خامنهای روز پنجشنبه (۲۶مرداد) در دیدار با سرکردگان سپاه سرکوب و جنایت خود تلاش کرد در برابر طوفان خشم و نفرت اجتماعی و منفوریت و محکومیت بینالمللی علیه سپاه و بسیج، بهآنها روحیه بدهد.
ولیفقیه ارتجاع با وارونهگویی معمول خود، از «جذابیت سپاه و بسیج» بهخصوص نزد جوانان حرف زد و منفوریت این نهادهای جنایت و آدمکشی را به «فعالیت دشمن» نسبت داد و گفت: «یکی از بخشهای مهم فعالیت دشمن مخدوش کردن چهره سپاه است، مخدوش کردن چهره بسیج است با انواع و اقسام حیلهها و شگردها».
خلیفهٔ درگلمانده ارتجاع در ادامهٔ فکاههگویی خود، در برابر موج بلندی که مقاومت ایران در دنیا و صحنهٔ سیاست بینالمللی برانگیخته و قرار دادن سپاه پاسداران در لیست سازمانهای تروریستی را، روی میز اکثر دولتها آورده، بهطور خندهداری گفت: «سپاه پاسداران بزرگترین سازمان ضدتروریستی در همه دنیاست».
اندکی تأمل در سایر اظهارات خامنهای، روشن میکند که چه عواملی، او را ناچار از چنین پرت و پلاگوییهایی کرده است.
خامنهای در قسمت دیگری از سخنان خود بهنقش سپاه در حفظ و حراست از دیکتاتوری رو بهسقوطش در گرداب بحرانها اشاره کرد و گفت: «کی توانست این بحرانها، این حوادث و اغتشاشها را سرکوب کند و کشور را نجات بدهد از دست اینها؟ کی توانست مردم کردستان را، مردم بلوچستان را، مردم مناطق گوناگون کشور را از شر این اغتشاشات نجات بدهد؟ در تهران آحاد مردم را از هجمه تروریستی گسترده نجات بدهد؟ کی توانست؟ سپاه بود!».
بنابراین فضای بهشدت بحرانی و انفجاری جامعه، خامنهای را بهطور روزافزونی محتاج سپاه و بسیج کرده و موجب شده که او دست آنها را در سرکوب و غارت، مطلقاً باز بگذارد؛ اما آگاهی فزایندهٔ عمومی نسبت بهاین حقیقت که تمام مصائب اقتصادی ـ اجتماعی ریشه در دیکتاتوری ولایت فقیه دارد و خامنهای آن را با سپاه و بسیج پیش میبرد؛ وضعیت را بهطور روزافزونی بحرانی و انفجاری کرده است
فوران خشم و تنفر اجتماعی که در قیام ۱۴۰۱ بهاوج رسید، همچنان در گوشه و کنار کشور شعله میکشد و پاسداران و بسیجیان را کیفر میدهد؛ در نتیجه، ریزش و انفعال در این دو ارگان نگه دارندهٔ رژیم شدت یافته است. وضعیتی که باعث میشود خامنهای تلاش کند از یکسو بهسرکردگان سپاهش امید تزریق کند که «سربالایی این شیب تند را عبور کردیم بهقلهها نزدیک شدیم» و از سوی دیگر بهآنها هشدار بدهد که «نباید خسته بشویم امروز روز خسته شدن نیست روز ناامید شدن نیست».
در همین حال، وضعیت انفجاری جامعه و اعمال افسارگسیخته سرکوب و غارتگری، توسط سپاه و دولت رئیسی جلاد، موجب شده که در درون رژیم، زبان باندها علیه این دو نهاد و حتی خود خامنهای، بلندتر و تیزتر شود. ولیفقیه ارتجاع با اشاره بهاین وضعیت، با لحنی ملتمسانه باندهای متخاصم را به «وحدت ملی» فراخواند و ضمن اعتراف بهبیاعتمادی و نفرت نیروهایش بهحاکمیت گفت: «نمیگویم انتقاد نباشد، انتقاد همراه با اعتماد! میخواهند انتقاد بکنند اشکال ندارد، اما اعتماد داشته باشند».
همچنین این وضعیت انفجاری، خود خامنهای را هم وحشتزده کرده و او را ناگزیر از اشک تمساح ریختن برای «طبقات پایین» نموده است. وی در همین رابطه گفت: «وظیفهمان امروز... کمک کردن بهآحاد مردم بهخصوص بهطبقات پایین است؛ ... این دیگر مربوط و خصوص سپاه نیست همه مسئولان کشور امروز موظفند کار جهادی کنند، شبانهروزی کار کنند، خستگی نشناسند».
اما خلیفهٔ درماندهٔ ارتجاع با این تلاشها، برای عادی نشان دادن اوضاع و برای روحیه دادن بهنیروهای وارفتهاش، آب در هاون میکوبد؛ چرا که اوضاع نظام آنقدر بحرانی، لرزان و بیثبات است که حتی کارشناسان و نیروهای خودش میگویند: «این نظام نمیتواند بماند، بنیادهایی که نگهش داشته، موریانه خورده است. این نظام از نقطهای که اصلاح بشود گذشته و با ابن دستفرمان استمرار پیدا نمیکند» (اظهارات محسن رنانی اقتصاددان حکومتی ـ تلویزیون رژیم ـ ۱۱مرداد).