نقش ارگانهایی مثل دولت و مجلس و قوهٔ قضاییه در نظام آخوندی چیست؟
آیا این ارگانها در این حاکمیت، برآمده از انتخاب و ارادهٔ مردم هستند؟
آیا این ارگانها خود را نسبت به مردم پاسخگو و مسؤل میدانند؟
چرا در قیام ۱۴۰۱ تمام تمرکز مردم حاضر در خیابانها متوجه رأس نظام ملایان است؟
شاخص عبور یک جامعه از حاکمیت سیاسی چیست؟
یکی از ویژگیهای بارز قیام ۱۴۰۱ که بیانکنندهٔ شناخت جامعهٔ ایران از ساختار و بافت نظام ولایت فقیه است، تمرکز و هماهنگیِ قیامکنندگان بر رأس این نظام میباشد. ادبیات سیاسیِ وارونهکنندهٔ مفاهیم و واقعیتها در جمهوری اسلامی، جوهر آزادیخواهی و برابریطلبیِ قیام ۱۴۰۱ را «اغتشاش» تعبیر میکند، اما مجبور میشود اعتراف کند که جامعهٔ سیاسیشدهٔ ایران، دشمن اصلی و رأس فاسد آن بعلاوهٔ اصلیترین بازوی نگهدارندهٔ این دشمن را خوبِ خوب شناخته و بر نفی و نابودی آنها تمرکز کرده است.
علیرضا تنگسیری فرمانده نیروی دریایی سپاه در یک اظهارنظر مجبور شده است بخشی از جمعبندی نظام از قیام هدفمند ۱۴۰۱ را چنین اعتراف کند: «در حوادث اخیر، اغتشاشگران به دولت کاری نداشتند بلکه تنها دو رکن سپاه و ولایت را هدف قرار دادند» (سایت دیدهبان ایران، ۱۴بهمن ۱۴۰۱).
آیا این اعتراف به اوج شناخت یک جامعه از دشمن و اشغالگر مملکتش نیست؟ بنا بر اعتراف همین پاسدار، بهراستی مگر میشود مردمی بر رأس یک حاکمیت سیاسی ـ مذهبی و اصلیترین نیروی سرکوبگر آن متمرکز شوند و «اغتشاشگر» هم باشند؟ آخر مردمی که خیلی حواسشان جمع است تا از تمرکز بر دشمن اصلیشان تخطی نکنند، با ویژگیِ «اغتشاشگر» که نمیتوانند اینقدر هدفمند مبارزه کنند، اینقدر دقیق یک اصل را در قانون اساسی نشانه بگیرند و یک شخص را در کانون فساد و جنایت یک حاکمیت برجسته نمایند!
این اعترافات و نمونههای مشابه آنها در نمازهای ریایی جمعه، جملهگی بیان وحشتیست که یک قیام هدفمند با نشانهگیری دقیق اصل نظام، علیه کلیت حاکمیت آخوندی رقم زده است.
واقعیت این است که پاسدار تنگسیری و همهٔ همگنان و همقطاران و کارگزاران حاکمیت آخوندی حالیشان است که کل این نظام فقط ولیفقیه است و سپاه جانی نگاهبانش. وحشت از تمرکز مردم بر این دو، کاملاً درست است.
بیشک همانطور که بارها در جنگهای باندی آشکار شده است، دولت و مجلس و قوهٔ قضاییه در این حاکمیت، عروسکهای ویترین نمایشی هستند که هرگز وظایف و مسؤلیتهای حقیقی و متعارف و شناختهشدهٔ عرف سیاسی را مشمول خودشان نمیدانند.
قیام ۱۴۰۱ بهخوبی نشان داده است که دولت و مجلس و قوهٔ قضاییه در نظامی با صدر ولیفقیه که وجودش بیرون از قانون است، نزد اکثریت قاطع مردم ایران هیچ مشروعیت سیاسی و عرفی و ملی ندارند. کار این ارگانها پیشبرد جنایت و چپاول و ترویج رعب برای تداوم سلطهٔ اهریمنیِ ولیفقیه و ریزهخواری خودشان از قبل آن است.
مشاهده میشود که زلزلهٔ عبور یک جامعه از حاکمیت سیاسی و بازگشتناپذیری این شرایط به موقعیت پیشین، پیامی صریح به کل نظام و کارگزاران و نگاهدارندگانش داده است. به یمن قیام ۱۴۰۱ و آثار فراگیر داخلی و بینالمللی آن، اکنون تلاطم و ارتعاشهای مداوم زلزلهٔ عبور از تمامیت نظام جمهوری اسلامی، اصلیترین مشخصهٔ موقعیت کنونی و دغدغهٔ ثابت رکن به رکن نظام آخوندی شده است و تا تلاطم نهاییِ سرنگونی این حاکمیت، آن را رها نخواهد کرد.