میلیونها تن از دانشآموزان کشور نمیتوانند به مدرسه بروند و در سرکلاس درس حاضر شوند، آنها در حسرت درس و مدرسه هستند و با آیندهای نامعلوم «بازمانده از تحصیل» محسوب میشوند.
منظور از کودک «بازمانده از تحصیل»گروه سنی بین۶ تا ١٨سال است که باید در طول سال تحصیلی در سرکلاسهای درس حضور داشته باشند.
سؤال این است که چرا این کودکان از تحصیل باز میمانند و بهصورت کودکان کار یا خیابانی در خیابانهای شهرهای کشور در معرض بسیاری از تهدیدها قرار میگیرند؟
دلیل اصلی این موضوع فقر خانواده و نیاز آن به درآمد کودک است. در این رابطه یک پژوهشگر حکومتی میگوید: «با وضع اقتصادی که برای خانوادهها در این چند ماه اخیر ایجاد شده، خانوادههای بیشتری از وضع متوسط به وضع مالی ضعیف رسیدهاند و برای معاش روزانه ناچار از کودکان میخواهند کار کنند».
او میافزاید: «متأسفانه آماری که از تعداد کودک کار داریم و چه تعداد اضافه شده است (در دست) نیست خانوادهها مایل نیستند فرزندشان را از مدرسه خارج کنند اما چارهای ندارند».(سایت سلامت نیوز ۷شهریور۹۷)
این چنین در شرایطی که فقر تمام تار و پود خانوادهها را در نوردیده است، هیچ راهی برای آنها باقی نمیماند جز اینکه به کار اجباری کودکانشان تن بدهند.
وقتی خط فقر ۵میلیون تومان است و حقوق پایه کارگر یک میلیون و ۲۰۰هزار تومان، یعنی کمتر از یک چهارم خط فقر است، طبیعی است که در خانواده ۴نفره اگر تمام افراد آن هم کار کنند باز کم میآورند؛ و لذا برای تأمین معاش و نان بخور نمیرشان مجبورند کودکان را هم برای کار کردن به بازار کار بفرستند.
دلایل دیگری نیز نظیر مشکلات جسمی، ذهنی، مهاجرت، کمبود فضاهای آموزشی در روستاها و نداشتن سرویس ایاب و ذهاب در مناطق صعبالعبور، باعث خروج کودکان از مدارس و پیوستن آنها به ارتش کودکان کار یا خیابانی میشود.
هیچیک از ارگانهای حکومتی آمار دقیق و واقعی در مورد کودکان بازمانده از تحصیل نمیدهند.
۲۸فروردین۹۷ معاون وزارت آموزش و پرورش «از وجود۱۴۰هزار کودک بازمانده از تحصیل در کشور خبر داد».
سایت حکومتی مشرق در زمینه بازماندن کودکان از تحصیل به خبرهای ضد و نقیضی که ارگانهای مختلف از آمار این کودکان میدهند اشاره کرده و مینویسد وزارت آموزش و پروش تعداد این کودکان را حدود ۵هزار نفر گزارش کرده در حالیکه در گزارش مرکز تحقیقات مجلس این تعداد ۳.۵میلیون نفر برآورد شده است. ولی به علت عدم امکان صحتسنجی این ادعاها، امکان سیاستگذاری مناسب تا کنون وجود نداشته است. (سایت مشرق ۱ اردیبهشت ۹۷)
بسیاری از کودکان هم هستند که هنوز بهطور کامل از چرخه تحصیل خارج نشدهاند اما مجبورند بخش مهمی از وقتشان را برای خرج خانه بگذارند.
تنها مشکل کودکان ایرانی این نیست که از چرخه تحصیل باز میمانند، بلکه آنها هم که امکان دارند به مدرسه بروند مجبورند در کلاسهای مخروبه، کپری و حتی چادری و در یک فضای نامناسب درس بخوانند.
در زمینه وضعیت کلاسهای درس در بوشهر یکی از کارگزاران رژیم میگوید: «با وجود این همه ثروتی که در این استان وجود دارد. تعداد ۱۳۳۰ کلاس درسی مخروبه و بلااستفاده اعلام شده است». (خبرگزاری ایلنا ۲۳شهریور۹۷)
کمبود مدارس هم یکی از مشکلات مردم برای فرستادن کودکانشان به مدرسه است، کمبود مدارس و کلاس درس در تهران به حدی است که حتی در مناطق متوسط نشین تهران هم این موضوع گسترده است.
جعفر ظفرآسوده، کارشناس و دبیر ستاد ثبت نام منطقه پنج آموزش و پرورش تهران میگوید: «برآورد استانداری تهران این است که در منطقه ۵ حدود ۷۰تا ۸۰مدرسه کم داریم. در حال حاضر در منطقه ۲۲تهران صدها برج سربهفلک کشیده وجود دارد که یک فضای آموزشی هم در نظر گرفته نشده است».(سایت رادیو گفتگو ۱۶مرداد۹۷)
مدیرکل نوسازی مدارس استان تهران از وجود بیش از ۱۷هزار کلاس فرسوده و کمبود ۱۳۰۰کلاس درس خبر میدهد(روزنامه همشهری ۲۰مرداد ۹۷)
البته رژیم آخوندی برای فرار از ساخت اجباری مدارس دولتی در شهرکسازیها، اقدام به ساختن مدارس بهاصطلاح غیرانتفاعی برای اخاذی از مردم میکند.
بسیاری از دانشآموزان هم هستند که مجبورند با کیفیت پایین و در مدارس چند شیفته درس بخوانند، زیرا سالیان است که کمبود مدرسه در روستاها و شهرستانها و اخیراً هم در مراکز استانها و حتی در تهران به یک معضل جدی تبدیل شده است.
بازماندن کودکان ایرانی از تحصیل و فضای آموزشی نامناسب برای آنها در شرایطی است که نظام آخوندی با هدف صدور از پول مردم ایران، میلیاردها دلار خرج ساخت مدارس مجانی در لبنان و عراق و سوریه میکند.
از جمله اقدامات رژیم برای ساختن مدرسه در این کشورها ساختن مدرسه در موصل عراق است که سفارت رژیم در عراق به اسم خمینی یک مدرسه ابتدایی در منطقه برطله شرق موصل افتتاح کرد.
ثروتهای مردم در حالی به غارت میرود و خرج سیاستهای صدور ارتجاع و بنیادگرایی در منطقه میشود که بسیاری از کلاسهای درس مخروبه هستند.
در زمینه وضعیت فقر مردم و وجود مدرسههای مخروبه و نیمه مخروبه در منطقه چهاردانگه در استان مازندران سایت حکومتی فرارو ۲۰مرداد ۹۷ مینویسد: «منطقه چهاردانگه در استان مازندران با وجود داشتن ویلاهای کوچک و بزرگ، از مناطق محرومی بهشمار میرود که نزدیک به ۱۷۰۰نفر از ساکنان آن با کمکهای کمیته امداد خمینی روزگار میگذرانند. این روزها ۱۴مدرسه در این منطقه در حال ویرانی هستند».
کودکانی هم هستند که همزمان با رفتن به مدرسه در اوقات فراغت در خیابانها فال فروشی، آدامس فروشی و یا به پاک کردن شیشه اتوموبیلها و.... تا دیروقت و حتی تا ساعت ۱۰شب کارکنند.
بسیاری از آنها در این آرزو هستند که روزی مهندس، دکتر و یا بهقول یکی از آنها خلبان شود و به آسمانها برود و پرواز کند!.
اما با وجود این آرزوهای بلند پروازانه در میان کودکانی ایرانی، حاکمیت آخوندی شرایطی را به وجود آورده است که آرزوی آنها پرپر شود.