عیسی مسیح، خطابههای آتشین و قابل تأمل بسیاری دارد که مخاطب آنها کاتبان و فریسیان هستند. شخصیتشناسی فریسیان مورد خطاب مسیح را اگر تعمیم دهیم به آخوندهای عمامهدرشت روزگار خودمان برمیخوریم. کسانی که دجالیت تمام و تمام دجالیت را با خود حمل میکنند و اینک در میهن عزیز ما ایران نیز بر مصدر قدرت قرار دارند.
آخوندهای طماع و حیلهگر، فریسیان، کاتبان یا شیخکان ریایی همیشه خود را صاحبان و متولیان آیینهای آسمانی معرفی کردهاند و زیر پوش آن با دجالیت خاص خود، اینطور وانمود کردهاند که دینفروشی، مفتخوری، استثمارگری، خشونتطلبی، شقاوتپیشگی آنها ریشه در اعتقادات دینی دارد.
این دروغ بزرگ ساخته و پرداختهٔ آخوندها و همپالگیهای آنهاست برای اینکه سلطنت شیطانی خود را به نام خدا و دین و پیامبر و امامان مشروع جلوه دهند و مانع از شورش محرومان علیه خود شوند.
عیسی مسیح از ۲۰۰۰سال پیش در توصیف این قشر آنها را کسانی مینامد که بارهای گران و دشوار بر مردم مینهند ولی خود نمیخواهند آنها را به یک انگشت تکان دهند. تمام کارهایشان بهخاطر فریب و ظاهرنمایی است. حمایلهای خود را عریض و دامن قبای خود را پهن میسازند [عمامههای خود را درشت کرده و عبای خود را دراز دامن میخواهند]. بالانشستن در ضیافتها و کرسیهای صدر در کنایس را دوست میدارند [اهل ریاست، قدرتطلبی و رسیدن به آلاف و الوف و زندگی لاکچری هستند]، در ملکوت آسمان را به روی مردم میبندند زیرا خود شایستگی ورود به آن را ندارند. [در حالی که مردم را به بهشت فرامیخوانند، زندگی کنونی آنها را به دوزخی غیرقابل تحمل بدل ساخته و آنها را به لقمه نانی نیازمند کردهاند].
او در یکی از فرازهای خطابهٔ خود بهتندی به تاجران دین میگوید:
«وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار که نعناع و شبت و زیره را عشر میدهید و اعظم احکام شریعت، یعنی عدالت و رحمت و ایمان را ترک کردهاید! میبایست آنها را بهجا آورده، اینها را نیز ترک نکرده باشید.
ای راهنمایان کور که پشه را صافی میکنید و شتر را فرو میبرید!
وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار، از آن رو که بیرون پیاله و بشقاب را پاک مینمایید و درون آنها مملو از جبر و ظلم است».
سخنان او گویی در زمانهٔ ما پژواک مییابد و مخاطب مستقیم آن عمامهداران ریایی هستند. از خمینی و خامنهای گرفته تا رئیسی و جنتی و اژهای و نمایندگان ولیفقیه و سایر سالوسورزانی که جنبیدن چندشآور آنان در شهرها و استانهای ایران، به دوزخ روزانهٔ مردم تبدیل شده است؛
همانها که از یک تار موی زنان نمیگذرند و بهخاطر آن واسلاما! و واشریعتا! سرمیدهند ولی در روز روشن و در پیش چشم گریان خلق، به ضرب و شتم زنان و دختران ایرانی میپردازند و در زندانها و خانههای امن خود رذیلانهترین شکنجهها و اهانتها را در حق آنان روا میدارند؛
همانها که از قطع انگشتان یک گرسنهٔ نگونبخت به بهانهٔ سرقت نمیگذرند ولی خود سرمایههای یک خلق را بهیغما میبرند که یک قلم آن ۲۰۰میلیارد ثروت علی خامنهای است؛
همانها که پشه را صافی میکنند و شتر را فرومیبلعند. مصداق این رویکرد آنها را در جامعهٔ امروز ایران بهخوبی میبینیم. این رویکرد چنان ذق و زننده، غیرقابل دفاع و غیرقابل کتمان است که رسانههای حکومتی نیز گاهگاه آن را بازمیتابانند. به یک نمونه در باب مقایسهٔ اختلاس و حجاب دقت کنید:
«این نوع فسادهای مالی [کلان اختلاس سران و کارگزاران رژیم] چندان در نظام ارزشی روحانیت جایگاهی ندارد و برخورد با اختلاس جزو فسادهایی است که در حیطه اختیارات دولت است و در نظام فقهی تنها شرب خمر و رعایت حجاب زنان بسیار مهم است و برای این موضوع حتی زمانی که لازم باشد خودشان بهصورت مستقیم با آن برخورد میکنند اما مجموعه فسادهای مالی از حیطه آنها خارج است و برخورد با آن را جزو وظایف دستگاه قضایی کشور میدانند» (اعتماد. ۱۲مهر ۱۴۰۰).
این روزنامه اگر چه اعتراف میکند اختلاسهای افشا شده فقط نوک کوه یخ اختلاس در اقتصاد ایران است ولی برای بهدر بردن اصل نظام و از جمله شخص خامنهای، مطلب را طوری نوشته است که گویی اختلاس و اختلاسگران جدا از دایرهٔ حکومت هستند و مشکل فقط اینجاست که آخوندهای پشه صافیکن خود را درگیر آن نمیکنند؛ حال آن که از سر تا ذیل این نظام در جنایت و اختلاس یکدیگر را پشتیبانی میکنند.
آنها خوب میدانند که چگونه برای فروبلعیدن شتر، پشه را صافی کنند. چگونه برای ایجاد حاشیهٔ امن جهت تداوم جنایت و فساد حکومتی به تار موی زنان گیر دهند، تازیانههای خود را بر فراز زخمهای خونچکان به پرواز درآورند، دست قطع کنند، چشم در بیاورند و با لودر سرپناه محقر محرومان را در سرمای زمستان بر سرشان خراب نمایند، به کولبر شلیک کنند و کودکان قربانیان خود را بیسرپرست بگذارند.
بههمین دلیل قیام علیه آنان و بهزیر کشیدنشان یک وظیفهٔ ملی، انقلابی، اخلاقی و آرمانی است.