728 x 90

از کشتن آزادی تا اسارت نان

از کشتن آزادی تا اسارت نان
از کشتن آزادی تا اسارت نان

بالاخره بحران به خوان نان رسید، به کف زندگی، به قوت ناگزیر بود و نبود آدمی.

می‌شود یک گزارش از وضعیت نانوایان و اعتصاب شجاعانه‌شان و همین‌طور اعتصاب کامیون‌داران که از حد ظلم حاکمیت به‌ستوه آمده‌اند تهیه کرد؛ ولی از این گزارشات در رسانه‌ها بسیار هست و کم و کیف قضایا برای همه روشن است. آن‌چه لازم است، درس آموختن از روند کشتن آزادی تا اسارت نان و گروگان گرفتن برق است.

 

دامنه‌ی آن‌چه خمینی با کشتن آزادی شروع کرد، سرانجام به سفره‌ی ارزاق مردم رسید. و این یک مسیر قانون‌مند بود که رسیدنش به نهایی‌ترین مقصد اقتصادی ــ که نان باشد ــ دور از انتظار نبود.

آزادی اولین حرمتی بود که خمینی زیر پا گذاشت؛ اولین ارزشی که وجود آدمی در هیأت انسان اجتماعی، به آن بند است؛ آن‌قدر که آزادی‌اش از امنیت‌اش اولی‌تر است. خمینی جوانان آزادی‌خواه را در مرزهای شهرها به صلیب کشید و گذشت و گذشت تا وارثانش به درون خانه‌ها هم رفتند و حالا چکمه بر سفره‌ها هم گذاشته‌اند. این مسیر، از جنایت علیه جان به اسارت علیه نان رسیده است. و این قانون‌مند است.

 

سال ۱۳۵۸ به خمینی که خیز قلع و قمع آزادی‌های برآمده از انقلاب ۱۳۵۷ را برداشته بود، هشدار داده شد که این چماقداری‌ها و سرکوب‌ها علیه گروه‌های سیاسی، در همان محدوده باقی نمی‌ماند و راه به دیگر اقشار و حتی راه به اقتصاد خواهد برد. آن‌موقع  این آینده‌نگری و پیش‌بینی، دور از فهم خیلی‌ها بود و تعبیر به افراط می‌شد؛ ولی از شناخت ماهیت خمینی، همان آینده‌نگری برمی‌آمد که اکنون تمام ایران را مبتلا به درستیِ همان پیش‌بینیِ دقیق می‌بینیم.

 

مگر می‌شود مملکتی از آزادی‌های مصرح در منشور حقوق بشر محروم باشد، ولی اقتصادش شکوفا، نعمات زندگی برای همه مهیا، جامعه‌اش سالم و بانشاط، جوانان‌اش مشحون از امید به آینده و زنان‌اش مشمول کلیه‌ی حقوق سیاسی و اجتماعی و صنفی باشند؟ این قانون‌مند است که همواره وضعیت سیاسی با وضعیت اقتصادی در دو کفه‌ی ترازو سنجیده می‌شوند و به‌طور مستمر از هم تأثیر می‌پذیرند.

 

وضعیت فعلی برق و نان در ایران را هرگز نباید یک مقوله‌ی صنفیِ صرف مد نظر داشت. اتفاقاً در نظام دیکتاتوری ــ به‌طور خاص دیکتاتوری تمامیت‌خواه ــ ‌بیشترین رابطه میان سیاست و اقتصاد برقرار می‌شود. در این نظام‌ها اقتصاد، طفیلی و برده‌ی سیاست حاکم خواهد شد. آشکارترین نشانه،  وضعیت هم‌اکنون برق و نان در ایران است. نگاهی به سرانجام انبوه اعتراضات صنفی توسط اقشار محروم نیز گویای همین اصل است. هرچه هم می‌گذرد، حاکمیت اوضاع را بیشتر علیه اقشار تشدید می‌کند.

یک اصل جامعه‌شناسی می‌گوید بحران‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در نظام‌های دیکتاتوری به جایی یا مرحله‌یی می‌رسند که هم یک‌پارچه می‌شوند، هم بازگشت‌ناپذیر. در این مرحله، حاکمیت مستقر حتی اگر بخواهد هم، هیچ کاری نمی‌تواند بکند. تنها راه برون‌رفت از این بن‌بست دو طرفه، انقلاب اجتماعی برای کنار زدن تضاد اصلی بر سر راه تغییر است.

 

وقتی بحران سیاسی ــ که از سرکوب آزادی‌ها در سال ۱۳۵۸ توسط خمینی شروع شد ــ به اسارت نان و گروگان شدن برق می‌رسد، هم می‌گوید از همان ابتدا، مقاومت و پایداری در برابر خمینی، درست‌ترین انتخاب بوده است، هم در حال حاضر می‌گوید وقتی کارد سرکوب سیاسی و چپاول اقتصادی به جریان برق و خمیر نان می‌رسد، فقط انقلاب اجتماعی با حداکثر قاطعیت برای کنار زدن دیکتاتوری ولایی ـ آخوندی، پاسخ علمی و تاریخیِ چنین مرحله‌یی است.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/cf2cb07f-bc96-45da-b5e9-86d62e38780f"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات