«زنان در این کورهپزخانهها کارهایی را بر عهده دارند که از توان جسمی آنها خارج است، بسیاری از آنان کودکان خود را بر سر کورههای آجرپزی به دنیا میآورند. مرخصی زایمان در کوره پزخانهها برای کارگران زن ناآشنا است بهطوری که آنها پس از زایمان فرزندان خود را به گهواره میسپارند و بهسر کار باز میگردند و فرزندان این مادران بعد از چند سال در کنار والدین خود بیاعتنا به منع کار کودک بهکار سخت مشغول میشوند». (خبرگزاری حکومتی مهر 30شهریور 92)
آن هنگام که به بررسی حقوق کارگران و زحمتکشان میهنمان میپردازیم لاجرم یکی دیگر از صفحات کارنامه سراسر سیاهی و تباهی نظام ولایت در برابرمان گشوده میشود.
در میان تمامی کارگران محروم و زحمتکش میهن اسیرمان بیتردید محرومترین کارگران کشور را کورههای آجرپزی در خود جای داده است که شرایط کار در آنها با بردهوارترین و بیحقوقترین بخشهای دیگر کارگری اساساً قابل مقایسه نیست. در حقیقت باید گفت قربانیان کوره پز خانهها سالها و دهههاست از کودک و جوان تا سالمندان، زن و مرد به همراه اعضای خانوادهشان در این کوره پزخانهها همراه آجرها میسوزند و به جای زندگی جان میدهند چرا که کار طاقتفرسا، نبود بهداشت، اسکان در آلونکها، نبود آب آشامیدنی سالم، تحمیل کار غیرانسانی به کودکان خردسال، مواجه شدن با بیماریهای جسمی و روحی و دهها معضل و مشقات دیگر از واقعیتهای“پذیرفته”شده کار در کوره پزخانهها میباشند.
در توصیف شرایط بهغایت دردناک این کارگران که به وحشیانهترین صورت توسط کارفرمایان حکومت استثمار میشوند میتوان به اعترافات رسانههای رژیم استناد نمود آنجا که مینویسند: «سی هزار کوره آجرپزی، گروهی از محرومترین کارگران کشور را در خود جای داده است. شاغلان این بخش با وجود مشقتهای فراوان کار برای هر خشت تنها 27تومان دریافت میکنند، نیمی از سال بیمه ندارند و برای بازنشسته شدن 70 تا 80سال باید کار کنند. محرومیت باعث شده تا خانوادههای این کارگران محروم نیز مجبور به اشتغال دستهجمعی باشند و سن کودکان کار در این شغل سخت و زیان آور بهشدت کاهش یافته است.
اینان کارگرانی هستند که با وجود تحمل مشقتها و سختیهای فراوان در مراحل انجام کار، اساساً دیده نمیشوند و صدایی از آنها به گوش نمیرسد و در اغلب موارد مجبور میشوند روزانه بین 10 تا 18ساعت کار کنند. با وجود نقصها و مسائل فراوان در اشتغال به این نوع کار در ایران، حضور چشمگیر کودکان در کنار کورههای آجرپزی خودنمایی میکند. کارشناسان بازار کار میگویند سن کودکان شاغل در آجرپزی به 6سال نیز رسیده و اغلب کودکان خانوادههایی که در این نوع کار اشتغال دارند، مجبور میشوند برای کمک به خانواده در امرار معاش، در جریان آجرپزی نقش داشته باشند. به عبارتی گروهی از کودکان مجبور میشوند در سنین بسیار پایین کار سخت و زیان آور آجرپزی را تجربه کنند». (خبرگزاری مهر آخوندی 30شهریور 92)
در کنار تمامی این فشارها و تبعیضات سازمانیافته حکومتی باید از سیاستهای خانمانسوز اقتصادی رژیم، نام برد که عرصه زندگی را بر کارگران ایرانی چنان تنگ نموده است که به قراردادهای موقت، بدون کمترین حقوق و مزایا، به کارفرمایان حکومتی تن میدهند.
در تأیید این مطلب روزنامه حکومتی ایلنا 28آذرماه 94 ضمن اعتراف به فقدان هرگونه قرارداد قانونی با کارگران کورهپزخانه تحت عنوان کارگران کورهپزخانهها به سن بازنشستگی نمیرسند مینویسد: «متأسفانه اکثر کارگران این بخش، با وجود سابقه طولانی کار در کورهها، هرگز به سن بازنشستگی نمیرسند چرا که کارگران کوره پزخانهها در اکثر موارد قرارداد ندارند و اگر هم قرارداد داشته باشند، این قرارداد سفید امضا و فاقد بندهای قانونی است و در آن کارگر هیچ حقوقی ندارد».
آری حاصل این شرایط ضدمردمی، همان فقر فزایندهیی است که جویندگان کار و بهویژه روستاییان مهاجر را ناگزیر نموده است که شرایط غیرانسانی و تحمیلی کارفرمایان حکومتی را بپذیرند تا بتوانند با لقمه نانی در زیر خط فقر امرار معاش کنند. با اینهمه چشمانداز از دست دادن همین شغل هم برای کارگران فشار مضاعفی را بر آنان تحمیل کرده است.
یکی از کارگزاران حکومتی ضمن توضیح درباره آمار کورهپزخانههای فعال در کشور این چنین اعتراف میکند: «در حال حاضر در کشور ۷هزار و ۲۰۰واحد کوره پزخانه وجود دارد که ۶۰ یا ۷۰درصد این کورهها تعطیل شدهاند و دلیل کم شدن فعالیت این کوره پزخانهها رکودی است که در بازار ساخت و ساز وجود دارد و از طرفی به عرصه آمدن مصالح پیشرفتهیی است که رقیبی برای آجر هستند و در کنار این باید به این نکته اشاره کرد که روز به روز هزینههای تولید بالا میرود و اگر زمانی در این کار ۶۵درصد هزینهها کارگری و ۳۵درصد بقیه هزینهها بود اما حالا این موضوع برعکس شده است. گران شدن هزینههای تولید از طرف دولت سبب شده کمر صنعت آجر بشکند. هزینه گاز کورهها اگر بهطور مثال ۲میلیون تومان بود به ۲۰میلیون رسیده است».
این کارگزار حکومتی در ادامه ضمن اعتراف به تعطیلی عمده کورهپزخانهها در نتیجه سیاستهای خانمانسوز اقتصادی رژیم اضافه میکند: «در هر روز در این ۷هزار و ۲۰۰کوره، ۵۰۰هزار نفر کار میکردند اما امروز ۵۰۰هزار نفر به ۵۰هزار نفر رسیده است یعنی ۴۵۰هزار نفر از این کارگران بیکار شدند که بیشتر هم در خراسان رضوی، شمالی و جنوبی و کردستان هستند». (روزنامه حکومتی قدس آنلاین 28دیماه 95)
با تمام این اوصاف وضعیت برای زنان، بسا فاجعهبارتر میباشد تا آنجا که از زنان سالخورده گرفته تا دختران جوان و نوجوان، با پایینترین دستمزدها، در بدترین شرایط مجبور بهکار میشوند و حتی نمیتوانند از محرومیت خود سخنی بمیان آورند.
در میان تمامی کارگران محروم و زحمتکش میهن اسیرمان بیتردید محرومترین کارگران کشور را کورههای آجرپزی در خود جای داده است که شرایط کار در آنها با بردهوارترین و بیحقوقترین بخشهای دیگر کارگری اساساً قابل مقایسه نیست. در حقیقت باید گفت قربانیان کوره پز خانهها سالها و دهههاست از کودک و جوان تا سالمندان، زن و مرد به همراه اعضای خانوادهشان در این کوره پزخانهها همراه آجرها میسوزند و به جای زندگی جان میدهند چرا که کار طاقتفرسا، نبود بهداشت، اسکان در آلونکها، نبود آب آشامیدنی سالم، تحمیل کار غیرانسانی به کودکان خردسال، مواجه شدن با بیماریهای جسمی و روحی و دهها معضل و مشقات دیگر از واقعیتهای“پذیرفته”شده کار در کوره پزخانهها میباشند.
در توصیف شرایط بهغایت دردناک این کارگران که به وحشیانهترین صورت توسط کارفرمایان حکومت استثمار میشوند میتوان به اعترافات رسانههای رژیم استناد نمود آنجا که مینویسند: «سی هزار کوره آجرپزی، گروهی از محرومترین کارگران کشور را در خود جای داده است. شاغلان این بخش با وجود مشقتهای فراوان کار برای هر خشت تنها 27تومان دریافت میکنند، نیمی از سال بیمه ندارند و برای بازنشسته شدن 70 تا 80سال باید کار کنند. محرومیت باعث شده تا خانوادههای این کارگران محروم نیز مجبور به اشتغال دستهجمعی باشند و سن کودکان کار در این شغل سخت و زیان آور بهشدت کاهش یافته است.
اینان کارگرانی هستند که با وجود تحمل مشقتها و سختیهای فراوان در مراحل انجام کار، اساساً دیده نمیشوند و صدایی از آنها به گوش نمیرسد و در اغلب موارد مجبور میشوند روزانه بین 10 تا 18ساعت کار کنند. با وجود نقصها و مسائل فراوان در اشتغال به این نوع کار در ایران، حضور چشمگیر کودکان در کنار کورههای آجرپزی خودنمایی میکند. کارشناسان بازار کار میگویند سن کودکان شاغل در آجرپزی به 6سال نیز رسیده و اغلب کودکان خانوادههایی که در این نوع کار اشتغال دارند، مجبور میشوند برای کمک به خانواده در امرار معاش، در جریان آجرپزی نقش داشته باشند. به عبارتی گروهی از کودکان مجبور میشوند در سنین بسیار پایین کار سخت و زیان آور آجرپزی را تجربه کنند». (خبرگزاری مهر آخوندی 30شهریور 92)
در کنار تمامی این فشارها و تبعیضات سازمانیافته حکومتی باید از سیاستهای خانمانسوز اقتصادی رژیم، نام برد که عرصه زندگی را بر کارگران ایرانی چنان تنگ نموده است که به قراردادهای موقت، بدون کمترین حقوق و مزایا، به کارفرمایان حکومتی تن میدهند.
در تأیید این مطلب روزنامه حکومتی ایلنا 28آذرماه 94 ضمن اعتراف به فقدان هرگونه قرارداد قانونی با کارگران کورهپزخانه تحت عنوان کارگران کورهپزخانهها به سن بازنشستگی نمیرسند مینویسد: «متأسفانه اکثر کارگران این بخش، با وجود سابقه طولانی کار در کورهها، هرگز به سن بازنشستگی نمیرسند چرا که کارگران کوره پزخانهها در اکثر موارد قرارداد ندارند و اگر هم قرارداد داشته باشند، این قرارداد سفید امضا و فاقد بندهای قانونی است و در آن کارگر هیچ حقوقی ندارد».
آری حاصل این شرایط ضدمردمی، همان فقر فزایندهیی است که جویندگان کار و بهویژه روستاییان مهاجر را ناگزیر نموده است که شرایط غیرانسانی و تحمیلی کارفرمایان حکومتی را بپذیرند تا بتوانند با لقمه نانی در زیر خط فقر امرار معاش کنند. با اینهمه چشمانداز از دست دادن همین شغل هم برای کارگران فشار مضاعفی را بر آنان تحمیل کرده است.
یکی از کارگزاران حکومتی ضمن توضیح درباره آمار کورهپزخانههای فعال در کشور این چنین اعتراف میکند: «در حال حاضر در کشور ۷هزار و ۲۰۰واحد کوره پزخانه وجود دارد که ۶۰ یا ۷۰درصد این کورهها تعطیل شدهاند و دلیل کم شدن فعالیت این کوره پزخانهها رکودی است که در بازار ساخت و ساز وجود دارد و از طرفی به عرصه آمدن مصالح پیشرفتهیی است که رقیبی برای آجر هستند و در کنار این باید به این نکته اشاره کرد که روز به روز هزینههای تولید بالا میرود و اگر زمانی در این کار ۶۵درصد هزینهها کارگری و ۳۵درصد بقیه هزینهها بود اما حالا این موضوع برعکس شده است. گران شدن هزینههای تولید از طرف دولت سبب شده کمر صنعت آجر بشکند. هزینه گاز کورهها اگر بهطور مثال ۲میلیون تومان بود به ۲۰میلیون رسیده است».
این کارگزار حکومتی در ادامه ضمن اعتراف به تعطیلی عمده کورهپزخانهها در نتیجه سیاستهای خانمانسوز اقتصادی رژیم اضافه میکند: «در هر روز در این ۷هزار و ۲۰۰کوره، ۵۰۰هزار نفر کار میکردند اما امروز ۵۰۰هزار نفر به ۵۰هزار نفر رسیده است یعنی ۴۵۰هزار نفر از این کارگران بیکار شدند که بیشتر هم در خراسان رضوی، شمالی و جنوبی و کردستان هستند». (روزنامه حکومتی قدس آنلاین 28دیماه 95)
با تمام این اوصاف وضعیت برای زنان، بسا فاجعهبارتر میباشد تا آنجا که از زنان سالخورده گرفته تا دختران جوان و نوجوان، با پایینترین دستمزدها، در بدترین شرایط مجبور بهکار میشوند و حتی نمیتوانند از محرومیت خود سخنی بمیان آورند.
خبرگزاری حکومتی مهر 30شهریور 92 بهنقل از یکی از کارگزاران حکومت در مورد کودکان کوره پزخانهها این چنین مجبور به اعتراف میشود: «بهدلیل افزایش تولید و درآمد بیشتر، خانوارهای کارگران همگی با هم کار میکنند که بهرهوری بیشتری داشته باشند و به همین دلیل کودکان خانوارهای این کارگران از سنین خردسالی به همراه پدران و مادران خود بهکار در کوره پزخانهها مشغول میشوند. در حالی که در قانون، کار کودکان زیر 15سال منع شده است، اما در کوره پزخانهها از اجرای قانون کار خبری نیست».
میهن ما با حاکمیت آخوندهای زنستیز و جنایتکار به دوزخی بسیار دردناک از رنج و محرومیت برای زنان محروم ایران تبدیل شده است تا آنجا که در خبرهای چند روز قبل داشتیم: سه زن که بهعنوان کارگر در کورهپزخانهیی در شهر «وایقان» در منطقه شبستر مشغول کار بودند، در اثر انفجار گاز دچار سوختگی شدید شدند.
خبرگزاری حکومتی ایلنا 8شهریور 96 در توضیح این فاجعه ضمن اذعان به اینکه حال مصدومان وخیم گزارش شده است مینویسد: «روز گذشته در وایقان شبستر، سه کارگر زن در اثر انفجار در اتاقک کارگری کوره پزخانه دچار سوختگی شدید شدند. این انفجار در اتاقکی که محل اسکان کارگران بوده است، رخ داد و در نتیجه آن کارگران مصدوم ۳۰ تا ۵۰درصد دچار سوختگی شدند. این کارگران مصدوم اعضای یک خانواده هستند که به ترتیب ۱۵، ۳۶ و ۵۰سال سن دارند و بهدلیل شدت سوختگی به بیمارستان سینا در تبریز منتقل شدهاند. شهر وایقان در استان آذربایجان شرقی دارای جمعیتی بالغ بر ۵هزار نفر است که کار و فعالیت اکثریت مردم آن، آجرپزی بوده و اکثر خانوادهها دارای کوره آجرپزی هستند».
و سرانجام خبرگزاری حکومتی ایلنا روز یکشنبه 12شهریور 96 در تکمیل این خبر نوشت: «سوزان عمری» کودک کار چهارده ساله که در حادثه انفجار کورهپزخانه وایقان دچار سوختگی شدید شده بود، در بیمارستان جان باخت. او حدود چهار روز در بیمارستان بستری بود اما بهدلیل شدت جراحات، پزشکان نتوانستند او را نجات دهند و در نهایت جان خود را از دست داد.
میهن ما با حاکمیت آخوندهای زنستیز و جنایتکار به دوزخی بسیار دردناک از رنج و محرومیت برای زنان محروم ایران تبدیل شده است تا آنجا که در خبرهای چند روز قبل داشتیم: سه زن که بهعنوان کارگر در کورهپزخانهیی در شهر «وایقان» در منطقه شبستر مشغول کار بودند، در اثر انفجار گاز دچار سوختگی شدید شدند.
خبرگزاری حکومتی ایلنا 8شهریور 96 در توضیح این فاجعه ضمن اذعان به اینکه حال مصدومان وخیم گزارش شده است مینویسد: «روز گذشته در وایقان شبستر، سه کارگر زن در اثر انفجار در اتاقک کارگری کوره پزخانه دچار سوختگی شدید شدند. این انفجار در اتاقکی که محل اسکان کارگران بوده است، رخ داد و در نتیجه آن کارگران مصدوم ۳۰ تا ۵۰درصد دچار سوختگی شدند. این کارگران مصدوم اعضای یک خانواده هستند که به ترتیب ۱۵، ۳۶ و ۵۰سال سن دارند و بهدلیل شدت سوختگی به بیمارستان سینا در تبریز منتقل شدهاند. شهر وایقان در استان آذربایجان شرقی دارای جمعیتی بالغ بر ۵هزار نفر است که کار و فعالیت اکثریت مردم آن، آجرپزی بوده و اکثر خانوادهها دارای کوره آجرپزی هستند».
و سرانجام خبرگزاری حکومتی ایلنا روز یکشنبه 12شهریور 96 در تکمیل این خبر نوشت: «سوزان عمری» کودک کار چهارده ساله که در حادثه انفجار کورهپزخانه وایقان دچار سوختگی شدید شده بود، در بیمارستان جان باخت. او حدود چهار روز در بیمارستان بستری بود اما بهدلیل شدت جراحات، پزشکان نتوانستند او را نجات دهند و در نهایت جان خود را از دست داد.