ایران پاسخ میدهد
با دو خبر موازی که طی چند روز گذشته در فضای سیاسی و اجتماعی ایران بالا گرفته است، شاهد بلوغ نبرد دو جریان در جامعهٔ ایران هستیم که نسبت پیشرفت هر دو جریان، با سرنوشت حاکمیت و دولت آخوندها رابطه مستقیم دارد.
در سه هفتهٔ گذشته خبر دستگیری نخبهگان دانشجویی بهدلیل عصیان علیه نظام و پیوستگیشان به خط مقاومت ایران، تبدیل به خبر روز و مطرح ایران شد.
در دو روز گذشته بهدنبال سخنان خامنهای، خبر زمینهسازی برای کنار زدن آخوند روحانی و سر کار آوردن یک دولت حزباللهی بالا گرفت.
این دو خبر را باید موازی هم دید تا اثرگذاریشان بر یکدیگر و آثار و پیامدشان را در سمت و سوی تحولات آینده ایران درست دریافت.
بهترین آدرس
اولین وجه بررسی این دو خبر یا تحول مهم این است که بهنظر میرسد سخنرانی خامنهای بهترین آدرس برای درک چرایی عصیان نخبهگان دانشجویی و پیوستنشان به خط و استراتژی نفی مطلق ولایت فقیه و همهٔ دستهجات و باندها و جناحهای آن باشد. بازگشت خامنهای به دولت حزباللهی، درستیِ تشخیص و انگیزه و انتخاب نخبهگان دانشجویی و یارانشان را اثبات میکند. نکتهٔ قابل توجه این است که گویی دانشجویان ایران و نسلهای برآمده از قیامهای دو دههٔ اخیر ایران دریافتهاند که حقیقتاً هیچ کورسویی در درون این نظام یافت نمیشود. این یک تحول مادی و عینی پس از سر دادن شعار «اصلاحطلب، اصولگرا ـ دیگه تمومه ماجرا» در قیام دی۹۶ است. گویی آن تئوری اکنون به عرصهٔ عمل و پراتیک سیاسی و اجتماعی در نبرد با تمامیت نظام آخوندی بالغ شده است.
در وجه اول این بررسی نتیجه این است که:
ــ جامعهٔ دانشجویی ایران که معمولاً برآمد تمایلات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نسل جوان را نمایندگی میکند، به استراتژی سرنگونی تمامعیار نظام آخوندی رسیده است.
ــ اتاق فکر نظام ولایت فقیه دریافته است که دیگر هیچ تمایلی به هیچ جناح نظام در جامعه یافت نمیشود و باید این تضاد مرگبار را در درون حاکمیت و با انقباض مطلق حل کند.
ماشینی که از اول اسقاطی بود
وجه دوم این بررسی با صراحت میگوید که خامنهای و کل نظام دریافتهاند که ماشین اصلاحطلبی و ادعای فریب و نیرنگ آن بهطور مطلق اسقاطی، از دور خارج و توسط مردم ایران از گردونهٔ زمانه بیرون رانده شده است.
هیچ تردیدی نیست که اگر حتی روزنی یا کورسویی از بازی با برگه و شامورتیِ اصلاحات در دستگاه ولایت فقیه یافت میشد، خامنهای هرگز در بحبوحهٔ بحران کرونا و شرایط تحریم و بحران خفهکنندهٔ اقتصادی، دست به تعیینتکلیف جناحهای نظام نمیزد؛ جناحهایی که بیش از دو دهه است برای یک دستگاه قرونوسطایی و جانی و ضدبشر، بازار مکاره و نمایش سامری و سیرک راه انداخته و در دههٔ اول آن هم خیلیها را با خود برده بودند.
معادلهای که باید حل میشد
نتیجهگیری:
بین جامعه و مردم ایران (دانشجویان، کارگران، معلمان و دیگر اقشار.. .) با نظام ولایت فقیه همهچیز تعیینتکلیف شده و بازگشتی به حتی چند ماه پیش هم نخواهد بود. نخبهگان این جامعه که بهطور طبیعی میتوانستند آیندهای راحت و برخوردار از ثروت و امکانات مادی زندگی و پیشرفت متعارف داشته باشند، به این نتیجه رسیدهاند که تا نظام ولایت فقیه تعیینتکلیف نشود، هیچ آیندهای برای پیشرفت ایران متصور نیست و در معادلات تفکر منطقی پاسخ نمیگیرد.
خامنهای دریافته است که دیگر کسی جز نانخورهای نظام، هیزمبیار بازارهای مکارهٔ سیاسی و مذهبی برای حفظ تعادل رژیم با جامعه نیست؛ پس فقط یک راه دارد و آن انقباض و توسل به حزبالشیطان سر در سفرهٔ ولایت فقیه است.
آغوش باز ایران به نخبهگانی که گفتند «نه»
بهنظر میرسد خط و استراتژی مقاومت ایران که وجوه اصلی آن در این یادداشت نشان داده شد، به نقطهٔ تعیینکننده و سرفصلی برای آینده ایران رسیده است. حوادث و خبرها و تحولات آینده نزدیک، این واقعیت را بیشتر اثبات خواهند کرد که نخبهگان ایران که به نظام ولایت گفتند «نه»، پاسخ واقعی ایران را انتخاب کردهاند.