«کسی که یک روز مبارزه میکند البته انسان خوبی است،
کسی که یک ماه مبارزه میکند عالی است،
کسی که سه سال مبارزه کند بسیار کمیاب است،
اما کسانی که تمام عمر در حال مبارزهاند، اینها را نمیتوان نادیده انگاشت» (برتولت برشت).
در مسیر تحقق انقلاب دموکراتیک مردم ایران، طولانی شدن مبارزه و دیرپاییِ نبرد بین مردم ایران با ارتجاع و استعمار همکاسه، تاریخ معاصر ایران را آکنده از تلخیها و شیرینیها، سرشار از تجربهها و آموزهها، درسها و عبرتها کرده است.
در این پویهٔ حماسی و خونین آنچه بهخصوص در دوران پس از انقلاب ضدسلطنتی خودنمایی میکند حضور یک سازمان سراسری است که تا همین جا حدود ۴۰سال است که در خارج از خاک وطن خود مشغول مبارزه است، دهههاست از ملا اجتماعی خودش دور افتاده است، چندین بار در مراحل مختلف جابهجا شده و از این کشور به آن کشور نقل مکان کرده، بخش بزرگی از کادرها و قسمت اعظم سلسله مراتب فرماندهیاش را زنان تشکیل دادهاند، هیچ منبع درآمد اقتصادی ثابت و کلانی برای امرار معاش و فعالیتهای خودش ندارد، تشکیلاتش در چندین کشور و قاره جهان گسترده است و...
با این ویژگیهای عجیب و غریب و تقریباً استثنایی است که اعضای این مقاومت آموختهاند در نبرد نابرابر با حاکمیت چپاولگر آخوندی، بهجای چشمداشت از بیرون، از حداکثر داراییها و توانمندیهای درونی خویش استفاده کنند، برای ارتقای مناسبات بین خودشان و انسجام تشکیلاتشان بهطور پیوسته از تمایلات فردی و علاقههای شخصی خودشان چشمپوشی کنند، برای تداوم بقا و کسب پیروزیها، همواره تضاد فرد و جمع را به نفع جمع حل کنند، با گذشت و متانت، به کدورتها و اختلافنظرها مجال بروز ندهند یا بهسرعت با پوزش و اعتذار آنها را به کنار بزنند، به جای فکر کردن به مشکلات و علایق و سلایق خود به مسئولیتپذیری در راستای سرنگونی رژیم بیندیشند و از همه مهمتر و فراتر، برای اینکه یکسویه همه عواطفشان را نثار مردمشان و پیشبرد امر سرنگونی کنند، از چارچوب یک زندگی خانوادگی دست برداشته و در یک خرق عادت تکاملی و رو به جلو علیه جنسیتگرایی و مردسالاری قیام کنند. همان حرکت رهاییبخش که از سال ۱۳۶۴ در بین مجاهدین به نام «انقلاب ایدئولوژیک» مرسوم گشت و در هر مرحله گستردهتر شد و تعمیق یافت.
معنای «زندگی اصولی»
بدیهی است که هنگامی چنین کادرهایی باشند و اینگونه بزرگترین فداکاریها را در تاریخ انقلابات و سازمانهای انقلابی به ثبت برسانند، اصول و پرنسیپهای آنها چشم ناظران بیرونی را بگیرد، مفهوم متعالی زندگی و هدفمندی آگاهی و اختیار در بنینوع انسان را عینی و قابل ارائه کند و در نتیجه، این مبارزان بیادعا و متواضع را ناخودآگاه تبدیل به آموزگاران علم اخلاق و «چگونه زندگی کردن» کند و به جایی برساند که شخصیتی که خودش روزگاری در بزرگترین دستگاه دیپلماسی دنیا، مدیر کل بوده است خطاب به آنها بگوید:
«پیام نوروزی من در سال ۱۴۰۳ تشکر از شماست... از اینکه بدانیم ایستادگی بر اصول، و بالاتر قرار دادن اصول به منافع شخصی به چه معناست. از اینکه به من آموختید که زندگی واقعاً اصولی چیست، سپاسگزارم. از اینکه به ما نشان دادید معنی شخصیت چیست متشکرم. از شما متشکرم که به ما اجازه دادید بفهمیم با چه چیزی مخالف هستید، از چه چیزی رنج میبرید.» (سفیر لینکلن بلومفیلد، مدیر کل پیشین وزارتخارجه آمریکا)
البته از این نمونهها و از این دست، تحت تأثیر قرار گرفتن و ابراز محبتها بسیار است و در همان جلسه نوروزی در دفتر شورای ملی مقاومت در واشنگتن، سفیر رابرت جوزف معاون پیشین وزارتخارجه آمریکا از «فداکاریهای بسیار» مجاهدین گفت. خانم لیندا چاوز مدیر پیشین روابط عمومی کاخسفید خود را جزیی از «خانواده» مقاومت ایران دانست و حتی سرهنگ توماس کنتول هم که روزگاری، فرمانده حفاظت اشرف و در واقع زندانبان مجاهدین بود آنها را ستود که: «آنها افرادی با شخصیت، با نظم و درستکاری فوقالعاده بودند، و من افتخار میکنم که کسانی از آنها را میشناسم که اکنون در آلبانی در اشرف۳ هستند»
قابل توجه اینکه گویندگان این جملات و توصیفها خودشان از شخصیتهای برجسته دنیای سیاست معاصر هستند، ارزش تکتک واژهها را میفهمند و حتی در مراسم و مهمانیهای خودمانی بسیار سنجیده و حسابشده صحبت میکنند، شهروندان آمریکا هستند و برخلاف ما ایرانیان اصلاً اهل تعارف و مجاملات نیستند، گفتارشان تنها در قالب یک ابراز محبت ساده نیست بلکه از عمق ادراکشان میجوشد و اعتراف میکنند که معانی «ایستادگی بر اصول»، «زندگی واقعاً اصولی»، «شخصیت» انسانی و... را از مجاهدین آموختهاند!
فراموش نمیکنیم که زندهیاد سناتور لیبرمن هم آنقدر شیفته مجاهدین شده بود که میگفت: هیچجایی نیست که امروز حضور در آنرا به اشرف۳ ترجیح بدهم» و در نقل قولی از سناتور مککین فقید، مجاهدین را «الگویی برای همه جهان» توصیف کرد. هر دوی آنها تا مدارج کاندیداتوری ریاستجمهوری و معاونت آن نیز بالا رفته بودند.
بنابراین منش انسانی و خصال متعالی پیشتازان ایران زمین، عالمگیر شده است. صدق و فدا و پاکبازی «کسانی که تمام عمر در حال مبارزهاند»، همه سیاهنماییها و شیطانسازیها را خنثی و چشمها را خیره کرده است.
آفتاب اخلاق انقلابی مجاهدین با کنار زدن ابرهای تیره سکوت و سانسور، بازتاب و پاسخ خود را یافته است و واقعاً دیگر «اینها را نمیتوان نادیده انگاشت»!
علی.ب از تهران
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است