تجمع و خیزش جوانان در شهرهای تهران، کرمانشاه، مشهد، سنندج، جونقان، اراک، همدان، رشت، محمدشهر کرج، سبزوار، لاهیجان، دهدشت و... . در روز شنبه ۲۵شهریور در حالی بود که نیروهای نظامی و انتظامی رژیم از چندین روز پیش با توجه به نزدیکی سالگرد قیام در آمادهباش صد در صد بودند و بعضاً تصاویری از خوابیدن مزدوران در پیادهروها نیز در شبکههای اجتماعی منتشر میشد. رسانههای رژیم هم بسیج شده بودند و به اشکال مختلف مردم را تهدید میکردند. مزدور رادان فرمانده کل انتظامی رژیم با خط و نشان کشیدن برای جوانان عربده میکشید که «روزگار سختی را تجربه خواهند کرد اگر بخواهند امنیت مردم را زیر سؤال ببرند... ما هم اساساً تحمل این را نداریم لذا حتماً صدای من و تصویر من را دارند مراقب باشند اگر دست از پا خطا کنند حتماً بهگونهیی با اونها برخورد خواهد شد به حکم قانون که هیچ وقت فراموش نکنند» (شبکه خبر، ۲۱شهریور) موج دستگیریها نیز تا روز سالگرد ادامه داشت و بسیاری از فعالان سیاسی و زندانیان سیاسی آزادشده و همچنین هواداران سازمان مجاهدین یا دستگیر و یا احضار شدند. آمادهباش رژیم حتی آرامستانها را فراگرفته بود و راههای ورودی و خروجی به مزار شهدای قیام از جمله شهید مهسا امینی بسته شده و تحت کنترل بود. همه اینها هم علاوه بر موج دستگیریهای گسترده در استانهایی همچون بلوچستان بود که از هفتهها و ماههای قبل در جریان بود.
شدت آمادهباش و جو رعب و وحشت ایجاد شده توسط مأموران سرکوبگر رژیم به حدی بود که حتی سر و صدای خودیها نیز در آمده بود. در یکی از کانالهای تلگرامی منتسب به اصلاحاتیها (سحام نیوز) مطلبی از «رحیم قمیشی»، از بازنشستههای سپاه پاسداران درج شد که گوشهیی از بسیج وحشتآلود رژیم را بازتاب میدهد. وی که خودش تا سال۱۳۹۹ هوادار قاسم سلیمانی بوده و سالها نیز سابقه اسارت دارد نوشته است:
«آنچه امروز در خیابانهای شهر تهران با چشم خودم دیدم؛ به اغراق نمیگویم، اگر کشور بیگانهای، تهران و ایران را اشغال نظامی کرده بود، این همه نیرو نمیتوانست در خیابانها قرار دهد، تا به مردم بخواهد ثابت کند کشور تان اشغال شده، مقاومت بیهوده است! اشغالگر اینهمه موتورسیکلت تریل سیاه و خاکی رنگ نمیتوانست در شهر بچرخاند. این همه به نیروهایش نمیتوانست القا کند، مردمی که در ارامش راه میروند، دشمنند! یونیفرم که چه عرض کنم، از گردن تا پایین پا، تجهیزات بسته شده بود سیاه رنگ، بعید میدانم جایی جز کره شمالی یا روسیه، چنین تولیداتی داشته باشند. دقیقاً شبیه فضانوردان، شبیه گلادیاتورها!... ماشینهای حمل زندانی که آورده بودند، شاید ظرفیت حمل دهها هزار نفر را داشت... تجهیزاتی که من امروز دیدم میتوانست توجیه مصرف نیمی از درآمد نفت باشد!»
سپاهی بریده از نظام ولایت در ادامه به نفرت شدید مردم از دیکتاتوری آخوندی اشاره میکند که روی دست همه «دیکتاتورهای تاریخ» بلند شده است: «چه کردید با کشور ایران! چه بذرهای کینه و نفرتی کاشتید. چه مزدورانی پروراندید برای سر آوردن! چقدر بودجه مردم ستمدیده را صرف حفاظت از شخص خودتان کردید. و خجالت نکشیدید. شما در برخورد با مردم روی همه دیکتاتورهای تاریخ را سفید کردید».
این عضو رسمی سابق سپاه، در پایان نوشتهٔ خود از جنگاوری دختران و زنان شجاع میهن که خود شاهد آن بوده، نوشته و گفته است: «فراموش کردم بنویسم، از دختران شجاعی که دستهدسته قدم میزدند. برخی با روسری، برخی بدون روسری، برخی با مادرانشان، برخی با پدرانشان، برخی با دوستانشان. آنقدر پر روحیه، آنقدر بیخیال. من از ترس بدنم میلرزید، آنها بلند بلند جلوی مامورها میخندیدند. کاش میشد عکس یا فیلم میگرفتم»
قیام ادامه دارد...
اما با همه این تدابیر پیدا و پنهان و اقدامات هراسآلود، جوانان ایرانزمین صدای خود را به گوش جهانیان رساندند و اجازه ندادند رژیم به هدف خود برسد. آنچه گفته و شنیده و دیده شده است در وضعیت قطعی کامل اینترنت در بسیاری از نقاط میهن بوده که به یقین درصد کمی از وضعیت انفجاری جامعه را منعکس میکند ولی همین موارد، مشتی از خروار و جرقهای از حریقی را نشان میدهد که بهزودی سراسر میهن ما را فرا خواهد گرفت.
بالاگرفتن ریزشها در سطوح مختلف نیروهای خودی و حامی حکومت نیز وجه دیگری از تداوم قیام اقشار مختلف مردم ایران در شرایط تمام شدن سوخت استراتژیک نظام پابهگور ولایت است.