شعلههای قیامهای مردمی در شهرهای خوزستان، پس از ایستادگی قهرمانانهٔ آنان به سایر شهرهای کشور رسید. تبریز و تهران و اصفهان و کرج و کرمانشاه در پی شورش ستمدیدگان به حمایت برخاستند. شعارهای مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنهای شعارهای مشترکی بود که در سراسر جهان بازتاب یافت. در حالی که اخگرها و شرارهها و زبانههای این قیام همچنان به شب تاریک میهن روشنایی میدهد، جای آن دارد که یک پیوند پنهان را بررسی کنیم.
کهکشانی که به ایران وصل است!
کهکشان سالانهٔ مقاومت ایران که در میانهٔ تیرماه امسال برگزار شد، از نظر لشکرکشی سیاسی جهانی مقاومت ایران، شاید در نگاه اول چیزی در همان ردیف سالهای گذشته بود؛ حالا با اندکی کیفیت بالاتر از نظر مهمانان خاص یا مقامات سابق و فعلی شرکتکننده در آن.
بیتردید حضور شخصیتهای برجسته سیاسی و پارلمانی از جمله مایک پمپئو وزیر خارجهٔ چند ماه پیش آمریکا و یا یانس یانشا نخستوزیر فعلی اسلوونی و... نشان دهندهٔ وزن، و جایگاه سیاسی مقاومت ایران بود؛ اما خاصترین اتفاق این کهکشان که باید آن را ویژگی اخص گردهمایی امسال دانست، رونمایی جهانی از ۱۰۰۰کانون شورشی بود که فارغ از بازتابهای خبری یا سانسورهای خبری، میز محاسبات همهٔ طرفها را برهم زد.
شرکت کانونهای شورشی از قلب ایران در زنجیر، از زیر پردههای دروغ و سانسور و سرکوب و اعدام، بهمثابه سیلی سنگین مردم و مقاومت ایران بود که بر بناگوش آخوندهای حاکم فرود آمد و قویترین پیام ممکن را به دنیا مخابره کرد. به تأکید باید گفت این پیام قبل از هر کس، توسط خامنهای در قلب بیتالعنکبوت ولایت دریافت شده است.
رئیسی جلاد؛ ژست قدرت خامنهای
عمود فرتوت خیمهٔ نظام آخوندی با جراحی خونین و حذف باند مغلوب آخوند دژخیم ابراهیم رئیسی را به کرسی ریاستجمهوری باسمهای نظام نشاند. چه بسا که خامنهای با اقتدا به پیرکفتار جماران در ابتدای دهه شصت، تصور داشت که با این اقدام میتواند همان درجه از سرکوب و اختناق را بر جامعهٔ بحرانزدهٔ ایران تحمیل کند.
اما در عمل آن چه به دست آمده است، تصویری شبیه به کرسی نشاندن ارتشبد غلامرضا ازهاری در اواخر روزگار دیکتاتوری پهلوی است! شاید قیامهای پیوستهٔ مردم ایران را از شوش و ایذه و سوسنگرد و اهواز تا تبریز و تهران و کرج و اصفهان و خرمآباد و کرمانشاه، باید دلیل اثباتی همین مدعا دانست.
به این تصویر که برای ولایتمعاشان کوی بیتالعنکبوت بسیار هولناک و دهشتانگیز مینماید اضافه کنید پیشبینیهای مقامات حکومتی را که از پایان آب سد کرخه در ۵۴روز آینده خبر دادهاند (مشرق ۳۰تیر ۱۴۰۰)؛ یا خبر بازگشت قطعیهای مکرر برق در شهرهای مختلف ایران که در رسانههای حکومتی منتشر شده است.
ناگفته پیداست که هر کدام از این اتفاقات پتانسیل خیزش عظیم مردمی و طبعاً طنین دوبارهٔ شعار محوری «مرگ بر خامنهای» را در خود دارد. چنین اتفاقی به تنهایی حکایت از شکست سهمگین ژست قدرتی دارد که دیکتاتوری مفلوک و پوسیدهٔ ولایت به آن متوسل شده بود.
دست بستگی در کشتار؟!
در قیام آبان ۹۸ مردم ایران در نزدیک به ۲۰۰شهر و کلانشهر، چنان وحشتی به سراپای نظام منحوس ولایت انداختند که بلافاصله به سرکوب گسترده دست زد و با جنایتی بیمانند، در کمتر از ۳-۴ روز بیش از ۱۵۰۰شهید و هزاران دستگیری و زخمی به جای گذاشت.
در آستانهٔ دو هفتهیی شدن قیام گسترش یابندهٔ مردم خوزستان و رسیدن آن به پایتخت و سایر کلانشهرها، پرسش اینجاست که خامنهای و سایر کفتارهای سپاه و بسیج و نیروهای سرکوبگر رنگارنگ، از چه در هراسند که نتوانستند همان الگوی آبان را به کار بگیرند و به بیان جنایتکارانهشان قیام مردمی را «جمع» کنند؟!
طبعا هیچ کسی، حتی مالهکشان جنایات جمهوری اسلامی، مدعی «تغییر» و «انسان دوست» شدن وحوش ولایی نیستند! پس باز باید پرسید، چه «صلاح» ـی در این هراس خامنهای وجود داشته که حتی پس از راحت شدن خیالش از کرسی نشینی آخوند جلاد، باز توان سرکوب ندارد؟
چه بسا که پاسخ را پیش از پرسش دریافته باشیم!
قدرتنمایی باشکوه با رژهٔ هزار کانون شورشی!
مردم ایران در گردهمایی مقاومت ایران، ۱۰۰۰کانون شورشی آماده را چنان به رخ خامنهای و دژخیم اوین کشیدند که رعشههای آن هنوز بند بند وجود ناقصشان را میلرزاند! معنای این ضرب شست را در درون بدنهٔ نظام بسیار بهتر درک کردهاند.
در برابر ریزش عظیم نیرویی بدنهٔ حکومت و نماد آن در شوی انتخاباتی که مقام دوم آن «آراء باطله» با ۴میلیون رأی بوده است، این رژهٔ با شکوه، برگ مقابلی است که خامنهای، خواه و ناخواه، ناچار است در هر گامی که برمیدارد محاسبهٔ آن را کرده باشد.
دلقک متوهمی به نام رائفیپور، پس از قیام آبان ۹۸ در میان فارغالعقلان بسیجی گفته بود که مجاهدین در هر شهر «یکی دو نفر» برای ورود به تظاهرات دارند! گویا خامنهای به همین بسیجی خرفت خود اقتدا کرده که با توجه به آمادگی هزار کانون شورشی، نتایج سرکوب عریان و کشتار گسترده از مدل رگبارهای زبونانه به مردم بیدفاع ماهشهر در نیزارها را در چرتکهٔ بیت محاسبه کرده و نه توان عقبنشینی در خود میبیند، نه توان پیشروی و سرکوب!