امروز دیگر کسی نیست که با صحنههای دردناک کودکان کار که در زبالهها و کورهپزخانهها و سایر مکانهای مشابه برای لقمه نانی به بردگی کشیده میشوند ناآشنا باشد.
واقعیت این است که در ایران ولایت فقیه با دو صحنه کاملاً متضاد مواجه هستیم.
یکی صحنه کودکان کار و لشکر بیکاران و حاشیهنشینان که تابلویی است از وضعیت اکثریت مردم ایران آنهم در شرایطی که ریزش اقشار میانه جامعه به زیر خط فقر و کوچ آنها به دهکهای پایینی و حاشیه شهرها سرعت گرفته است.
صحنه دیگر اما همان بالاییهای جامعه که ۴ ـ ۵درصد حاکمیت هستند. یعنی آخوندها و پاسدارها که بنا به آمار رسانههای همین رژیم بیشتر از ۹۰درصد ثروت مردم ایران را بهغارت برده و در اختیار دارند.
در این میان البته وضعیت کودکان بهویژه کودکان کار بهغایت تأسف برانگیز است.
رژیم آخوندی از انتشار آمار واقعی آنها جلوگیری میکند، در نتیجه آمارها در این زمینهها بهشدت مخدوش هستند. مثلا روزنامه رسالت ۹تیر۹۸ نوشته است:
«بنا بر پژوهش یک عضو هیات علمی دانشگاه تهران در سال۸۱، شمار کودکان کار در ایران بین ۳میلیون تا ۷میلیون برآورد شده است»! (یعنی ۴میلیون ضریب خطا!)
واقعیت این است که طبق آمار کودکان زیر ۱۸سال ۱۷میلیون نفرند. اما تنها ۱۴میلیون آنها دانشآموز هستند. بنابراین آن ۳میلیون کودکی که درس نمیخوانند همان کودکانی هستند که بهطور حرفهیی کار میکنند. این آمار غیر از بسیاری از کودکانی است که محصل هستند ولی مجبورند برای کمک خرجی خانواده خود ساعاتی از روز را کار کنند.
طبق آمار رسانههای رژیم ۱۴هزار زبالهگرد فقط در تهران وجود دارد که ۴۶۰۰نفر آنها کودک هستند. یعنی ۳۰درصد زبالهگردهای تهران کودک کار هستند.
این زبالهگردها سالانه دوهزار میلیارد تومان (یعنی دو تریلیون تومان) سود روانه جیب شهرداری و کنتراتچیهای شهرداری میکنند! ۳۰درصد این پول که محصول کار کودکان کار است بیشتر از ۶۵۰میلیارد تومان میشود.
بر این اساس سهم هر کودک زبالهگرد تقریباً ۱۴۴میلیون تومان یعنی ماهی ۱۲میلیون تومان میشود که اگر حتی ماهانه ۷۵درصدش را کارفرما بردارد باز هم ۳میلیون تومان باید به کودک کار برسد.
ولی آیا میرسد؟ هرگز
سؤالات دردناک!
آیا میدانید ۸۰درصد اینان مهاجر هستند؟
آیا میدانید از هر ۱۰ کودک کار بین ۱ تا ۶نفرشان به بیگاری کشیده میشوند؟
آیا میدانید ۵۷ و سهدهم درصد این کودکان، کمککار معاش خانوادههایشان هستند؟
آیا میدانید ۱۲ و هفتدهم درصد کودکان کار در بخش ساختمانی و ۱۹ و نیم درصدشان در مشاغل صنعتی کار میکنند؟
آیا میدانید ۶۶درصد کودکان خیابانی از خانوادههای خود جدا نشده و با آنها در ارتباط هستند؟
۸۰درصد آنها کمتر از روزی ۱۰۰تومان دستمزد میگیرند؟
۸ و ششدهم درصد این کودکان برای تأمین هزینه تحصیل خودشان کار میکنند؟
و ۶ و ۸دهم درصد این کودکان، خودسرپرست هستند!؟
(منبع آمارها و اعداد و ارقام روزنامه رسالت ۱۴تیر۹۸)
طرف دیگر سکه
به گزارش سایت حکومتی صدای میراث ۱۸مرداد۹۹ بهتازگی میان سید حسن خمینی، متولی اصلی آرامگاه خمینی و علیاصغر مونسان مدیر کل اداره موزهها و وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، توافقی شفاهی صورت گرفته مبنی بر اینکه در زیر زمین قبر خمینی"موزه شماره دو" شکل بگیرد.
هم اکنون یک "موزه شماره یک" در دست احداث است که قرار است مدارک و اسنادی از زندگی و آثار . . . خمینی را به بازدیدکنندگان نشان دهد.
موزه شماره یک شامل سه طبقه و در فضایی به مساحت ۹ هزار مترمربع احداث شده است. یکی از طبقات این ساختمان سه طبقه، نیز دارای کتابخانه بزرگی به وسعت ۸ هزار متر مربع است. این کتابخانه قرار است به یک میلیون جلد کتاب تجهیز شود و قرائتخانه آن گنجایش ۳۰۰ مراجعه کننده دارد.
محمدباقر نوبخت رئیس سازمان برنامه و بودجهٔ رژیم از حامیان این پروژه است!
تنها برای آمادهسازی هر متر از فضای ۲۵هزار مترمربعی مربوط به "شعبه دوم موزه ملی ایران" که قرار است در زیرزمین مرقد خمینی احداث شود، به ۱۰میلیون تومان نیاز است، یعنی روی هم به ۲۵۰میلیارد تومان؛ اما برای کل پروژه باید بودجهای برابر هزاران میلیارد تومان اختصاص داد.
با مصوبه شورای دوم شهر تهران در سال۱۳۸۴ ساخت مجموعه جدیدی بهنام شهر آفتاب به مرکزیت مقبره خمینی آغاز شد. زمان احداث شهر آفتاب دو سال و بودجه آن ۸۰۰میلیارد تومان برآورد شد که تاکنون افتتاح نشده است. شهر آفتاب همچنین بهعنوان شهری حوزوی و علمی عنوان شده است.
به راستی که آخوندها روی هر ظالم و دیکتاتوری را سفید کردند. گویی این کودکان کار و مردم محروم ایرانی و صاحبان این مرز و بوم نیستند. بهرهای که اینها از سرمایه عظیم ملی میبرند همانی است که فوقا اشاره شد، اما در مقابل این سرمایهها باید برای گور خمینی دجال و کسانی که از این مسیر غارت میکنند میلیاردها هزینه شود.
بیدلیل نیست که مردم و بهویژه جوانان و کانونهای شورشی با قیامهای سالهای اخیر خود در حال بهم زدن همین دمودستگاه غارت و ستم هستند. خیزش و قیامهایی که البته روزی نه چندان دور به یک انقلاب بزرگ تبدیل خواهد شد.