رئیسی جلاد در جریان نمایش معرفی اعضای کابینهٔ خود به مجلس ارتجاع(۳۰مرداد ۱۴۰۰) از «اولویت اقتصاد، ثبات اقتصادی، بهبود شاخصهای کلان و در یک کلمه تقویت معیشت مردم و تقویت فضای کسب و کار» حرف زد که اعضای کابینهاش که بهگفتهٔ او دارای «حرکت جهادی» هستند، آنها را محقق خواهند کرد!
اکنون پس از ۱۰ماه مردم در خیابان شهرها شعار میدهند «مرگ بر رئیسی» و کابینه او را «مردم فریب» مینامند که حقشان را برای «بودجهٔ خود» و همچنین برای نیروهایش در «غزه و لبنان» غارت میکند.
شدت، گسترش، پیوستگی و استمرار اعتراضات، خیزشها و قیامها طی ۱۰ماه گذشته با هیچ مقطعی طی ۴دههٔ گذشته قابل مقایسه نیست. جامعه به مداری از آگاهی رسیده که دیگر مانورهایی مانند وعدهدرمانی، نمایش، مانور و دروغدرمانی حتی برای مدتی کوتاه نمیتواند بحران اجتماعی را تخفیف دهد. اقشار بهجان آمده با اشراف به اینکه ریشهٔ دردهای تلنبار شده، خود حاکمیت آخوندی است، فریاد میزنند «فقط کف خیابون، بهدست میاد حقمون». خیزشها و قیامها در زمانهای کوتاهتر رخمیدهد و بین یک خیزش و قیام تا خیزش و قیام بعدی، اعتصاب، تظاهرات و اعتراضهای سراسری تبوتاب جامعه را در بالاترین حد نگهمیدارد.
شبکههای اجتماعی مملو است از ابراز نفرت و انزجار از خامنهای، رئیسی و حاکمیت ننگین آنها؛ تا جاییکه خامنهای مجبور است به کارگزاران رژیم هشدار دهد که «مسئولان فضای مجازی نظام بفهمند که (باید کاری کنند) تا دشمن نتواند هر جور دلش میخواهد یا هر جایی که دلش میخواهد رفتار کند!»(دی ۱۴۰۰).
تمامی اینها نشانگر بالاترین حد از وضعیت انقلابی در جامعهٔ ایران است. جامعه مانند دیگ جوشانی در حال غلغل کردن است. وضعیتی که چشمانداز خطرناکی را برای رژیم ترسیم کرده و باعث شده درون رژیم هم آشوبی برپا شود.
در مجلس ارتجاع یکی میگوید «این روزها علیالدوام از مردم ناسزا میشنویم» و با نیش و کنایه به دولت رئیسی حمله میکند که «همهٔ دولتها جراح شدند و جراحی میکنند» و دولت رئیسی «با گران کردن ۷۰۰قلم کالا» دارد «تن نیمهجان مردم را» بهطور کامل «بیجان میکند»(آخوند نیکبین ۲۵خرداد)؛ آن یکی هم خطاب به رئیسی فریاد میزند «گرانیها کمر مردم را شکسته»(حسینی ۲۵خرداد) و یکی دیگر هم به رئیسی هشدار میدهد اگر کاری نکنید خشم مردم «کمر دولت شما را خم خواهد کرد»(خاتمی ۲۵خرداد).
خامنهای و رئیسی در چنین وضعیتی مجبور شدند بهسیاق همهٔ دیکتاتورها در فاز پایانی، به قربانی کردن مهرهای دستچندم رو بیاورند تا مگر تقصیر بحرانها را گردن آنها بیاندازند. برکناری عبدالملکی، وزیر رئیسی جلاد، در همین چارچوب است.
اما آیا برکناری او میتواند جامعه را آرام کند؟
اگر جامعه در مرحله انقلابی نبود، شاید. اما وقتی جامعه در بالاترین حد جوشش و غلیان خود است، وقتی مردم اصل نظام را نشانه رفتهاند و میدانند جز با ریشهکن شدن تمامیت نظام هیچ بحران و فاجعهیی حل نمیشود، چنین مانورهایی که تنها پیام ضعف دیکتاتور را میرساند، باعث افزایش و گسترش اعتراضات و خیزشها میشود.
برای همین هم پس از برکناری عبدالملکی نهتنها اعتراضات فروکش نکرد، بلکه استمرار یافت و اکنون مردم شعار میدهند «تا حق خود نگیریم، هر روز همین بساط است» و «میجنگیم، میجنگیم، حقمون رو میگیریم».