سال ۱۴۰۰ نه تنها در شکل عددی آن نقطهٔ پایانی بر سدهٔ ۱۳۰۰ است، بلکه در محتوای شرایط سیاسی اجتماعی آن هم برای ایران و ایرانیان بسیار خاص و سرفصلی است.
این روزها حوادث سیاسی و اجتماعی که در ایران و جهان در جریان است، در حال پوسته اندازی و عبور از یک مرحلهٔ ویژهیی است که خروجی آن بهشدت خامنهای و گلهٔ کفتارهای حاکم را به وحشت انداخته. زیرا نه تنها برآیند کلی این تحولات و نیروهای دخیل در آن، بلکه حتی هر کدام از آنها بهطور منفک و مجزا از یکدیگر نیز تهدیدی جدی برای خیمهٔ مندرس و لرزان ولایت بهشمار میآیند.
یک بررسی اجمالی
- تولید انبوه واکسن کرونا و جهانی که آماده خروج از همهگیری آن میشود.
- به حاشیه رفتن سیاست مماشات بیهزینه با نظام ولایت فقیه
- اوج گرفتن و اعتلای جنبش مقاومت پس از سالهای محاصره و فشار
- خشم و عصیان انقلابی بیسابقه مردمی در جامعهٔ آخوند زده و بحرانهای ناشی از آن
- بحران برجام و بنبستی که رژیم در این زمینه با آن درگیر است
در میان همهٔ این رخدادها، سرفصل نمایش انتخابات ریاستجمهوری نظام آخوندی، نقطهای تاثیرگذار و بسیار حساس برای بزرگ عمامهداران ولایت است. انتخاباتی که بسیار زودتر و بسیار بیشتر از دورههای پیشین دربارهٔ آن صحبت و موضعگیری شده است.
اما پیش از هر بحث و بررسی دربارهٔ اهمیت حیاتی این طبل تو خالی نظام ولایت فقیه، آنچه مهمترین و تاثیرگذارترین نقش را دارد، مردم ایران هستند. از بدنهٔ حاکمیت و سهمخواهان قدرت و چپاول که کمی فاصله بگیریم، تنها صدایی که به گوش میرسد «تحریم» انتخابات از سوی مردم است! آن هم در حالی که همگان میدانند که مزدوران دجال حکومتی شرکت در انتخابات را به شغل و کار و زندگی مردم گره میزنند تا با این حربه مردم را ناگزیر از شرکت در انتخابات کنند.
انتخاباتی که پیشاپیش تحریم شده!
با وجود اینکه رسانههای نانخور و مواجب بگیر حکومتی هرگز به گردهماییهای اعتراضی مردم ایران پوشش خبری نمیدهند؛ اما اخبار آن به یمن وجود فضای مجازی بهسرعت در ایران و جهان منتشر میشود.
شعار «خیلی دروغ شنیدیم، ما دیگه رأی نمیدیم» که توسط بازنشستگان سراسر ایران در ۱۵فروردین ۱۴۰۰ تکرار شد را نمیتوان در رسانههای حکومتی پیدا کرد!
همچنین پیش از این شعار هوشمندانهٔ «اصلاح طلب؛ اصولگرا؛ دیگه تمومه ماجرا» از سوی جوانان ایران، به منزلهٔ تعیینتکلیف نهایی با هر دو باند جنایتکار و چپاولگر نظام بود؛ اما اذعان به آن در رسانههای تحت فرمان خامنهای، معنای خاص خود را دارد.
ولی حقایق بزرگ جامعهٔ در آستانه انفجار ایران قابل کتمان و پردهپوشی نیست. به همین دلیل است که برای مثال در روزنامهٔ حکومتی آرمان به ناگزیر با صریحترین بیان اعتراف میکند که: «در دورافتادهترین مناطق کشور نیز مردم درباره امور سیاسی از جمله انتخابات ریاستجمهوری پیش رو، همان حرفهایی را میزدند که در کوچه و بازار تهران شنیده میشود. همگی سوگند یاد میکردند که در انتخابات شرکت نمیکنند» (۱۵ فروردین ۱۴۰۰).
بازی خامنهای روی میز خیالی!
مردم ایران بسیار زود و در روزهای پس از کشتار خونین آبان ۹۸ و شلیک موشک به هواپیمای مسافربری اوکراینی، موضع خود را در برابر بازیهای انتخاباتی نظام اعلام کردند. در این سو اما از منظر ساختار حکومتی، خامنهای نه تنها بسیار پیش از موعد دستگاه و میز خودش را برای این سیرک مسخره چید، بلکه آن را بسیار هم زود علنی و آشکار کرد.
عمود فرتوت خیمهٔ ولایت آن قدر عجله داشت که بیش از یک سال و یک ماه مانده تا موعد سیرک انتخابات ریاستجمهوری نظام، در ۲۸اردیبهشت ۹۹ بر تشکیل یک «دولت جوان حزباللهی» تأکید کرد که مصداق آن را هم پاسدار جنایتکار به هلاکت رسیدهاش قاسم سلیمانی دانست!
مزدوران پاچهخوار بیتالعنکبوت نظام هم این کد را در طبق بر روی سرهای خالی از مغزشان گذاشتند و در بوق و کرنا کردند تا باند مغلوب نظام را به کرنش واداشته و پیشاپیش پس برانند. کار به جایی رسید که در ۲۶بهمن ۹۹ از کتابی به همین نام پردهبرداری شد که نویسندهی آن از باند خامنهای تحت عنوان «جمعی از اساتید بسیجی» بودند. در نهایت برای سفت کردن پای خامنهای در شوی انتخاباتی آینده، سایت بزرگ عمامهداران ولایت در پایان سال۹۹ این جمله را بهعنوان «جملهٔ برتر سال» به خورد ساندیسخواران کوی ولایت داد.
خامنهای در گام بعدی در پیام نوروزیاش هم با هشدار از «دوقطبی نشدن» در انتخابات، نشان داد که هیچ شکافی را برای تحمل باند مغلوب باز نگذاشته است.
اما چیزی که برهم زنندهٔ اصلی تمام بازیهای خیالی خامنهای است، فوران خشم مردمیست که به مدد گامهای استوار مقاومت دیرپای مردم ایران، در آستانهٔ رقم زدن نقشی نو بر دفتر تاریخ میهن هستند. جامعهٔ محنت زدهٔ ایران از دوران سیاه کرونای ولایت، در پی رقم زدن خروش و قیامی است که جارو شدن تاریخی کوردلان غارتگر حاکم، بخش کوچکی از انرژیهای رها شدهٔ در این قیام است.