سخنان خامنهای در دیدار با خبرگان ارتجاع نشان داد که نظام او در مراحل پایانی، بهشدت در برابر اقدامات کانونهای شورشی و قیامآفرینان، شکننده و ناکارآمد شده است. بخشی از این شکنندگی و ناکارآمدی را میتوان در محورهای زیر بیان کرد:
۱ـ بهرغم وعدههای رنگارنگ و پز بیمحتوای «مدیریت جهادی»! اکنون بیشتر از گذشته بارز شده است که ابراهیم رئیسی، در موضع رئیس قوه مجریهٔ این نظام، حتی از تأمین نان بخور و نمیر برای تودههای گرفتار در فقر مطلق عاجز است. وضعیت چنان بالبشو و وخیم است که دایناسوری مانند احمد جنتی، سر برمیدارد و سیر کردن شکم مردم را در این حکومت را یک معجزه میداند.
«ما اگر بتوانیم شکم گرسنه را سیر کنیم معجزه کردهایم»! (احمد جنتی. ۱۷اسفند ۱۴۰۰)
۲ـ خامنهای نتوانسته است با دولت رئیسی جلاد بر بحرانهای دامنگیر و لاعلاج حاکمیتش مقابله کند. پروپاگاندای حکومتی این گمانه را القا میکرد که گویی با جراحی شدن عناصر ناهمخوان از پیکرهٔ قدرت و یکدست شدن نظام ولایت فقیه، این نظام خواهد توانست برای خود بقا و قدرت دست و پا کند؛ اما این یک تصور پوچ بیش نبود. اینک سرریز بحرانها به بدنه و رأس نظام، حتی باند خامنهای را نیز به چالش با سوگلی او وادار کرده است.
در این اعتراف دقت کنید:
«شکاف میان دولت رئیسی و لایههای مختلف اصولگرایان طبیعی و قابل پیشبینی بود. هر چند انتظار نمیرفت این شکاف به این زودی شکل بگیرد و علنی شود» (روزنامه حکومتی آفتاب یزد. ۱۹اسفند ۱۴۰۰).
آری، این تازه آغاز ماجراست.
«حاکمیت یکدست اینجا شدنی نیست. انتقادها از روند احیای برجام در وین شروع شده و کم کم به موارد دیگری هم کشیده میشود. این تازه آغاز ماجراست» (همان منبع).
۳ـ رئیسی ریاکارانه جانماز آب میکشد و میگوید که دولت او وضعیت اقتصاد و معیشت مردم را به برجام گره نخواهد زد. این یک قلب واقعیت آشکار است. اکنون سیاست «نگاه به شرق»! زرد و تو خالی درآمده و برجام را نیز به گروگان گرفته است، پس این رژیم بیشازپیش نیازمند برداشتهشدن تحریمهاست و سرنوشت خود را به آن گره زده است؛ ولی بهقول روزنامهٔ حکومتی رسالت «تصور اینکه با انجام توافق بر مشکلات بزرگ اقتصادی فائق خواهد آمد بسیار خطرناک و احمقانه است و بیشتر به یک توهم کودکانه شباهت دارد».؛ زیرا «دستگاه اداری فرسوده، بیانضباطی مالی سازمان پولی بانکی کشور، اقتصاد رانتی، فساد افسارگسیخته، رشد کاریکاتوری، مافیاهای اقتصادی جاخوش کرده در صنایع گوناگون»؛ با رشتههای وصل آشکار و پنهان به بیت خامنهای، هیچ راه گشایشی باقی نگذاشته است.
با این وضعیت مردم ایران برای خلاصی از این رژیم، یک راه بیشتر در پیش پا ندارند. همان که بارها حقانیت و ضرورت آن به اثبات رسیده است: «سرنگونی، سرنگونی و سرنگونی»
تمام فعل و انفعالهای این رژیم از بعد از قیام آبان۹۸ بر این متمرکز بوده است که انفجار خشم مردم را به تعویق بیندازد. بههمین خاطر «نعمت»! کرونا را مغتنم شمرد و از آن فرصتی برای مهار اعتراضات سرکش اجتماعی بهوجود آورد. اکنون تاریخ مصرف کرونا به اتمام رسیده است.
گسترش کمی و کیفی فعالیت کانونهای شورشی در میهن اسیر، از یکسو بیانگر آمادگی اجتماعی برای ورود به فاز جدیدی از قیام و اعتراض است و از سوی دیگر نشان میدهد که استراتژی کانونهای شورشی، راهبردی درست و منطبق با شرایط کنونی است. پخش سلسلهوار شعارهای مقاومت از بلندگوی بازار شهرها، بازنمون بخشی از این آمادگی و انطباق است.
بر این اساس باید به دامنهٔ فعالیتها افزود و هر ثانیه را برای قیام شکار کرد.
چهارشنبهسوری آخر سال، فرصتی ذیقیمت برای از خانه بیرون آمدن، یکی شدن، بهحرکت درآمدن و برافروختن آتش در کوچهها و خیابانهاست. در چهارشنبهسوری ما میتوانیم در زمان مشخص، بهگونهیی سراسری، در تمام شهرهای ایران، خواست آزادی را با صدای بلند بخروشیم. همزمان با افروختن آتش و پریدن از فراز شعلههای رقصان آن، زردی، نحوست، برودت، آخوند و تاریکی را از سیمای خیابانها بزداییم و به جای آن گرما، سرخینگی، شادابی، اعتراض، قیام، همبستگی و فداکاری بنشانیم. نگذاریم شهرها در جشن بزرگ و ملی چهارشنبهسوری ساکت بمانند.
وقتی ملتی اراده کند زنجیرهای بسته شده بر دست و پای خود را بگسلد، قوانین متقن تاریخ و هستی در راستای تحقق ارادهٔ او حرکت خواهد کرد.