بحرانهای گریبانگیر رژیم طوری است که باعث گسترش اعتراضات مردمی در سالهای اخیر شده و هر سال نیز نسبت به سال قبل به تعداد اعترضات مردم افزوده میشود.
از جمله این اعتراضات میتوان به خیزشهای بزرگی نظیر اعتراض مردم سیستان و بلوچستان، اعتراض بهخاطر بیآبی در خوزستان که به چند شهر کشور نیز سرایت کرد، خیزش مردم اصفهان و شهرکرد نسبت به ربودن حقابهشان توسط نهادهای سرکوب و غارت و. . اشاره کرد که نظام را دچار تنش و لرزههای شدید کرد.
با این حال رژیم آخوندی تلاش مذبوحانه میکند این اعتراضات را به خارج مرزها نسبت بدهد، اما این ادعا چنان مسخره است که حتی ایادی و رسانههای وابسته به هر دو باند درونی رژیم، این ادعا را امری مضحک و غیرواقعی میدانند.
یکی از مقامات اسبق وزارت کشور در مصاحبه با روزنامه همدلی گفت: «اعتراضات یک موضوع طبیعی است و چون ناشی از شرایط واقعی است که مردم با آن زیست میکنند، . . اعتراضات اجتماعی در نسل جدید بهسرعت رنگ و بوی سیاسی و امنیتی به خودش میگیرد» (روزنامه همدلی ۱۸دی ۱۴۰۰).
در حالی که بحرانهای گریبانگیر حاکمیت هر روز مشکلی برای نظام ایجاد میکند، اما دولت جلادان بهویژه آخوند رئیسی آنها را کوچک نمایی میکنند، ولی واقعیت چنان است که برخی از کارشناسان و رسانههای حکومتی ناگزیر با بیانهای گوناگون به این بحرانها و ابرچالشها اعتراف میکنند.
ابرچالشهایی که حاصل ساختار فاسد سیاسی و سیاستهای چپاولگرانه نظام ولایت فقیه است.
حسین راغفر یک کارشناس حکومتی در مصاحبه با تلویزیون شبکه دو رژیم گفت: «ما الآن در بحران هستیم بایستی که مسأله ما خروج از این بحران باشد تمام سیاستهایی را که همین دولت سیزدهم دارد ارائه میکند مبتنی است بر اینکه ما بحران نداریم بایستی که ما بپذیریم که این بحران را داریم... متأسفانه این راهحلهایی که ارائه میشود متناسب با یک شرایط عادی است در حالیکه شرایط کنونی ما شرایط غیرعادی است» (تلویزیون شبکه دور ۱۷دی ۱۴۰۰).
واقعیت این است که در شرایط کنونی اقتصاد به بنبست رسیده و فقر نیز گریبان اکثریت مردم کشور را گرفته و آنها را جان به لب کرده است و این مهمترین چالش و بحران اجتماعی است که حتی رسانهها و عناصر حکومتی از جمله نمایندگان خامنهای در شهرهای مختلف همه هفته به آن اذعان میکنند.
گسترش فقر به مرحلهای رسیده است که بهقول یک کارشناس دیگر به نام محبوبفر «رشد فقر در ایران وارد مرحله جدیدی شده اســت. میزان کنونی فقر در کشور در ۱۰۰سال اخیر بیسابقه بوده است و طی سه سال گذشته جمعیت زیر خطر فقر دو برابر افزایش یافته است» (سایت اقتصاد پویا ۱۸دی ۱۴۰۰).
واقعیتی که بهنوشته روزنامه حکومتی مستقل (۱۸دی ۱۴۰۰) «بحرانهای مهلک و عظیمی را پدید خواهد آورد» و «چنانچه در زمان مناسب مُرتفع و درمان نگردد، تبعات آن گریبان فرد فرد افراد جامعه و نهادهای مسئول را به سختی خواهد گرفت».
عبدالرضا مصری وزیر اسبق کار نیز اعتراف کرد «بحران جدی در راه است خیلی جدیتر از اینکه بعضیها فکر میکنند» (تلویزیون شبکه مستند ۱۶دی ۱۴۰۰).
واقعیت این است که در میان بحرانهای گریبانگیر کشور و مردم بحران اقتصادی اجتماعی جایگاه ویژهیی دارد، امری که باعث افزایش و گسترش حرکتهای اعتراضی در سراسر کشور است.
این در حالی است که حاکمیت آخوندی و نیروهای سرکوب آن توان خاتمه دادن به این اعتراضها را ندارند، چنانچه هنوز اعتراض قشری از مردم به پایان نرسیده، اقشار دیگری به دلایل مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی وارد اعتراض میشوند.
این وضعیت ناشی از شرایط انفجاری جامعه است که بازتاب آن در رسانهها و اظهارات مهرههای حکومتی دیده میشود.
البته آنچه در زمینه نگرانی آنها نسبت به این بحرانها ذکر شد، بخش ناچیزی از هراس آنها نسبت به بحرانها و شرایط مهلک است، چرا که امواج بحرانها پیدرپی فرا میرسند و سربازایستادن ندارند.
بحرانهایی که علاوه بر عرصه داخلی، در زمینه سیاستهای منطقهیی و بینالمللی نیز رژیم را با شرایط خطیری مواجه کرده است.
این بحرانهای درهم تنیده از علایم دوره پایانی نظام است، طوری که نه تنها توان چارهجویی برای آنها ندارد، بلکه هر زمان که خیز برمیدارد تا مشکل یا بحرانی را بهاصطلاح برطرف کند خود به بحران بزرگتری تبدیل میشود.
مورد اخیر آن تصمیم برای حذف ارز ۴۲۰۰تومانی جهت کمک به اقتصاد ورشکسته است، که به یک بحران درونی تبدیل شده، چنانچه حتی عناصر و رسانههای باند خامنهای نیز دولت جلادان را زیر ضرب برده، و نسبت به سرانجام حذف این ارز که به گرانی و تورم دامن میزند و همچنین نسبت به عکسالعمل انفجاری مردم فقیر و گرسنه هشدار دادهاند.
تصمیمی که از هماکنون باعث شده بسیاری از کالاهای اساسی مشمول ارز ۴۲۰۰تومانی گران و یا نایاب شوند، و روزنامه حکومتی همدلی از احتکار بعضی از آنها مانند روغن در «مساجد، مدارس، یا انبارهای فروشگاههای بزرگ» خبر داد! (روزنامه همدلی ۱۵دی ۱۴۰۰)
واقعیت این است که تشدید بحرانهای گریبانگیر حاکمیت ناشی از بحران و تضادهای بین مردم با آخوندها خصوصاً با ولایت منفور خامنهای است.
نگرانی اصل سردمداران، مهرهها و رسانههای وابسته آن نیز از بابت خروش و خشم مردم و طغیان آن بهصورت قیامی گسترده و متصل است.
نتیجه تشدید بحرانهای گریبانگیر رژیم خصوصاً بحران عدم مشروعیت آن، بیانگر بنبست کامل و رسیدن به نقطه غیرقابل بازگشت است که هیچ راهحلی برای آن متصور نیست.