جنگ واقعی که امروز همه ما اون رو داریم لمس میکنیم جنگ اقتصادی است و عدهیی به بهانههایی میخوان حواس مردم را پرت بکنند مردم را از این جنگ اصلی غافل بکنند».
این تحلیل، که جنگ اقتصادی را در مرکز بحران کنونی قرار میدهد، نشاندهنده عمق چالشهایی است که نظام با آن روبهروست. کاهش ارزش پول ملی، تورم افسارگسیخته، و نارضایتی عمومی، که در صفهای خرید ارز و طلا نمود یافته، نظام را در موقعیتی شکننده قرار داده است. حسینی با اشاره به «جنگ نیابتی» و «فرسودگی روانی»، بهطور ضمنی اعتراف کرد که این فشارها نه تنها از بیرون، بلکه از درون نیز در حال خوردن پایههای نظام هستند.
پمپاژ روحیه به وارفتگان
خطبههای ۱۵ فروردین ۱۴۰۴، بیش از هر چیز، تلاشی مذبوحانه برای پمپاژ روحیه به نیروهایی بود که وارفتهاند. اعرافی با تأکید بر مفاهیمی نخنما و مسخشده مانند «عزت و اقتدار» یا دعوت بسیجیها برای سرکوب زنان و اعمال حجاب اجباری تلاش داشت تا از فروپاشی روحیه پایگاه اجتماعی و نظامی نظام جلوگیری کند. اما این تلاشها نمیتواند واقعیت را کتمان کند: چشمانداز تیره و تار، چه در عرصه اقتصادی، چه نظامی و چه اجتماعی، دیگر نه یک احتمال، بلکه یک واقعیت ملموس است.
ماحصل اینکه فاشیسم دینی در ابتدای سال جدید که رهبر مقاومت، مسعود رجوی آن را سال «آتشفشان و قیام» خواند در وضعیتی مرگبار توأم با هراس، استیصال و تنش درونی قرار گرفته است. ترس و وحشت از آیندهای نامعلوم، تلاش برای روحیه دادن به نیروهای وارفته، و اختلافات درونی، همگی نشاندهنده عمق بحرانی است که سراپای نظام را در بر گرفته است.