سلسله ماجراهایی که پس از افشاگری فتاح رئیس بنیاد مستضعفان رخ داد، جلوهٔ دیگری از شکنندگی رژیم بحرانزدهٔ آخوندی و وضعیت متزلزل رهبر پوشالی آن بود.
فتاح پادوی ولایت در بنیاد مستضعفان که «بیگدار به آب زده» و فرصتطلبانه درصدد بود «با یک تیر چند نشان بزند»، افتضاح بزرگی به باور آورد که او را «سنگ روی یخ» بر جای گذاشت. گماشتهٔ ولیفقیه در بنیاد مستضعفان بهمنظور خود که نرسید هیچ، مورد غضب هم واقع شده و مجبور گشت به شکل خفتباری «غلط کردم» بگوید و ذلیلانه از کردهٔ خود ابراز ندامت کند. او که اینک «هم چوب را خورده و هم پیاز» را تناول کرده و هم افتضاح بزرگی روی دست ولایت گذاشته، حق دارد مثل حیوان باوفا از کردهٔ خود پشیمان باشد!
شاگرد دستآموز ولایت «اینجایش را نخوانده بود» که رژیم بحرانزدهٔ ولایت در وضعیتی نیست که این مانورها را تاب بیاورد و تصور نمیکرد که هر شوک هر چند کوچک تا کجا میتواند ارکان آن را بلرزاند.
به اذن رهبری بود که زدیم؛ بردیم؛ و خوردیم
بهدنبال فاشگویی فتاح مهرههای ذیربط یک به یک به میدان آمدند و برای ماستمالی و تبری خود از چپاول اموال عمومی پای ولیفقیه را به میان کشیده و جملگی استدلال کردند آنچه را که زده و برده و تصرف کردهاند، تماماً به اذن رهبری بوده است؛ و به این ترتیب به زبان بیزبانی اعتراف کردند که در ایران تحت حاکمیت آخوندی هر گونه دزدی و چپاولی که روادید ولیفقیه را داشته باشد مباح است و با هیچ قانونی نمیتوان جلوی آنرا گرفت.
حداد عادل از جمله چپاولگران رسوا شدهای بود که خیلی صریح بر این واقعیت مهر تأیید زد و در نامهٔ اعتراضی خود به فتاح به آن اذعان کرد:
«آقای فتاح بنده از شما میپرسم آیا نمیدانستید که مدرسه فرهنگ ... با توصیه مؤکد ایشان [خامنهای] برای احیای این رشته ایجاد شده و ایشان با تصدیق ضرورت امر به مسئولان امر وقت بنیاد دستور دادهاند برای تأسیس و اداره این مدرسه کمک کنند».
معصومهٔ ابتکار معاون روحانی نیز بهعنوان یکی دیگر از چپاولگران اموال عمومی اذعان کرد برای سوءاستفاده از ساختمان امور زنان که اکنون در اختیار اوست از اجازهٴ خمینی، ولیفقیه راحل! برخوردار بوده است.
به همین سیاق سایر چپاولگران نیز با مایهگذاری از آبروی ناداشتهٔ ولیفقیههای سابق و لاحق سوءاستفادهٔ خود از اموال محرومان را توجیه کردند.
معجزهٔ «قلاب» ولیفقیه در «قصابی هردمبیل» نظام
مانور ناشیانهٔ فتاح که دودش قبل از همه به چشم ولیفقیه رفت؛ به یک فضاحت اساسی برای خامنهای تبدیل شد؛ و به روزنامهها کشیده شد؛ بهنحوی که اکنون هر «کس و ناکسی» به خودش حق میدهد توی سر مقام عظما بکوبد.
روزنامهٔ حکومتی مستقل (۴شهریور۹۹) در مقالهیی به دخالت ولیفقیه در اینگونه غارتگریها صحه گذاشته و نوشت:
«آن عزیزان مذکور [تعبیر فتاح از چپاولگران] در این قصابی هردمبیل، خود را به قلابی آویزان کردند که از آن، هیچ گوشتی نمیشود برید و پای نقلقولها و فرمودههایی را به میان کشیدند که جدیداً خیلیهایشان هم دیگر تکذیب نمیشوند و همین، باعث اصالت دادن و معتبر کردنشان شده است».
«مستقل» ایران تحت حاکمیت آخوندها را به یک «قصابی هردمبیل» که هیچ قانونی بر آن حاکم نیست، و ولیفقیه را به «قلابی» درون این قصابی تشبیه میکند که وقتی کسی به آن آویزان شود هیچکس را یارای بریدن تکه گوشتی از آن نیست.
فرمودهٔ ولیفقیه است قضیه را خاتمه دهید
رسانهٔ حکومتی از سکوت خامنهای و تکذیب نکردن «فرمودههایی» که چپاولگران از زبان او «نقل قول» و به آن استناد میکنند، نتیجه میگیرد که این «فرمودهها» (بخوانید بذل و بخشش بیدریغ اموال مردم محروم) اصیل و معتبر است و واقعیت دارد؛ و این مقام عظمای ولایت است که اجازه اینگونه چپاولها را صادر میکند.
مستقل در تعبیر دیگری تصریح میکند:
«[چنانچه] پای «نقلقول» [خامنهای] پیش میآید، دیگر دلیلی برای ادامه دادن و پیگیری وجود ندارد و باید قضیه را خاتمه داد و جمع کرد».
این رخداد بار دیگر اثبات میکند که آمر و سلسله جنبان همهٔ دزدان و غارتگران شخص خامنهای است و ریشهٔ هر مفسده و چپاول را باید در بیت او جستجو کرد.
یقهگیری جهت اعادهٔ حیثیت ناداشتهٔ ولایت
بازتاب این افتضاح در جامعه که طبعاً بر خشم و نفرت عمومی نسبت به رژیم و رهبر پوشالی صدچندان افزوده، دلواپسان نظام را برآشفته و آنها را از ترس عواقب اجتماعی آن به یقهگیری از یکدیگر واداشته است.
پاسدار شریعتمداری گماشتهٔ ولیفقیه در کیهان از این جملهٔ این دلواپسان ولایت است که از رو شدن دست خامنهای بهعنوان امالفساد برآشفته است. وی با گزیدگی از آنان که برای توجیه دزدیهای خود «نام مبارک حضرت آقا را به میان میکشند» به یقهگیری از حدادعادل برخاسته و در ورق پارهٔ خود ۵شهریور۹۹ اینطور نوشته است:
«مدتی است که برخی از مسئولان محترم در دولت و یا شخصیتهای مطرح در سایر مراکز و نهادها وقتی درباره عملکرد خود ـ به حق و یا به ناحقـ مورد سؤال قرار میگیرند، برای توضیح و یا خدای نخواسته توجیه آن، نام مبارک حضرت آقا را به میان میکشند و اصرار دارند فلان اقدام خود را به رهبر معظم انقلاب نسبت بدهند و یا برگرفته از نظر حضرت ایشان معرفی کنند!»
پاسدار شریعتمداری سوءاستفادهٔ حدادعادل از اموال عمومی را «عملکرد» نام نهاده و بهطور تلویحی دزدی وی را مورد تأیید قرار داده و نوشته است:
«توضیح درباره عملکرد خود را، با استنادهای پی درپی به حضرت آقا همراه میکنند؛ بهگونهیی که ممکن است مخاطب با این توهم روبهرو شود که انگار تمامی عملکرد آنان (از «بای» بسمالله تا «تای» تمت) زیر نظر مستقیم حضرت آقا صورت پذیرفته است» و سپس جهت اعادهٔ حیثیت ناداشته خامنهای اضافه میکند:
«باید گفت حضرت آقا، رهبر، مراد و مقتدای مسلمانان جهان و صدها میلیون از آزادگان و سایر ادیان و مذاهب و یا مکاتب دیگر هستند. و بهقول آن برادر پاسدار، راضی نیستند کسانی از سهم آنها برای مسائلی که به آنها ربطی ندارد هزینه کنند».
پرونده سیاه ولایت و حسابرسی زودهنگام
تلاش مذبوحانهٔ پاسدار شریعتمداری برای سفیدسازی خامنهای که اینک نقش او بهعنوان سر سلسلهٔ دزدان و غارتگران بیش از همیشه برجسته و برملا شده، به جایی نمیرسد. اکنون وضعیت بهگونهیی است که جانیان و فاسدان حاکم برای سفیدسازی پروندههای سیاه خود و فرار از عقوبت به یکدیگر رحم نمیکنند؛ سهل است اگر لازم باشد مقام عظمای ولایت را نیز دم تیغ خواهند داد. از این رو محتمل است که در آینده پردههای بیشتری از نهانخانهٔ غارت و فساد خامنهای کنار رود و پرونده سیاه او را برای روز حساب نهایی که بسیار نزدیک است، قطورتر نماید.