مدت ۱۰سال طول کشید تا ۱۵کشور آسیایی-اقیانوسیه بر سر یک پیمان تجاری به توافق برسند. هفته گذشته چین و چهارده کشور دیگر در پایان سیو هفتمین اجلاس آسِه ان (اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا) توافقنامهای را برای شکل دادن بزرگترین بلوک تجارت آزاد در جهان امضا کردند؛ کشورهایی که یکسوم اقتصاد جهان را شامل میشوند. علاوه براینکه کشورهای بزرگی مانند چین و ژاپن و استرالیا عضو این پیمان هستند سایر کشورهای قدرتمند اقتصادی نظیر کره جنوبی و نیوزلند نیز در آن شرکت دارند.
گفته میشود این پیمان یکی از بزرگترین توافقهای تجارت آزاد در تاریخ جهان است که زندگی دو میلیارد و دویست میلیون نفر از ساکنان کره زمین را تحت تاثیر قرار میدهد و ۳۰درصد تولید اقتصادی دنیا را در بر میگیرد.
عموم این کشورها ظاهراً از دوستان رژیم آخوندی محسوب میشوند اما چرا آن را به جمع خود راه ندادند؟!
پیمانهای منطقهای در عصر حاضر چنان درجه پر اهمیتی یافته است که دیگر نمیتوان بدون حضور در آنها به حیات اقتصادی معقول در جامعه جهانی ادامه داد. اما هیچ کشوری میلی و رغبتی برای نزدیکی و همکاری با رژیم ایران را ندارد چون طینت توسعهطلبانه و تروریستی آخوندها عملاً راه مناسبات سالم اقتصادی را سد میکند.
«اِکو» نمونه یک شکست آشکار
یکی از معدود سازمانهای منطقهای که در پیرامون خاک ایران شکل گرفت سازمان همکاری اقتصادی (اکو) بود.این سازمان شامل پاکستان، ترکیه، افغانستان، جمهوری آذربایجان، قزاقستان، ترکمنستان، قرقیزستان، ازبکستان و تاجیکستان بود. اما حضور رژیم آخوندی در آن سبب گردید تا نتواند به حداقل انتظارات قابلقبول دست یابد.
«به گفته برخی از کارشناسان سازمان همکاریهای اقتصادی (اکو) تاکنون نتوانسته به هدف خود که توسعه همکاری کشورهای عضو است برسد. در سالهای اخیر ارتباطات صنعتی و تجاری در این سازمان در سطح مطلوبی قرار ندارد.کارشناسان معتقدند با توجه به توان اقتصادی ضعیف کشورهای عضو و همچنین جایگاه اعتباری ضعیف ایران، برای رسیدن به چشمانداز خود باید به فکر عضویت در پیمانهای دیگری مانند پیمان شانگهای باشد». (عصراقتصاد۲۶ آبان۱۳۹۷)
آرزویی که البته به دلایلی که گفته شد برای رژیم آخوندی محقق نشده است و طبعاً تاثیرات منفی اقتصادی آن بسیار روشن است.
«بهدلیل عدم عضویت ایران در سازمانهای معتبر و قدرتمندی مانند شانگهای، اقتصاد ایران کمتر از مزایای جهانی شدن و ارتباط بینالمللی بهرهمند شده و همین امر باعث شد که بسیاری از سرمایهگذاران خارجی رغبتی برای حضور در بازار ایران نداشته باشند». (همان منبع)
«ارتباط مالی با دنیا» یا «انزوای اقتصادی ایران»؟
در دورانی که بحث پیوستن به اف.ای.تی.اف همه فکر و ذکر کارگزاران رژیم آخوندی را مشغول کرده بود، عمود خیمه نظام، خامنهای، منافع پولشویی و دور زدن تحریمها و شرکتهای پوششی سپاه برای معاملات خارجی خود را ترجیح داد و کلیت رژیم آخوندی را در انزوای بینالمللی قرار داد و برچسب تأمین مالی تروریسم وتقلب و فساد و جرایم سازمانیافته را به جان خرید. تا جایی که رسانههای رژیم از کارگزاران باندهای حاکم میخواستند که تکلیف کار را روشن کنند:
«فارغ از هر گونه بحث سیاسی باید بین یکی از این دو مسیر تصمیمگیری کنیم: ۱- پیوستن به کل جهان و همراهی با اف.ای.تی.اف و ادامه حیات اقتصادی بهعنوان یکی از اعضای جامعه جهانی یا ۲- رد اف.ای.تی.اف و تنها ماندن در نظام مالی جهان، قطع ارتباط همه بانکهای دنیا با ایران و انزوای اقتصادی... جالب اینجاست که اصلیترین دلیل مخالفان این است که اگر ایران با اف.ای.تی.اف همراه شود، دیگر نمیتوانیم از حزبالله لبنان و حماس حمایت کنیم.در واقع میگویند کل نظام مالی ایران را معطل کنیم و درهای تمام بانکهای دنیا را به روی خودمان ببندیم و مردم ایران را در هزار مصیبت و مضیقه بیاندازیم تا بتوانیم کمکهای خارجیمان را ادامه دهیم». (ایسنا۹مهر۹۷)
اقتصاد ایران تاب انزوای مالی لیست سیاه را ندارد
به هرحال نظام ولایت فقیه تصمیم گرفت از مراودات بانکی و داد و ستدهای جاری پولی به قیمت تداوم استراتژی صدور تروریسم و بنیادگرایی بگذرد اما کارشناسان جناح های مختلف نتوانستند آتش خشم خود را خاموش کنند و باز به گلایه و شکایت از پیآمد های فاجعهبار چنین تصمیمات خانمان براندازی پرداختند.
«عدم همکاری با اف.ای.تی.اف، نتیجهیی جز انزوای کشور مورد نظر نخواهد داشت. در ارتباط با ایران این تبعات دوچندان خواهد بود؛ چرا که اقتصاد ایران، در شرایط عادی قرار ندارد؛ بیثباتیهای کمسابقه اقتصادی و بازگشت تحریمها علیه ایران در کنار انزوای مالی ناشی از عدم همکاری با گروه کاری اقدام مالی، شوک جدیدی را به کشور وارد میسازد که بنیه اقتصادی تاب تحمل آن را نخواهد داشت». (اتاق ایران۲۱ اسفند۹۸)
سیاستهای خارجی ایران و انزاوی جهانی «بیسابقه»
سیاست چند ده ساله صدور بحران و تروریسم رژیم ولایت فقیه، نظام آخوندی را در انزوای بسیار شدیدی قرار داده است بهنحوی که هیچ کشوری حاضر نیست ریسک رابطه اقتصادی با ایران آخوندها را بپذیرد، حتی کشورهایی که در جبههبندی جهانی دوست رژیم تلقی میشوند.
«تحلیلگران اقتصادی گفتهاند که سیاستهای داخلی و خارجی رژیم ایران، جمهوری اسلامی را به یکی از منزویترین و بیاعتبارترین کشورهای جهان تبدیل کرده است... ... متأسفانه سیاست خارجی ایران بر مبنای بیثباتی منطقه و ایجاد تنش تنظیم شده است». (المشارق۵اردیبهشت۹۹)
اگر دیر بجنبیم از جهان حذف میشویم
انزوا و خارج بودن رژیم آخوندی از معادلات بینالمللی و حتی منطقهای دیگر شهره عام و خاص است. اگر رژیم آخوندی نتواند به صدور تروریسم و بنیادگرایی بپردازد و برای گروههای نیابتی خود آذوقه و بمب و موشک ارسال کند موجودیتش زیر سؤال میرود، اما بههرحال حاصل این سیاستها برای رژیم انزوای بیش ا زپیش انزوای جهانی است که تبعات سنگین اقتصادی دارد که طبعاً دودش به چشم مردم ایران میرود. وخامت اوضاع در این رابطه تحلیلگر حسرتزده رسانه رژیم آخوندی را مسألهدار کرده است: «سؤالی پیش روی تمدن ایرانی است: ایران بدون قرار گرفتن در شبکه مبادلات اقتصاد جهانی، بخشی از توافقهای بینالمللی برای قرار گرفتن در زنجیره ارزش جهانی، بدون آنکه هیچ خط لوله، کریدور زمینی، هوایی یا دریایی از ایران بگذرد، بدون قرار داشتن بر سر مسیرهای تجاری مهم دنیا، بدون ارتباطات بانکی، بدون داشتن هیچ فرودگاه یا بندر مهم در مناسبات اقتصاد جهانی، بدون وارد شدن در شمار فزاینده معاهدات توسعه تجارت منطقهای، چه عاقبتی خواهد داشت؟
آیا همین کفایت میکند که فقط روی نقشه جهان باشیم؟ آیا با ادامه این وضع از جهان معاصر حذف نخواهیم شد؟ در جهانی که حتی به نفت ما نیز دیگر نیازی ندارد، روی نقشه بودن کافی است؟ روی نقشه بودن و در مناسبات دنیای معاصر نبودن رضایتبخش است؟
دههها را از دست دادهایم، اما دیرتر بجنبیم، از جهان معاصر حذف شده و در جایی از تاریخ گم خواهیم شد. حالا که نیمه گمشدهایم، شصت میلیون نفر را نیازمند کمک معیشتی تشخیص دادهاید، وقتی گم شویم». (اقتصادنیوز۳۰آبان۹۹)